• 1404 سه‌شنبه 28 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6119 -
  • 1404 دوشنبه 27 مرداد

مردم سوژه اصلي تاريخ

محسن آزموده

كلمه «سوژه» از آن كلماتي است كه معناهاي متفاوتي دارد. راستش اگر بخواهم درباره ريشه‌شناسي اين كلمه و تحول معناي آن بنويسم، خودش يك ستون، بلكه يك صفحه و شايد هم بتوان گفت يك كتاب جا مي‌خواهد. اما فعلا قصد ريشه‌شناسي اين كلمه و اين حرف‌ها را ندارم. واژه «سوژه» دو معناي عمده و رايج دارد. اين واژه در عرف عموما به معناي موضوع به كار مي‌رود. مثلا وقتي از سوژه يك فيلم يا يك نقاشي مي‌گوييم، منظورمان موضوع آن فيلم يا آن نقاشي است يا هنگامي كه مي‌گوييم سوژه يك گزارش فقر است، يعني اين گزارش به موضوع فقر پرداخته است. اما همين واژه در علوم اجتماعي و فلسفه به معناي فاعل و كنشگر هم به كار مي‌رود. مثلا زماني كه مي‌گوييم سوژه انقلاب كارگران هستند، يعني اين كارگرانند كه فاعلان و كنشگران اصلي انقلاب هستند و انقلاب توسط آنها صورت مي‌پذيرد يا وقتي مي‌گوييم دولت مهم‌ترين سوژه سياست است، يعني اصلي‌ترين عامل و بازيگر در ميدان سياست نهاد دولت است. در فلسفه هم سوژه به معناي فاعل شناسايي يا شناسا به كار مي‌رود.

با توجه به اين توضيح مقدماتي شايد بتوان تيتر يا عنوان اين نوشته را شرح داد. جالب اينكه در اين عنوان، كلمه «سوژه» به هر دو معنا به كار رفته است، يعني منظور از اينكه مردم سوژه اصلي تاريخ هستند، اين است كه مردم، هم موضوع تاريخ هستند، هم فاعل و كنشگر و بازيگر آن. اما اين معنا، امري جديد است. به عبارت دقيق‌تر، فهم اين معنا امري تازه و نو است وگرنه اهل انديشه و مورخان در روزگار جديد معتقدند كه در همه تاريخ چنين بوده و مردم همه‌كاره تاريخ بوده‌اند، اما وقوف و آگاهي به اين امر مساله‌اي جديد است.

براي درك اين ادعا مي‌توان به آثار و كتاب‌هاي تاريخي گذشته رجوع كرد. در قديم، يعني تا پيش از ظهور عصر جديد كه مردم اهميت پيدا كردند، در آثار تاريخي به ندرت صحبتي از مردم بود، آن هم فقط به عنوان سوژه‌ها (موضوع‌ها)يي كم اهميت يا زيردست و غيرمهم كه نقش چنداني در تحولات تاريخي ايفا نمي‌كردند. همه جا صحبت از شاهان و پادشاهان و سلطان‌ها و سرداران و فرماندهان نظامي و قهرمان‌ها و آدم‌هاي خاص و مخصوص بود. سوژه‌ها (فاعلان) اصلي تاريخ ايشان بودند. مردم، هيچ كاره بودند يا نهايتا نقش سياهي لشكر را بازي مي‌كردند. انگار نه انگار كه در جنگ‌ها آنها بودند كه با تير و كمان و شمشير به جان هم مي‌افتند تا لشكرها پيروز شوند يا آنها بودند كه آجر روي آجر مي‌گذاشتند تا بناهاي بزرگ و عمارت‌هاي باشكوه سر بر آورند و خودنمايي كنند. نقش مردم در ساختن پل‌ها، آبادان كردن شهرها و روستاها، سبز نگه داشتن‌ها باغ‌ها و تامين غذاي آدميان ناديده انگاشته مي‌شد. اين پادشاهان و فرمانروايان و سلسله‌ها بودند كه مي‌آمدند و مي‌رفتند. مردم منقاد و مطيع ايشان انگاشته مي‌شدند و كسي از نقش و اهميت ايشان ياد نمي‌كرد.

اين در روزگار جديد است كه با سر برآوردن يا به تعبير دقيق‌تر تولد مردم، آنها از تاريكي‌هاي فراموشي و نسيان به در آمده‌اند و نقش و اهميتشان برجسته شده است. حالا ديگر مردم سوژه تاريخ محسوب مي‌شوند، به هر دو معناي اصلي كه در ابتدا مطرح شد. يعني اكنون مورخان متوجه اين امر شده‌اند كه اصلي‌ترين كنشگران و فاعلان تاريخ، مردم هستند، همين انسان‌هاي معمولي و عادي كه قبلا ناديده انگاشته مي‌شدند. همچنين مورخان به اهميت مردم به معناي دوم سوژه هم پي برده‌اند، يعني در نگارش و بازگويي تاريخ، ديگر همه توجه خود را معطوف دولت‌ها يا سردمداران و فرمانروايان نمي‌كنند و سوژه و موضوع اصلي تاريخ‌نگاري آنها زندگي و كرد و كار مردم است.

يك پيامد اين تغيير نگاه، تحول در منابع تاريخ‌نگاران است. يعني مورخان براي نگارش تاريخي كه مردم سوژه اصلي آن هستند، ناگزيرند به منابعي اصطلاحا غيرمتعارف مراجعه كنند، چراكه منابع مالوف و آشناي تاريخ، چنانكه اشاره شد، چيز زيادي درباره مردم نگفته و ننوشته‌اند. در نتيجه مورخان براي دريافتن سهم مردم، ناچار به منابعي رجوع مي‌كنند كه تا پيش از اين مورخان به آنها كاري نداشتند. ضمن اينكه براي درك شكل و شيوه نقش‌آفرين مردم به عنوان سوژه‌هاي تاريخ، بايد نوع نگرش و رويكرد به تاريخ را عوض كرد. يعني بايد به طريقي ديگر در همه منابع تاريخي، اعم از منابع سنتي و منابع تازه‌ياب و جديد نگاه كرد و كوشيد در دل آنها ردپاي حضور مردم را يافت و شيوه نقش‌آفريني آنها در تاريخ را بازسازي كرد.

در اين رهيافت نو به منابع تاريخي، به عنوان مثال در تاريخ بيهقي به دنبال كارهاي مسعود غزنوي و اطرافيانش نمي‌گرديم. اين چيزي است كه خود ابوالفضل بيهقي تا سر حد امكان به وضوح برايمان تعريف كرده، بلكه در لابه‌لاي سطور و واژگان اين اثر گرانمايه و چند لايه مي‌كوشيم اثر و تاثير مردمان خراسان و ساير سرزمين‌هاي تحت سيطره غزنويان را بازسازي كنيم، همان مردمي كه مسعود و ملازمانش با بي‌كفايتي زندگي آنها را تاراج مي‌كرد و در نهايت هم در نتيجه تصميم‌هاي غلط و اشتباهات نابخشودني سرنگون شد.

در روزگار ما خوشبختانه راويان تاريخ متكثر و متنوع شده‌اند و تاريخ‌نويسي از انحصار مورخان سفارشي خلاصي يافته، اگرچه همچنان تاريخ‌نگاري رسمي و مورخان مزدبگير حضور دارند. حالا ديگر مردم به عنوان سوژه اصلي تاريخ، در بسياري از آثار تاريخي معاصر حضور دارند، هم به عنوان موضوع اصلي تاريخ‌نگاري و هم به عنوان بازيگران كليدي و حساسي كه تحولات تاريخي را رقم مي‌زنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون