• 1404 دوشنبه 3 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6123 -
  • 1404 دوشنبه 3 شهريور

روايتي از زندگي امامعلي حبيبي، ببر مازندران به مناسبت درگذشت او

نابغه‌اي كه كشتي را از يك زن آموخت و قهرمان المپيك شد

گروه ورزش

امامعلي حبيبي معروف به ببر مازندران، يار ديرين غلامرضا تختي، كشتي‌گيري كه براي نخستين‌بار مدال طلاي المپيك را براي ورزش ايران به ارمغان آورد روز گذشته در 95 سالگي درگذشت.  حبيبي آخرين بازمانده از نخستين نسل طلايي كشتي ايران بود كه در المپيك ملبورن 1956 به روي تشك رفت و كشتي ايران را از دروازه تاريخ عبور داد. 

امامعلي حبيبي چطور ببر مازندران شد؟ 
حبيبي اهل درزي كلا در بابل بود، اما جواني‌اش در شهر شاهي آن روزها و قائمشهر امروز گذشت. او حدود پنج سال ديرتر از تختي به تيم ملي راه يافت. زماني كه در المپيك ملبورن كه سال ۱۳۳۵ برگزار شد به مدال طلا رسيد، فقط سه سال و نيم از حضورش در كشتي حرفه‌اي مي‌گذشت با وجود اين در كشتي سنتي لوچو سابقه داشت. جالب اينكه فنون كشتي لوچو را از يك زن فرا گرفته بود. حبيبي را در كودكي براي درس خواندن به مكتب خانه ملاباجي ننه‌بيگم گذاشتند و او هم بعد از كلاس به شاگردانش فنون لوچو را مي‌آموخت.
سال ۱۳۳۱ كه تختي در اولين المپيك زندگي‌اش شركت كرد، حبيبي سرباز بود و فرماندهش او را به مسابقات كشتي لوچو فرستاد. بعد از دوران سربازي بود كه حبيبي براي اولين‌بار در قائمشهر وارد يك باشگاه كشتي شد. 
او از ۱۳۳۲ وارد مسابقه‌هاي كشوري شد. سال اول در اصفهان پنج كشتي را با ضربه فني پشت سر گذاشت، اما بر اثر آسيب‌ديدگي نتوانست در مسابقه بعدي شركت كند و چهارم شد. اما پيش از المپيك ۱۹۵۶ ناگهان موفقيت‌هايش آغاز شد. كار بزرگ او پيروزي بر توفيق جهانبخت در مسابقات انتخابي المپيك ۱۹۵۶ بود. توفيق آن زمان از تاريخ‌سازان كشتي ايران به حساب مي‌آمد. او اولين مدال طلاي ايران از مسابقات جهاني را در مسابقات ۱۹۵۴ توكيو به دست آورده بود و مدال برنز المپيك هلسينكي را در كارنامه داشت. تصور مي‌شد كه توفيق سال‌ها كشتي‌گير تيم ملي باشد، اما حبيبي از راه رسيد و در مسابقه انتخابي او را در يك دقيقه و ۳۵ ثانيه با يك فن سروته يكي برق‌آسا كه شگردش بود، ضربه فني كرد.
حبيبي در مورد اين كشتي در يك مصاحبه قديمي گفته بود: «يادم هست داور وسطمان آقاي سعديان بود. سالن مملو از جمعيت بود و همه بچه تهران بودند. مرحوم توفيق قهرمان دنيا بود و محبوب جمعيت. من هم يك جوان گمنام. چند تايي تماشاگر هم از شهرهاي قائمشهر، ساري، بابل و آمل آمده بودند كه رو حساب همزباني، مرا تشويق مي‌كردند. وقتي داور سوت شروع مسابقه را زد ظرف مدت يك دقيقه و ده ثانيه توفيق را ضربه فني كردم. سعديان داور وسط گفت ولش كن. من گفتم تا ديگر داوران نيايند من گردنش را ول نمي‌كنم، چون ممكن است شما دوباره پشيمان شويد و بخواهيد كشتي مجدد بگذاريد. در همان لحظه در بين جمعيت يك نفر مازندراني با صداي بلند فرياد زد، زنده باد ببر مازندران و از آنجا اين لقب به من داده شد.»
حبيبي برگ برنده‌اي بود كه حبيب‌الله بلور ناگهان در كشتي جهان رو كرد. كسب مدال طلاي المپيك آن هم در يكي از اولين تجربه‌هاي رسمي بين‌المللي نشانه نبوغ ورزشكار بود و امامعلي حبيبي يكي از نابغه‌هاي كشتي جهان بود. او در كشتي جهان بيش از همه به سرعتش شناخته مي‌شد. كشتي امروز سرعتي بسيار بالاتر از كشتي آن سال‌ها دارد ولي هنوز هم وقتي آن چند دقيقه تصوير كوتاهي كه از كشتي‌هاي حبيبي باقي مانده را مي‌بينيم، سرعتش جلب‌ توجه مي‌كند. قوانين داوري كشتي را به زورآزمايي‌اي تبديل كرده بود كه در آن همه راه‌ها به ضربه فني ختم مي‌شد. حبيبي در مسابقه‌هاي جهاني ۱۹۶۱ يوكوهاما همه حريفان خود را از ابتدا تا نبرد نهايي ضربه فني كرد.

 دوگانه غلامرضا تختي، امامعلي حبيبي
نام اين دو ابتدا با اولين مدال‌هاي طلايي كه در المپيك ۱۹۵۶ ملبورن براي تاريخ ورزش ايران به ارمغان آوردند در كنار هم مطرح شد. تا ۱۳۴۱ و مسابقه‌هاي جهاني ۱۹۶۲ توليد و در امريكا تختي و حبيبي ستاره‌هاي تيم ايران بودند. كشتي‌گيراني كه گويي كلاسي بالاتر از هم دوره‌اي‌هاي خود داشتند. با اين حال مثل تمام دوقطبي‌هاي بزرگ دنيا مخصوصا در ورزش از جمله دوقطبي پله-مارادونا، مسي-رونالدو، پرسپوليس-استقلال و... در آن سال‌ها ورزش ايران شاهد يك دوقطبي بزرگ به اسم تختي-حبيبي بود. اين دو كشتي‌گير هر قدر روي تشك رفتاري مشابه داشتند و رقبا را از دم تيغ مي‌گذراندند در زندگي شخصي و سياسي از هم فاصله داشتند. البته مرحوم حبيبي در يكي از مصاحبه‌هايش به خبرآنلاين گفته بود هر چه در مورد اختلافات من و تختي مي‌گفتند، دروغ بوده است: «تختي مرد بود. من هيچ ‌وقت در ۱۲ سالي كه با تختي زندگي كردم هيچ رفتار ناشايست از او نديدم. در اين عكس [عكسي كه در آن حبيبي به صورت تختي بوسه زده] تختي در يكي از مسابقات جهاني شكست خورد و من كه دوست صميمي‌اش بودم، بغلش كردم و اشكش را پاك كردم. تختي دوست صميمي من بود. متاسفانه برخي واقعيت‌ها را نمي‌گويند و مي‌گويند من و تختي رابطه خوبي با يكديگر نداشتيم.» او حتي در يك برنامه تلويزيوني همين اواخر درختي در حياط خانه‌اش نشان داد و گفت تختي اين را كاشته و يادگار او است. با اين حال مروري بر مطبوعات آن زمان نشان مي‌دهد رابطه اين دو هميشه در مورد درختكاري و دوستي نبوده است. از جمله اينكه يك‌بار در رسانه‌ها (مجله فردوسي) براي اين دو ورزشكار مراسم «آشتي‌كنان» ترتيب دادند. 
مهدي ميرمحمدي در كتاب «غلامرضا، غلامرضا را كشت» مي‌نويسد: چه ميان روشنفكران و چه ميان توده مردم حبيبي گاهي نقطه مقابل تختي قرار مي‌گرفت. تختي به جبهه ملي پيوسته بود و حبيبي سال ۱۳۴۲، از حوزه بابل، نامزد نمايندگي مجلس شوراي ملي شد و به مجلس راه پيدا كرد. تختي به پيشنهاد صد هزار توماني دكتر كوشان براي بازي در فيلم حسين كرد نه گفته بود، اما حبيبي خيال ستاره شدن در سينما را داشت و بعد از حضورش در مجلس رفت سراغ سينما و ستاره فيلم ببر مازندران شد؛ فيلمي كه ساموئل خاچيكيان آن را براي حضور حبيبي در سينما ساخت. لقب حبيبي در استاديوم‌ها و نشريات «ببر مازندران» بود. تختي به سر به زيري و حيا شناخته مي‌شد و از حبيبي در مطبوعات داستان عشقش به دختر استراليايي روي صفحه‌ها مي‌رفت. 
پاياني كه حبيبي براي زندگي ورزشي‌اش انتخاب كرد هم با پايان كار تختي متفاوت بود. حبيبي كشتي را در اوج كنار گذاشت و بعد از به دست آوردن سومين مدال طلاي جهاني‌اش در مسابقه‌هاي جهاني ۱۹۶۲ توليدو، تشك كشتي را بوسيد و كفش‌ها را آويخت.
زماني كه امامعلي حبيبي به مجلس رفت برخي گفتند اين انتخابات مهندسي شده بوده براي اينكه افراد نزديك به حكومت وارد مجلس شوند. اما حبيبي در يكي از مصاحبه‌هاي قديمي خود در مورد حضور در مجلس ملي گفته بود: «در آن راي‌گيري سي‌وپنج هزار راي آوردم كه خيلي هم بود. علتش اين بود كه مردم به خاطر ورزش به من راي دادند. خوب من هم در زماني كه در مجلس بودم، سعي كردم براي ورزش هم مفيد باشم. در آن سال‌ها ايران ميزبان بازي‌هاي آسيايي تهران بود و همين استاديوم آزادي در زمان ما بودجه‌اش تصويب شد. يا مخابرات استان در زمان من مركزيتش به بابل آمد. كليه خيابان‌هاي بابل در آن زمان آسفالت شد. لوله‌كشي آب شرب شهر بابل براي دوره ماست. پل حبيبي و جاده بابل به درزي كلا هم در زمان من درست شد.»

حبيبي و مرگ تختي
مهدي ميرمحمدي در كتاب «غلامرضا، غلامرضا را كشت» روايت كرده است: حبيبي در مراسم خاكسپاري، تختي اگر نگوييم يكي از صحنه‌گردانان اصلي، بي‌شك يكي از ميدان داران بود. او هنگام خاكسپاري تختي نطقي ايراد كرد و گفت كه علاقه او به تختي به قدري زياد بوده كه نام يكي از سه پسرش را غلامرضا گذاشته است و حالا پسر تختي را پسر خود مي‌داند و فكر مي‌كند كه چهار پسر دارد. در همان روزها از حبيبي نقل مي‌كنند كه تختي شب قبل از مرگ ساعت ۱۰ با او تماس گرفته است. حبيبي از اين تماس بي‌وقت تعجب مي‌كند، اما تختي كاملا سرحال بوده و صدايش نشاني از بدحالي و غم نداشته است. با هم گپ مي‌زنند، تختي از كشاورزي و درختكاري در زمينش مي‌گويد و بعد از صحبتي طولاني، با هم خداحافظي مي‌كنند. اينكه گفته‌اند حبيبي در صحنه خاكسپاري تختي ميدان‌دار بود فقط به اين مساله مربوط نيست كه او هم مانند مقامات انتظامي مي‌خواسته مراسم خاكسپاري همان روز ۱۸ دي ماه انجام شود و براي روز ديگري نماند؛ ردپاي حبيبي بعدتر و زمان دادن مجوزهاي مراسم ختم هم ديده مي‌شود. سيد محمد آل‌حسيني روايت كرده است كه وقتي با پسرعموي تختي براي گرفتن مجوز مراسم ختم به شهرباني مي‌رود آنها باز به سرهنگ طاهري، صحنه‌گردان اصلي مراسم خاكسپاري مي‌رسند و البته حبيبي هم آنجا بوده و اتفاقا براي صدور مجوز پادرمياني مي‌كند. آل‌حسيني گفته است: در آن روز و در جريان اين مذاكرات با حبيبي هم‌صحبت شدم و او ضمن صحبت‌هايش اشاره به بابك، پسر تختي كرد و گفت حالا بايد به فكر بابك باشيم. من كه از وقايع گذشته و رفتار عده‌اي از هواداران شاه از جمله همين حبيبي با تختي آگاه بودم با عصبانيت به او گفتم آقاي حبيبي لازم نيست شما براي فرزند تختي اظهار نگراني و دلسوزي كنيد همان كسان و همان محيطي كه تختي را پرورش داد از فرزندش هم نگهداري مي‌كند. حبيبي كه متوجه عصبانيت ما شد ديگر حرفي نزد و ما از اداره پليس بيرون آمديم.

 ميراث حبيبي براي كشتي جهان
ببر مازندران يكي از مشاهير تالار افتخارات اتحاديه جهاني كشتي است. او به خاطر تبحر و سرعت در اجراي فنون خاص كشتي از جمله «يك دست و يك پا» و «سر و ته يكي» زبانزد بود. وي در المپيك 1956 ملبورن، طلايي را براي كشورمان به ارمغان آورد كه ارزش آن با هيچ يك از مدال‌هاي طلايي كه ديگر ورزشكاران كشورمان در ادوار مختلف المپيك به دست آوردند، قابل قياس نيست. طلايي كه با 40 درجه تب از چنگال مدعيان ريز و درشت دنيا از جمله بستائف از شوروي بيرون كشيده شد.
او كه به خاطر كم كردن كيلوهاي زياد دچار خشكي كبد شده بود و شديدا تب كرده بود، در ملبورن شش كشتي گرفت و هر شش رقيبش را از دم تيغ گذراند. از دنبرگ سوئدي تا بستائف از شوروي و كازاهاراي ژاپني، همه‌شان مقابل ببر مازندران يا ضربه فني شدند يا با امتياز عالي شكست خوردند.
اتفاقا در مورد كشتي گرفتن حبيبي با وضعيت بيماري دو روايت بسيار جالب وجود دارد. 
تيمسار ايزدپناه، رييس سازمان تربيت ‌بدني وقت در دهه 40 و در مراسم بزرگداشتي كه براي حبيبي تدارك ديده شده بود در سخنراني خود گفت: «در المپيك ۱۹۵۶ملبورن حبيبي مريض شد و نمي‌توانست كشتي بگيرد. بعد از يك كشتي بستري شد و براي دو كشتي بعد من بالاي سر او رفتم و گفتم ملت چشم انتظار تو است. به هر ترتيبي كه هست برو و كشتي بگير و حبيبي رفت و دو قهرمان دنيا را ضربه فني كرد. وضع ناراحتي او به حدي بالا گرفت كه او را به بيمارستان برديم ولي بايد دو كشتي ديگر مي‌گرفت. بالاي سر او رفتم به او گفتم شاه منتظر تو است. منتظر است كه تو مدال طلا براي مملكت ببري. حبيبي واقعا مثل ببر از جا برخاست و با همان حال مسابقه داد و مدال طلا گرفت.»
اما هفت سال پيش از اين خود حبيبي روايت ديگري از اين ديدار داشت و به كيهان ورزشي گفته بود كه وقتي با تب و لرز براي كشتي با حريف روس در فينال روي تشك مي‌رفته يكي از مربيان تيم از كنار زمين نام حضرت علي(ع) را صدا زده و اين شده انگيزه و نيرويي براي مبارزه حبيبي «من اعتقاد عجيبي به مقدسات ملي و مذهبي خود دارم به خصوص مريد مولاي متقيان علي(ع) هستم. خدا مي‌داند در همان حالي كه شدت تب استخوانم را مي‌سوزانيد وقتي نام علي به گوشم رسيد، قدرتي مافوق آنچه بشود تصور كرد در خود احساس كردم و با آنكه حريف من پاي چپش را جلو گذاشته بود از طرف چپ از او كار گرفتم و به ياري مولاي خودم موفق شدم او را به پل بردم.»
قهرماني در المپيك ملبورن هر چند معتبرترين افتخار حبيبي در دوران قهرماني‌اش بود، اما تنها افتخارش نبود. اين مدال تازه آغازي بود بر دوران پر زرق و برق يك ستاره در آسمان كشتي دنيا.
حبيبي پس از يك‌سال استراحت و بعد از آن كسب طلاي بازي‌هاي آسيايي توكيو، در مسابقات جهاني 1959 تهران توفاني به پا كرد كه نوابغي چون بالاوادزه از شوروي و اسماعيل اوغان از تركيه را در كمتر از سه دقيقه درنورديد، آن هم با ضربه فني. از همانجا بود كه لقب سريع‌ترين كشتي‌گير را به او نسبت دادند.
او در مسابقات جهاني 1961 و 1962 با كسب دو مدال طلاي ديگر، به آرزوي ديرينه خود كه كسب پنج مدال طلا در دنياي كشتي به نيت پنج تن آل‌عبا بود، رسيد و پس از آن ديگر خبري از تاخت و تازهاي ببر مازندران در جهان نبود.  

منابع: 
كتاب «غلامرضا، غلامرضا را كشت» نوشته مهدي ميرمحمدي/ روزنامه اعتماد/ وب‌سايت خبرآنلاين/ وب‌سايت طرفداري/ وب‌سايت ورزش سه

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون