بيانيه آشتي يا مناقشه؟
آيا در اين صورت مردم به عنوان ناظران ذينفع و داوران اصلي هر دو طرف را ستايش نميكنند كه براي رفع مشكلات موجود چاره انديشند؟
بگذريم، ناچار با اختصار و ملاحظه اشارهوار ضروري است كه بيانيه جبهه اصلاحات را مورد نقد جدي قرار بدهيم.
اولا؛ ضرورت صدور چنين بيانيهاي چه بود؟ مهمترين دليل ميتواند اين باشد كه خواستههاي مندرج در آن مقبول حاكميت افتد و گرهي از گرهها گشوده شود. ولي لحن و ادبيات و گستردگي خواستهها نشاني از تعامل سازنده و اميد تاثير را در بر نداشت.انسان به فرزند و پدر و مادر و خويشان و همسايهها هم اگر ميخواهد نكته سودمندي بگويد و از خطري برحذر دارد زبان آمرانه را فرو ميگذارد و شفقت و خيرخواهي را پررنگ ميكند. مهمتر آنكه تحذير خود را در خفا بيان ميكند تا امكان پذيرش بيشتر شود. در حال حاضر دولت مورد حمايت اصلاحطلبان روي كار است و امكان گفتوگو و مذاكره با حاكميت بيش از هر زمان ديگري وجود دارد، چه دليلي دارد كه بيانيهاي صادر و نوعي تقابل استشمام شود؟ مگر اينكه دوستان خود را مكلف به وظيفه و نه نتيجه بدانند يا براي تاريخ سخن بگويند!
دوم؛ الان هر آشنا با الفباي سياست ميداند كه غنيسازي برگ مهم در دست ايران است و اگر روزي بنا شود كه خرج شود چرا داوطلبانه؟ چرا بدون گرفتن امتياز؟ آيا نويسندگان بيانيه قائل به تعليق غنيسازي قبل از رفع تحريمها يا حتي قبل از دريافت تضمين هستند؟ آيا اين معنا با عقلانيت سياسي سازگار است؟ حداقل بگذاريد تعليق غنيسازي اهرمي براي چانهزني باشد.
عيبها از اين دست در بيانيه متعدد است كه اگر حوصله ستوننويسي در روزنامه ايجاب ميكرد، ميشد به تكتك آنها پرداخت.مثلا آيا سياستورزان بيانيهنويس انتظار دارند هر ۱۱ خواستهشان كه ديگران براي حصول آنها قائل به انقلاب و رفراندم! هستند فورا برآورده شود؟ آيا در شرايط حاد كنوني لغو نظارت استصوابي كه خواستهاي درست و ديرپاست اينقدر فوريت دارد كه در شرايط بحراني كنوني اعلام و بر سرش مناقشه شود؟ جالب است كه ۱۱ خواسته رديف ميشود و همه ناظر به خروج از وضعيت نيمه جنگي كنوني است ولي كلمهاي از تقويت نيروهاي مسلح و حمايت از انجام وظايفشان به ميان نميآيد تا به دشمنان تفهيم شود كه ما در مقابل تجاوز يكصدا هستيم!
معلوم نيست با كدام تحليل شرايط خطير كنوني فرصت طلايي براي تغيير در نظر گرفته شده است؟ كدام كشور هنگام جنگ و تهديد وضعيت را براي انواع تغييرها مناسب ميداند؟ تغييراتي كه معمولا در چنين شرايطي ايجاد ميشود موقت و براي استحكام داخلي صورت ميگيرد كما اينكه در زمان جنگ ۸ ساله هم چنين بود و رهبر فقيد انقلاب جنگ را مسبب عدول از برخي قوانين دانستند.اكنون اگر تغييري لازم است بايد سختگيري شديد در هزينهكرد دستگاههاي حاكميتي و دولتي باشد، بايد براي جلوگيري از هزينهتراشي توسط تريبونداران باشد، جلوگيري از نگران كردن و ايجاد رعب و وحشت در ميان مردم باشد.ما واقعا نيازمند تغييرات هستيم ولي ضروريترين و فوريترين اولويت رفع تهديدها از كشور است.بازگشت به مردم كه ضرورتي انكارناپذير دارد در كوتاهمدت در امداد و رسيدگي فوري به احوال محرومان جامعه است.متاسفانه در نقشه راهي كه ترسيم شده است اثري از ضرورت اقدامات بيشتر مثل توزيع كالابرگ و ديگر نيازهاي كنوني مردم نيست.بازگشت به مردم نيازمند نگاه مردمي به مسائل است، نگاهي كه لزوما با نگاه سياستمداران بيانيهنويس همراستا نيست .اگر همين امروز همهپرسي صورت بگيرد و خواسته شود كه هر كس هر دغدغهاي دارد را بنويسد چند بند از خواستههاي ۱۱گانه در در ليست بلندبالاي مطالبات مردم قرار ميگيرد؟ واقعيت اين است كه جبهه اصلاحات بيش از آنكه مردمي باشد، سياسي است و با آرمانها و روشهاي اصلاحي فاصله ميگيرد.گاهي روشها از اهداف مهمتر ميشوند، مثلا اگر تدريج و گام به گامي از اصلاحات گرفته شود هر چه باشد اصلاحات نيست، يا نتيجه نميدهد يا هزينههاي زياد به همراه ميآورد. احساس ميشود و شواهدي وجود دارد كه بزرگواران جبهه اصلاحات چندان انتقادپذير نيستند و توجهي غليظ به دنياي مجازي دارند.