وجدان بيدارِ قاب دوربين
احمد الستي
نمايش «قاب» نوشته كرول فرشت به كارگرداني زهرا محمدي، به كمك ديگر اعضاي گروه از طريق قاب دوربين به افشاگري روابط از هم پاشيده و گاه پنهان يك خانواده ميپردازد. آنچه اهميت دارد نوع تكنولوژي نيست كه به اين افشاگري دامن ميزند، هر نوع دوربين يا هر وسيله ديگري كه از طريق آن بتوان خانوادهاي را در يك قاب قرار داد، ميتوانست به اثبات اين بيانيه منجر شود. زيباست آنجا كه در اجراي اين نمايشنامه ميزانسنها بازگوكننده و در تاييد اين فروپاشي روابط خانوادگي نقش بازي ميكنند. وقتي كه در ابتداي اجرا چهار كاراكتر محوري، شايان تقديسي، زرگل گليار، نهال فرجادي و فواد تباك به طريقي روي صحنه قرار گرفتهاند كه هركدام به يك سو مينگرند و رو به جهات مختلف دارند، آغازگر اين افشاگري هستند كه به زبان سينمايي «ميزانسن واگرا» ناميده شدهاند. اين درام بزرگ از نقطهاي آغاز ميشود كه يك دوربين كوچك با نقشي بسيار بزرگ در مقابل اعضاي اين خانواده قرار ميگيرد تا عكس دسته جمعي از آنها بگيرد. اين لحظه به زبان سينمايي نقطه عطف اول است، نقطهاي كه به كمك دوربين درام آغاز ميشود تا گسستگي و فقدان روابط عميق خانوادگي را برملا كند. در حضور دوربين جابهجايي كاراكترها و عدم تمايل ايستادن آنها در كنار هم به بيانيهاي حاكي از نبود تعلق خاطر به يكديگر اشاره دارد. در اين لحظه به زبان سينما تمامي پهناي صحنه آن چيزي است كه به قول سينماگران از طريق «نماياب دوربين» مشاهده ميشود. در واقع قاب دوربين بهانهاي براي مكاشفه نبود روابط صميمي و گاه نامشروع در بين اعضاي اين خانواده است. تماشاگران در سالن نمايش در واقع انگار تمامي پهندشت صحنه را از پشت دوربين مينگرند، آنچه تماشاگران ميبينند آن چيزي است كه از نماياب دوربين مشاهده ميشود.
ميزانسنها، بازيها، گرچه گاه متشكل از لحظاتي طولاني از سكوتهايي بامعني است، اما در شكلگيري جريانهاي پنهان نقش بازي ميكند. وقتي كه فرزندان اين خانواده تلاش ميكنند تا نحوه قرار گرفتن دستها و پاهايشان همسان عمل كنند، اتفاقاتي رخ ميدهد كه بايد پنهان بماند ولي از طريق بيننويسيها روي پرده سينما سرانجام اين ميزانسنهاي جزيي، ولي بسيار بيانگر، واقعيت هولناكي را افشا ميكنند كه انگار از نمايان دوربين ديده ميشود. نوشتههاي روي پرده سينما رازهايي كه قابليت آنها از طريق ديالوگها ناممكن است را افشا ميكنند. جالب آنكه ميزانسنها نشستن چفت در چفت فرزندان اين خانواده را به ميزانسنهايي تكاندهنده تبديل ميكند. در نمايشنامه قاب همه كاراكترها از چگونگي چيدمان خود و ديگر اعضاي خانواده مطلعند، همگي در افشاگري روابط اين خانواده كوچك شريكند و ميدانند كه چگونه در قاب و در كجاي قاب قرار گيرند. نماياب دوربين جهان روبهروي ماست، آنچه دوربين نميتواند ضبط كند و تلاش براي به كار انداختن آن به نتيجه نميرسد، به هيچوجه اتفاقي نيست. انگار قاب دوربين وجدان بيدار تماشاگران است كه نميخواهند فجايعي كه در حال رخ دادن است، ثبت شود. اگر جزء به جزء ميزانسنها و حركات بازيگران به خوانش پرمعني آن منجر نشود، آگاهي قاب دوربين بر ناآگاهي و عدم بصيرت تماشاگران دلالت دارد. قاب دوربين يك تكنولوژي صرف بيخاصيت نيست، بل نمادي است از وسيلهاي كه بايد مكمل آگاهي و بصيرت تماشاگران باشد. با اين تفاسير نمايش قاب نه تنها به گسستگي و فقدان روابط انساني يك خانواده كه نماينده يك جامعه است، اشاره دارد، بلكه به فجايعي ميپردازد كه ديالوگها آگاهانه از بيان آنها عاجزند.