افسانههاي خرافي اسراييلي و رسالتِ كاذب قوم برگزيده يهوه
نفرين، نژادپرستي و ديوانگي تاريخي
عبدالحسين هراتي
اخيرا بنيامين نتانياهو، نخستوزير اسراييل بارها در پيامهايي مستقيم يا غيرمستقيم مدعي شده است كه مردم ايران را دوست دارد و هدف او نه مقابله با ملت ايران، بلكه «آزادسازي» آنان از دست حكومت جمهوري اسلامي است. اما در همان حال، در مجامع ديني، سياسي يا حتي در نوشتهها و سخنرانيهاي خاص خود، ايران، عراق، سوريه و لبنان را «سرزمينهاي نفرين شده» مينامد؛ تعبيري كه ريشه در افسانهها و جهانبيني آخرالزماني بنيادگرايان يهودي دارد. اين تناقض آشكار ميان گفتمان انساني و سياست خرافي، ما را ناگزير ميسازد كه بنيادهاي فكري پشت اين گفتار را تحليل و آشكار كنيم. بنيادگرايي يهودي خرافهاي فراتر از آنچه در تندرويهاي بنيادگرا ميبينيم، است. تجربه تاريخي ما از بنيادگرايي مذهبي، عمدتا با گروهايي همانند داعش تعريف ميشود؛ اما واقعيت اين است كه طيف حاكم بر دولت اسراييل، خصوصا گروههايي چون ليكود و متحدان مذهبي آن، خرافيتر، متعصبتر و تهديدناكترند. بنيادگرايان يهودي همچون خاخامهاي وابسته به جريان «شاس» يا جنبش «صهيونيسم مذهبي» اداره امور را نه براساس عقل سياسي، بلكه براساس متون تفسيري تلمود، اساطير كابالايي و نبوت (پيشگويي)هاي عهد عتيق سامان ميدهند.(1) در نگاه اين گروهها، سرزمينهايي كه در برابر خواستههاي قوم اسراييل ايستادگي ميكنند، نه فقط دشمن سياسي بلكه اراضي «نفرين شده»اند. چنين تلقيهايي باعث شده كه از نظر آنان، اشغال، تبعيد، نابودي و نسلكشي مردم اين سرزمينها، نه جنايت بلكه رسالت الهي تلقي شود.(2)
مفهوم نفرين در انديشه بنيادگرايان يهودي
نفرين در متون عبري (خصوصا در كتاب تثنيه و سفر لاويان) مفهومي ديني و الهي دارد. سرزميني كه مورد غضب خداست و مردم آن، از رحمت الهي دور شده و سزاوار نابودي است.(3) اين باورها، وقتي با مفاهيمي چون «قوم برگزيده» و «سرزمين موعود» تركيب ميشوند، تصويري آخرالزماني و خطرناك از مناسبات با «ديگري» ميسازند. از نظر نتانياهو و همفكرانش، مردم ايران، عراق، سوريه و لبنان نه فقط دشمن سياسي، بلكه موجوداتي غيرقابل نجات، محكوم به نابودي و مانعي در برابر ظهور سلطنت نهايي يهوه بر زمينند.(4) در اين ديدگاه، قتل، تحريم، محاصره يا حتي جنگ هستهاي با اين ملتها، صرفا نوعي اطاعت از فرمان خداوند است.
سقوط تاريخي قومگرايي خرافي
همين عقايد خرافي و توهمگرايانه است كه قوم يهود را در طول تاريخ، بارها دچار بحران، تبعيد، دشمني و طرد كرده است. واقعيت تلخ تاريخ اين است كه هر جا «خود برگزيدگي» جاي عدالت را گرفته، تمدن فرو پاشيده است. اين قومگرايي افراطي كه پشت نقاب دين پنهان شده، يهوديان را در طول تاريخ از يك جماعت فرهنگي- ديني به يكي از منزويترين و در عين حال خشونتطلبترين اقليتهاي تاريخ تبديل كرده است.(5)
نفرين، قتلعام و رسالت الهي در اسطورههاي توراتي
در متون مقدس يهودي، به ويژه در «سفر تثنيه»، «لاويان»، «اعداد»، «يوشع» و «صموئيل»، مفاهيمي همچون «نفرين»، «پاكسازي قومها» و «نابودي كامل سرزمينها» به عنوان فرمان الهي به قوم بنياسراييل داده شده است. در كتاب تثنيه، فصل ۷، بهصراحت آمده است كه خداوند به قوم يهود فرمان داده كه: «قومهايي را كه در سرزمين موعود زندگي ميكنند، به كلي هلاك كنند؛ نه با آنان عهد ببندند و نه به آنان رحم كنند.» (تثنيه ۷: ۱-۲) همچنين در فصل ۲۰، به آنان دستور داده ميشود كه «در شهرهاي اقوامي كه خداوند به تو ميدهد، از هيچ چيز زندهاي باقي مگذار.» (تثنيه ۲۰: ۱۶-۱۸) اين دستور، نه تنها شامل مردان جنگي بلكه زنان، كودكان و حتي حيوانات نيز ميشود. در «سفر اعداد» نيز هنگامي كه قوم اسراييل از پيروي فرمان الهي سر باز ميزند، خداوند تهديد به نابودي همه آنان ميكند و وعده ميدهد تنها بازماندگان وفادار را حفظ خواهد كرد. در اين متون، قتلعام نه به عنوان جنايت، بلكه به عنوان رسالت ديني و اطاعت از فرمان خداوند تلقي ميشود. براي نمونه، در سفر تثنيه ۷: ۱ - ۲ آمده كه قومهاي كنعان، حيتي، جرجاشي و اموري بايد «بالكل هلاك» شوند و «بر ايشان ترحم نشود.» در تثنيه ۲۰: ۱۶- ۱۸ صراحتا دستور داده ميشود كه هيچ موجود زندهاي در شهرهاي دشمن باقي نماند، «مبادا شما را تعليم بدهند.» در كتاب يوشع، فصل ۶، قوم اسراييل پس از فتح اريحا «هر چه در شهر بود، از مرد و زن، كودك و پير، گاو و گوسفند و الاغ» را به دم شمشير هلاك كردند. در صموئيل اول ۱۵: ۳ نيز خداوند به شائول دستور ميدهد كه تمام عماليقيان را نابود كند، از جمله «كودك و شيرخواره و حتي گاو و گوسفند.»
اين فرمانها كه در متون مقدس به عنوان واجب ديني ثبت شدهاند، امروز نيز در جهانبيني بنيادگرايان يهودي، مشروعيت خشونت عليه «سرزمينهاي نفرين شده» را توجيه ميكنند؛ مفهومي كه با نگرشهاي مدرن حقوق بشري و اخلاق جهاني در تضاد كامل است. با اين حال، همين آموزهها، هنوز در ذهنيت سياسي - مذهبي حاكميت ارتجاعي و نژادپرست اسراييل حضوري زنده دارند و توجيهگر خشونتهاي امروزي آنانند.
تشبيه خطرناك: از ملتهاي مستقل تا بيماران رواني
مقابله با اين نوع نگاه نژادپرستانه و نبوت (پيشگويي) محور، صرفا دفاع از ايران نيست؛ دفاع از شأن عقلاني بشريت است. وقتي يك سياستمدار با ذهنيتي خرافي، ملتي را «نفرين شده» ميخواند، بايد او را مانند فردي ديوانه دانست كه اگرچه قدرت دارد، ليكن عقل ندارد. همانگونه كه خانوادهاي اگر فرزندي بيمار رواني داشته باشد، بايد بيشتر مراقب او باشد تا صدمهاي به ديگران نزند؛ جامعه جهاني نيز بايد با دقتي مضاعف مراقب «ديوانگاني با قدرت هستهاي» باشد. اين نگاه تنها در مورد نتانياهو نيست؛ بلكه درباره تمام كساني است كه دين را با خرافهباوري به ابزاري خطرناك عليه بشريت تبديل كردهاند. ما بايد بفهميم كه خطر اسراييل نه فقط در موشكهايش، بلكه در افسانههايش نهفته است. اگر ما از واژگاني چون «نفرين»، «برگزيدگي» و «سرزمين مقدس» غفلت كنيم، جنگ آينده ديگر نه جنگ قدرتهاي سياسي و بر سر اقتصاد، بلكه جنگ بر سر اسطورهها و داستانها خواهد بود؛ و آنگاه، قرباني نه فقط يك ملت، بلكه ملتها خواهند بود.(6)
منابع:
(1)Sand, Shlomo. The Invention of the Jewish People. Verso, 2009.
اين كتاب بنيادين، با استناد به شواهد تاريخي و زبانشناختي، ادعاي تبار نژادي يكپارچه براي يهوديان را رد ميكند و نشان ميدهد كه ايده «قوم يهود» بيشتر يك دروغ و برساخته ايدئولوژيك است تا يك واقعيت تاريخي.
(2)Shahak, Israel. Jewish Fundamentalism in Israel. Pluto Press, 1999.
نويسنده كه خود يهودي سكولار و ضدصهيونيست بود، در اين كتاب بنيادگرايي يهودي و تاثير آن بر سياست اسراييل را افشا كرده و نشان ميدهد چگونه تفسيرهاي افراطي از دين يهود ميتواند به خشونت ساختاري و نژادپرستي بينجامد.
(3)Bible, Book of Deuteronomy, Chapter 28; Leviticus 26.
اين دو فصل از تورات، وعدههاي پاداش براي اطاعت و مجازات براي نافرماني را شرح ميدهند، ازجمله نفرين سرزمين، خشكسالي، طاعون و شكست در جنگ؛ متوني كه مبناي فكري مفهوم «سرزمين نفرينشده» هستند.
(4)Gideon Levy. “Netanyahu’s Messiah Complex. “ Haaretz, 2023.
اين مقاله تحليلي از يكي از روشنفكران برجسته اسراييلي است كه نتانياهو را فردي با گرايشهاي نجاتبخشانه و دچار توهم رهبري الهي توصيف ميكند؛ مقالهاي مهم در شناخت ذهنيت آخرالزماني او.
(5) Sand, Shlomo. The Invention of the Jewish People. Verso, 2009.
در بخشهاي پاياني اين كتاب، نويسنده نشان ميدهد چگونه باور به «قوم برگزيده» به شكلگيري نظامهاي سياسي نژادپرستانه در اسراييل انجاميده است.
(6) Gorenberg, Gershom. The End of Days: Fundamentalism and the Struggle for the Temple Mount. Oxford University Press, 2000.
اثري كليدي درباره بنيادگرايي يهودي و كشمكش براي تصرف كوه معبد و نقش تفكر آخرالزماني در سياستهاي اسراييل را با دقت تحليل ميكند.