• 1404 پنج‌شنبه 6 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6126 -
  • 1404 پنج‌شنبه 6 شهريور

بررسي تطبيقي مفهوم فضاي خالي در معماري و روانكاوي

اتاق خالي؛ آوردگاه روايت و رابطه

بهروز امامي اردستاني

شايد يكي از مهم‌ترين و معنادارترين اتفاق‌هايي كه مي‌تواند در يك اتاق درمان و براي هر درمانجويي رخ دهد، خلق روايتي باشد از واقعيتي كه تا آن لحظه نتوانسته بود به ذهن بيايد، اما رسيدن به اين روايتگري كار ساده‌اي نيست، پژوهشگران نظريه خود ديالوگي (Dialogical Self Theory) از لحظات نو‌آورانه (IM)هايي صحبت مي‌كنند كه در آن، فرد از روايت مسلط و مشكل‌دار خود فاصله مي‌گيرد و به روايت‌هاي جديدتر و سازگارتر دست پيدا مي‌كند، اين IMها خود را در سه سطح عملي، شناختي و عاطفي نشان مي‌دهند، اما هر سه سطح قبل از بروز خود نيازمند يك بستر مناسب هستند، فضايي كه امكان بروز و خلق IMها را مي‌دهد و آن چيزي نيست جز وقفه‌هايي كه رابطه درماني و هنر درمانگر مي‌تواند در تداوم و تكرار روايت مسلط ايجاد كند. اين مي‌تواند تداعي همان مفهوم ساده‌اي باشد كه مي‌گويد آنچه يك اثر موسيقي را مي‌سازد سكوت ميان نُت‌ها است.
اينجاست كه مي‌شود به مفهوم «اتاق خالي» از نو فكر كرد، «اتاق» جداي از معناي جااُفتاده خود در معماري مي‌تواند نمادي از ذهن در روان‌درماني نيز باشد، جايي كه در آن روايت و رابطه، دو عنصر اساسي شكل‌دهنده به ساختار روان آدمي متجلي مي‌شوند و بر همين مبنا، درمانگر قبل از رسيدن به تغييري در روند درمان نيازمند به يك «اتاق خالي» است، جايي كه امكان بروز روايت‌ها و رابطه‌هاي جديد را ممكن مي‌سازد، فضايي كه مي‌تواند ظرفيت تأمل و ژرف‌انديشي در ذهن را گسترش دهد و دقيقا براي رسيدن به همين امكان تا حد ممكن خالي شده است. اين جستار مي‌كوشد با نگاهي به نظريات مرلو پونتي، يوهان پالاسما و دونالد وينيكات، پيوند ميان پديدارشناسي، معماري و روانكاوي را بررسي كند و درك عميق‌تري از فضاي خالي و كاربردهاي آن در طراحي و روان‌درماني ارايه دهد. فضاي خالي، چيزي فراتر از يك حفره يا جايي تهي از اشيا است. اين مفهوم در معماري و روانكاوي به عنوان پديده‌اي چندلايه و پويا شناخته مي‌شود كه نقشي كليدي در تجربه زيسته انسان ايفا مي‌كند. معماري، هنري است كه فضاي زندگي انسان را شكل مي‌دهد و روانكاوي، رويكردي است كه لايه‌هاي پيچيده ذهن را كاوش مي‌كند. هر دو، به شكلي، فضاي خالي را بستري براي تجربه و تكامل تدريجي مي‌بينند.
در اين ميان، فلسفه پديدارشناسانه موريس مرلو پونتي با تاكيد بر نقش بدن و ادراك زيسته، ديدگاه تازه‌اي به فهم فضاي معماري ارايه مي‌دهد. يوهان پالاسما، معمار فنلاندي نيز با تمركز بر تجربه چندحسي، بر ارتباط عميق بدن و فضا تاكيد مي‌كند. ازسوي ديگر، دونالد وينيكات، روانكاو برجسته، با مفهوم «فضاي بالقوه» دريچه‌اي نو به سوي فهم فضاي خالي در روان انسان مي‌گشايد.


 فضاي زيسته در نگاه مرلو پونتي: 
موريس مرلو پونتي، فيلسوف پديدارشناس، معتقد است كه تجربه ما از فضا نه صرفا ذهني است و نه تنها به واقعيت فيزيكي محدود مي‌شود. او بدن را ميانجي ميان ذهن و جهان مي‌داند؛ جايي كه فضا از طريق حواس و حضور جسماني ما معنا مي‌يابد. در اين نگاه، فضاي خالي ديگر يك جاي تهي نيست، بلكه بستري است براي حركت، تنفس و ارتباط.
از نظر مرلو پونتي، فضاي معماري بايد تجربه‌اي چندحسي و فراگير ايجاد كند كه انسان را به ‌طور كامل درگير كند. اين فضا، جايي است كه بدن و ذهن در آن به هم مي‌رسند و تجربه‌اي عميق و معنادار شكل مي‌گيرد. چنين نگاهي، فضاي خالي را به عنوان عنصري زنده و پويا در معماري معرفي مي‌كند كه زمينه‌ساز حضور و تعامل انسان است.


 تجربه چندحسي در معماري از نگاه پالاسما: 
يوهان پالاسما در كتاب «چشم‌هاي پوست» به نقد معماري‌اي مي‌پردازد كه تنها بر حس بينايي تكيه دارد. او باور دارد كه فضا زماني زنده مي‌شود كه همه حواس انسان، از لامسه و شنوايي گرفته تا بويايي، در تجربه آن مشاركت كنند. در نگاه پالاسما، فضاي خالي نه يك جاي خالي، بلكه بستري پر از امكان‌هاي حسي است كه انسان را به حضور، سكوت و تأمل دعوت مي‌كند. اين ديدگاه با ايده‌هاي مرلو پونتي همخواني دارد و بر اين نكته تاكيد مي‌كند كه فضاي معماري بايد زنده و پويا باشد تا بتواند ارتباط انساني را تقويت كند. پالاسما فضاي خالي را فرصتي براي تجربه عميق مي‌بيند؛ جايي كه بدن و ذهن در گفت‌وگويي حسي با محيط قرار مي‌گيرند.


 فضاي خالي در روانكاوي وينيكات
دونالد وينيكات، روانكاو بريتانيايي مفهوم فضاي خالي را از منظري روان‌شناختي بررسي مي‌كند. او با معرفي «فضاي بالقوه» و «فضاي بينابيني»، منطقه‌اي را توصيف مي‌كند كه نه كاملا دروني است و نه كاملا بيروني. اين فضا، بستري براي بازي و رشد رواني است.
وينيكات معتقد است كه «فضاي بالقوه» جايي است كه كودك مي‌تواند بين خيال و واقعيت پل بزند. او مفهوم «ابژه‌هاي انتقالي» مانند عروسك يا پتو را مطرح مي‌كند كه به كودك كمك مي‌كنند تا در غياب مادر احساس امنيت كند و به سوي استقلال گام بردارد. اين ابژه‌ها، نمادي از فضاي خالي هستند كه پر از معنا و تجربه است. همچنين، وينيكات از مفهوم «هولدينگ» يا حمايتگري سخن مي‌گويد؛ محيطي امن كه مادر يا درمانگر براي كودك يا مراجع فراهم مي‌كند تا او بتواند خود واقعي‌اش را كشف كند. در اين فضا، خالي بودن به معناي فقدان نيست، بلكه به معناي فرصتي براي رشد و تكامل است.


 نگاهي تطبيقي به سه ديدگاه
هر سه متفكر، فضاي خالي را به عنوان بستري زنده و پويا مي‌بينند، اما هر يك از زاويه‌اي متفاوت به آن مي‌نگرند. مرلو پونتي و پالاسما بر نقش بدن و حواس در تجربه فضاي معماري تاكيد دارند و آن را زمينه‌اي براي حضور و تأمل مي‌دانند. وينيكات اما فضاي خالي را در حوزه روان بررسي مي‌كند؛ جايي كه تكامل و رشد فردي شكل مي‌گيرد.
با اين حال، اين ديدگاه‌ها مكمل يكديگرند. هر سه بر اين باورند كه فضاي خالي نه يك فقدان، بلكه فرصتي براي تجربه، معنا و تأمل است. تلفيق اين نگاه‌ها مي‌تواند به خلق فضاهاي معماري‌اي منجر شود كه نه تنها زيبا و كاربردي‌اند، بلكه تجربه‌اي عميق و رواني را نيز براي انسان فراهم مي‌كنند. در روان‌درماني نيز، درك اين پيوند مي‌تواند به ايجاد محيط‌هايي امن و تأمل‌برانگيز براي مراجعان كمك كند.


 كاربردها در معماري و روانكاوي
در معماري، طراحي فضاهايي كه امكان سكوت، تأمل و تجربه چندحسي را فراهم كنند، مي‌تواند از اين ديدگاه‌ها الهام بگيرد. براي نمونه، فضاهاي باز و انعطاف‌پذير كه حس امنيت و تأمل را برمي‌انگيزند، نمونه‌اي از اين رويكرد هستند. در روانكاوي نيز، ايجاد محيطي امن و حمايتگر كه مراجع بتواند در آن خود واقعي‌اش را كشف كند، از مفهوم «هولدينگ» وينيكات و درك پديدارشناسانه از فضا بهره مي‌برد. چنين فضايي، چه در معماري و چه در درمان، بستري براي رشد و معنا مي‌شود.


 جمع‌بندي و چشم‌انداز
فضاي خالي، در نگاه پديدارشناسانه و روانكاوانه، چيزي بيش از يك جاي تهي است. اين فضا، بستري زنده براي تجربه، خلاقيت و رشد است. مرلو پونتي و پالاسما آن را از منظر بدن و حواس بررسي مي‌كنند، درحالي كه وينيكات به بعد رواني و تأمل‌برانگيز آن مي‌پردازد. تلفيق اين ديدگاه‌ها، راه را براي طراحي فضاهايي باز مي‌كند كه هم از نظر فيزيكي و هم رواني، انسان را به سوي تجربه‌اي عميق‌تر هدايت مي‌كنند. اميد كه در آينده پژوهش‌هاي بيشتري در زمينه تاثير فضاهاي معماري بر سلامت روان انجام شود. همچنين، بازتعريف معماري درماني با الهام از اين ديدگاه‌ها مي‌تواند گامي موثر در بهبود كيفيت زندگي و سلامت رواني جامعه باشد.روان‌درمانگر

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها