رييسعلي دلواري؛ صداي مقاومت از خاك بوشهر تا جهان امروز
سيد محيالدين حسينيمقدم
۱۲شهريور روزي است كه در تاريخ ايران فراتر از يك تاريخ تقويمي ميدرخشد. اين روز سالروز شهادت رييسعلي دلواري است؛ مردي كه با غيرت و ايمان، سواحل جنوب ايران را از هجوم ارتش امپراتوري انگليس حفاظت كرد و نشان داد هيچ قدرت خارجي نميتواند اراده يك ملت را از پاي درآورد. اين فرمانده محلي، نماد مقاومت تاريخي و هويتي ملت ايران است؛ نمادي كه امروز در برابر استعمار نوين معناي ديگري پيدا ميكند.اگر تاريخ را ورق بزنيم، ميبينيم استعمار در طول قرنها ابزارهاي خود را تغيير داده است. استعمار كلاسيك در قالب توپ و تفنگ و اشغال مستقيم سرزمين ظاهر ميشد. نمونه بارز آن تلاشهاي نظامي بريتانيا در جنوب ايران و محاصره سواحل بوشهر بود كه رييسعلي دلواري با ايستادگي و رهبري مردمي، آنها را ناكام گذاشت. اما امروز استعمار چهرهاي مدرن و پيچيده يافته است: تحريمهاي اقتصادي، محدوديتهاي دارويي، فشارهاي سياسي و جنگ رسانهاي، ابزارهايي هستند كه جاي توپ و تفنگ را گرفتهاند و همان منطق زورگويي و سلطه را دنبال ميكنند.تحليل اين روند از منظر جامعهشناسي و رسانه نشان ميدهد كه غرب تلاش ميكند با مديريت روايت و اعمال فشار اقتصادي، استقلال ملتها را محدود كند. تجربه ايران در سه دهه اخير به وضوح اين الگو را نشان ميدهد. تحريمهاي بانكي و نفتي، محدود كردن دسترسي به فناوري و دارو و جنگ رسانهاي عليه جمهوري اسلامي همه بخشي از همان پروژهاي هستند كه در قرن گذشته به اشغال نظامي متكي بود. تحريمهاي اخير از ممنوعيت تراكنشهاي بانكي بينالمللي تا محدوديت واردات تجهيزات پزشكي هم بر اقتصاد و هم بر زندگي روزمره مردم تأثير گذاشته است و هدف آن به زانو درآوردن اراده ملت ايران است.اين سياستهاي تحميلي تنها مختص ايران نيست. در عرصه بينالمللي نمونههاي مشابه بسياري وجود دارد كه استعمار نوين را به تصوير ميكشند. فلسطين بيش از هفت دهه است كه تحت اشغال و محاصره رژيم اشغالگر صهيونيستي قرار دارد و تلاشهاي جهاني براي تغيير واقعيت اين سرزمين بارها شكست خورده است. در ونزوئلا، تحريمهاي پيچيده اقتصادي و محدوديت دسترسي به منابع اصلي، مردم را در برابر فشارهاي خارجي آسيبپذير كرده است. در عراق نيز پس از اشغال نظامي، فشارهاي سياسي و اقتصادي همچنان ادامه دارد و استقلال واقعي اين كشورها محدود شده است. تحليل اين نمونهها نشان ميدهد استعمار نو نه با اشغال فيزيكي كه با كنترل اقتصاد، رسانه و روايتها، استقلال ملتها را هدف گرفته است.در چنين بستري، بازخواني ميراث رييسعلي دلواري اهميت ويژهاي پيدا ميكند. او فارغ از يك فرمانده نظاميبودن، نماد اراده جمعي و مقاومت فرهنگي بود؛ نمادي كه نشان داد ملتها تنها زماني از پاي نمينشينند كه باور به هويت و استقلال خود داشته باشند. همان پيام تاريخي رييسعلي امروز در قالب مقاومت اقتصادي، علمي و فرهنگي توسط مردم ايران تكرار ميشود؛ مردمي كه با وجود فشارهاي سخت تحريم همچنان پاي ارزشهاي ملي و اسلامي خود ايستادهاند.از منظر رسانه و ارتباطات هم رييسعلي دلواري را ميتوان يك پيامگر پيشامدرن دانست؛ او با عمل خود، پيامي روشن به نسلها منتقل كرد: «ملت اگر اراده كند، هيچ قدرت خارجي نميتواند آن را سركوب كند.» امروز رسانههاي نوين و شبكههاي اجتماعي همان ابزارهاي ارتباطي هستند كه ميتوانند اين پيام را بازتوليد كنند؛ اما غرب با انحصار جريانهاي خبري و توليد روايتهاي تحريفشده، تلاش ميكند مقاومت و استقلال ملتها را در چشم جهانيان كماهميت جلوه بدهد.در كنار اين، تحليل تجربيات رسانهاي و سياسي اخير نشان ميدهد كه هرگاه ملتها صداي مستقل خود را بلند كنند با هجمههاي رواني و فشارهاي تحميلي مواجه ميشوند. بازداشت (مهديه اسفندياري)، محدوديت رسانهاي يا سانسور اخبار مقاومت، نمونههاي بارزي هستند كه نشان ميدهند استعمار نو چگونه با ابزارهاي نرم، اراده جمعي ملتها را محدود ميكند. اين دقيقا همان آموزهاي است كه از مطالعه مقاومت رييسعلي دلواري ميتوان برداشت كرد: مقاومت هم ساحتي نظامي و سياسي دارد و هم از ساحت فرهنگي، رسانهاي و هويتي برخوردار است.نگاه مقايسهاي بينالمللي نيز اهميت اين مساله را برجسته ميكند. در فلسطين، محاصره طولاني، محدوديت رسانهاي و كنترل روايت جهاني در كنار مقاومت مدني و مردمي نشان داده است كه استقلال و آزادي تنها با ايستادگي و همبستگي حاصل ميشود.
در ونزوئلا نيز فشارهاي اقتصادي و تحريمهاي بانكي هم تيشه به ريشه اقتصاد زده و هم مشروعيت اجتماعي و توان رسانهاي كشور را هدف گرفته است. عراق نيز نمونهاي است كه نشان ميدهد اشغال فيزيكي اگرچه كاهش يافته اما فشار اقتصادي، سياسي و رسانهاي همچنان ابزار سلطه محسوب ميشود. اين مقايسهها به وضوح نشان ميدهد كه پروژه استعمار امروز، تنها شكل خود را تغيير داده و همان منطق زور و سلطه را دنبال ميكند. در ايران همانگونه كه تاريخ نشان داده است، ملت با مقاومت و ابتكار توانسته است فشارها را پشت سر بگذارد. ريیسعلي دلواري و همرزمانش با نثار خونشان نشان دادند كه ايستادگي شايد يك انتخاب باشد اما در واقع يك ضرورت تمدني و هويتي است. امروز هر مقاومتي عليه تحريم و جنگ رواني رسانهاي، ادامه همان مسير تاريخي است؛ مسيري كه براي حفظ استقلال ملي و براي احياي حقيقت و عدالت جهاني اهميت دارد. البته بازخواني ۱۲ شهريور و ميراث رييسعلي دلواري مسووليتي دوگانه ايجاد ميكند: نخست، روايت حقيقت تاريخي براي نسل امروز و دوم، تحليل و بازتاب مقاومتي كه در برابر استعمار نوين شكل گرفته است. ثبت اين داستانها و مقابله با تحريف، بخشي از رسالت رسانهاي و حرفهاي است؛ همان رسالتي كه رسانههاي مستقل و روزنامهنگاران حرفهاي در سراسر جهان بر دوش دارند. در نهايت پيام تاريخي رييسعلي دلواري روشن است: استقلال ملتها هرگز هديه قدرتهاي خارجي نيست و هيچ فشار خارجي چه توپ و تفنگ چه تحريم و جنگ رسانهاي نميتواند ملت عزتمندي را كه به ارزشهاي خود ايمان دارد از پاي درآورد. ۱۲ شهريور يادآور اين حقيقت است كه مقاومت، ميراثي تمدني است و نسلهاي امروز و فردا موظفاند اين ميراث را حفظ و بازتوليد كنند. در پرتو اين تحليل ميتوان گفت كه درس رييسعلي دلواري براي ايران معاصر و ملتهاي جهان چنين است: هرگاه استعمار يا فشار خارجي ظاهر ميشود، ايستادگي و خلاقيت جمعي، تنها راه حفظ استقلال و هويت است. مقاومت مفهومي تاريخي، راهبردي فرهنگي و رسانهاي است كه هم در بوشهر يك قرن پيش و هم در ايران امروز معنا پيدا ميكند.
كارشناسارشد مطالعات فرهنگي و رسانه