• 1404 يکشنبه 23 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6137 -
  • 1404 يکشنبه 23 شهريور

هنرمندان به مناسبت درگذشت بهمن رجبي از شخصيت و هنر او به «اعتماد» مي‌گويند

راوي شورشِ ضرباهنگ‌ها

حقيقت‌جويي و روحيه انتقادي براي اين نوازنده پيشرو تنبك به قيمت تحمل سنگينِ تنهايي تمام شد

سيمين سليماني

 بهمن رجبي در موسيقي ايران نامي آشنا است؛ هنرمندي تاثيرگذار، جريان‌ساز و پيشرو كه ديدگاه‌هاي هنري متفاوتي كه داشت و نقدهاي صريح و نظرات بي‌پروايش او را از هم‌قطاران خود متمايز مي‌كرد. 19 شهريور رسانه‌ها خبر درگذشت او را منتشر كردند. خانه موسيقي هم اعلام كرد كه «مراسم تشييع پيكر بهمن رجبي، نوازنده و مدرس پيشكسوت تنبك، روز دوشنبه ۲۴ شهريورماه ساعت 30: 9 صبح از مقابل خانه هنرمندان تهران آغاز و پيكر اين هنرمند در بهشت‌زهرا به خاك سپرده مي‌شود.» به مناسبت درگذشت اين هنرمند، سراغ چند نفر از هنرمنداني رفتيم كه با او در ارتباط نزديك بودند. در همه اظهارنظرها درباره اين هنرمند، يك نكته مشترك است؛ اين‌كه روحيه‌اي انتقادي و مشي هنري پيشرو، اين نوازنده اهل انديشه را به هنرمندي تنها بدل كرد. 

مرد تنها و بي‌پرواي موسيقي
پيمان سلطاني (موسيقيدان) - آنچه از انديشه‌ رجبي فهميده‌ام اين است كه او تنها حقيقتي را تكذيب مي‌كرد كه از يقين معنوي خويش بيرون رود نه از علمي كه بر مشاهده ماده و عملكردهاي آن استوار است، چرا كه معتقد بود فهم انسان اين است كه بداند چيزي وجود دارد كه نمي‌تواند بفهمد؛ در واقع همان ذهنيتِ درون‌بودگي كه همانا حقيقت است.
استاد بهمن رجبي در جامعه هنري مردي تنها بودند، دليل اصلي تنهايي‌اش هم انتقادهاي بي‌پروايي بود كه از اهالي موسيقي مي‌كردند.
رجبي هنرمندي آزاده‌، زحمت‌كش، انديشمند و اهل مطالعه بود كه به فضاي هنر و موسيقي رويكردي انتقادي داشت. آقاي رجبي ديدگاه‌هاي انسان‌گرايانه و سوسياليستي داشتند، شخصيتي جامع‌الاطراف، محقق و پژوهشگر بودند. دفاعِ رجبي از حقانيتِ طغيان عليه محافظه‌كاري و هنجارهاي سنتي بود. رجبي اشاره به پوچي جهان داشت و معتقد بود پوچي نيز همانند زيبايي، نظم و آشفتگي، مفهومي مجرد است و واقعيتي عيني نيست.
زاويه ديد متفاوت‌شان، او را از هنرمندان بسيار ديگر متمايز مي‌كرد؛ واقعيت اين است كه ما در حوزه موسيقي امثال بهمن رجبي كم داريم، افرادي كه به جامعه هنر رويكرد اعتراضي و انتقادي دارند و در كنار اين رويكرد، بي‌پروا و شفاف هستند. 
وابستگي و مطالعه ايشان در حوزه علوم انساني و علوم اجتماعي از يك سو، خلاقيت در هنرشان از سوي ديگر و بُعد پژوهشگري كه داشتند، نشان از شخصيت چند بُعدي ايشان بود. با همه اين توصيف‌ها، گرفتاري اصلي ايشان بيشتر به دليل شجاعت و جسارت‌شان در سخن گفتن بود و همين مساله باعث شد كه افراد بسياري از آقاي رجبي فاصله بگيرند و خودشان هم از ديگران فاصله گرفتند و همه اينها سبب شد كه ايشان با تمام بزرگي، تنها و منزوي شوند.
نكته ديگري كه نبايد از نظر دور نگه داشت، كودك درون ايشان بود. گاهي اين كودك درون با جسارت ايشان اتفاقاتي را رقم مي‌زد كه باعث سوءتفاهم مي‌شد.
آقاي رجبي مرد بسيار مهربان و بخشنده‌اي بودند و همه را دوست داشتند و حتي تندترين نقدهايشان از سر دلسوزي بود، ولي گاهي هم پيش مي‌آمد كه در تصميم‌گيري و صحبت‌ها تحت تاثير ديگراني قرار مي‌گرفتند؛ ديگراني كه خودشان جسارت بيان نظرشان را نداشتند و ايشان را در بازگويي تحريك مي‌كردند.
در اين ميان نگاه انتقادي ايشان به اين شكل نبود كه متعصبانه باشد و روي آن اصرار كنند، گاهي پيش مي‌آمد كه نظر خودشان را هم به چالش مي‌كشيدند. درست است كه ايشان شخصيت‌هايي را مورد نقد قرار مي‌دادند ولي به آن‌ شخصيت‌ها علاقه داشتند و گاهي دلتنگ آنها مي‌شدند. نقدهاي ايشان به معناي بي‌حرمتي به افراد نبود. خودم شاهد بودم كه وقتي در جامعه به هر شكل به همان افراد كه ايشان به بخشي از رفتارشان نقد داشتند، بي‌حرمتي مي‌شد به‌شدت ناراحت بودند. 
در هنر و زندگي شخصي، ايشان داراي مناعت طبع و آزادگي بودند. ما در عرصه موسيقي انسان بزرگي را از دست داديم كه فقط موزيسين، سخنران، پژوهشگر و نظريه‌پرداز نبود بلكه علاوه‌ بر همه اينها شخصيتي بي‌تكرار، ارزنده و تاثيرگذار بودند.
به نظر من آقاي رجبي، آزادي را يكي از اجزاي تشكيل‌دهنده آگاهي مي‌دانست چرا كه آگاهي، بخشي از دنياي عيني نيست و مي‌تواند از قوانين علّي كه حاكم بر اين دنياست بگريزد.
يكي از راه‌هاي رسيدن به جاودانگي، ايجاد كردنِ پرسش است. رجبي سوالات بسياري را در جامعه فرهنگي موسيقايي ايجاد كرده است. او به بنيان‌هاي نظم اجتماعي كرنش كرد و نقش نجات‌بخش سنت و قدرت در موسيقي را در تاريخ موسيقايي به زير سوال برد. او تاكيد داشت كه جامعه بر پايه سود شخصي پيش مي‌رود و انسان از طريق دنياي صنعتي به مسخ انسانيت كشيده مي‌شود، و از اين طريق به نابودي اخلاق دامن مي‌زند. به تصور من بلاي دنياي صنعتي و تكنولوژيك ناشي از طبيعت انسان است براي همين است كه دموكراسي عمري طولاني ندارد.
بهمن رجبي از مهربان‌ترين انسان‌هايي است كه تاكنون شناخته‌ام. به نظرم ايشان در مهرباني راهنماي بي‌چون و چرا و چراغ تمدني است. اگرچه من سال‌ها با ايشان كار كردم اما باز هم شرمنده‌ام كه به اندازه‌اي كه لازم بود نتوانستم آن‌طور كه خودم مي‌خواستم كنارشان باشم. متاسف هستم كه اهالي موسيقي ايشان را تنها گذاشتند و نسبت به ايشان كوتاهي شد، صرف اينكه نگاه‌شان با ديگران متفاوت بود، تنها ماندند و در تنهايي هم رفتند. اما درباره تجربه همكاري‌ام با ايشان بايد بگويم كه من از سال 76 با ايشان آشنا شدم و چند سال بعد ارتباطم با ايشان تنگاتنگ و از سال 83 همكاري ما شروع شد. اولين همكاري ايشان با من در اركستر سمفونيك ملل بود و اين همكاري واقعا افتخاري براي من و ديگر اعضاي اركستر بود كه با خلوص نيت و تواضع بسيار در كنار ما حضور پيدا كردند. از سال 83 تا همين سال گذشته به صورت مداوم با يكديگر همكاري كرديم و در اغلب كارهاي ضبط شده من حضور داشتند. بيش از 12 اثر را با هم ضبط كرديم و حدودا در شش اجراي صحنه‌اي با هم و در كنار هم بوديم و اين مساله براي من افتخار بزرگي است. از ايشان بسيار آموختم و در كنارشان زندگي كردم و حالا در فقدان ايشان عميقا احساس تنهايي مي‌كنم. در ميان آثاري كه مشترك كار كرديم، آثار ملي، ميهني را بسيار دوست داشتند و هميشه دغدغه اصلي‌شان وطن بود. رويكرد انتقادي ايشان هم در همين راستا و براي بهتر شدن اوضاع بود كه البته باز هم تاكيد مي‌كنم همين رويكرد بهمن رجبي را ميان اهالي هنر منزوي كرد و در نهايت هم غريبانه و در تنهايي دنيا را ترك كردند.

معلم بودن را بر استادي ارجح مي‌دانست
 حميد قنبري (مولف و مدرس موسيقي) - بهمن رجبي، او كه همواره معلم بودن را بر استادي و دور از دست‌رس بودن ارجح مي‌دانست. ولي به هرروي ديگران او را استاد‌ي صريح‌گو، تنبك‌نوازي نوآور، با ميراثي ماندگار در آموزش و اجرا برمي‌شمارند. رجبي از همان آغاز راه هنري، ريتم را نه صرفا همراهي براي ملودي، بلكه تنبك را‌ سازي مستقل مي‌ديد. او ريتم را به تنهايي «روايتگر معنا» مي‌دانست و ‌اين نگاه باعث خلق قطعاتي مستقل از ملودي در قالب تكنوازي شد و سبب شد نسل جديدي از نوازندگان به ساز تنبك، با ديدي متفاوت بنگرند. شيوه‌ نوازندگي او تلفيقي از وفاداري به سنت و جسارت در نوآوري بود. رجبي در آثار آموزشي‌اش كوشيد زبان تازه‌اي براي انتقال مفاهيم ريتميك بيافريند. زباني كه نه‌تنها تكنيك، بلكه تفكر موسيقايي - را خصوصا در مباحث «فرم» و «محتوا» نيز - تغيير مي‌داد. شاگردانش همواره او را معلمي مي‌دانستند كه بيش از «نواختن»، «انديشيدن» را مي‌آموخت. از آثار مهم او مي‌توان به كتاب‌هاي آموزشي تنبك و كتاب‌هاي تحقيقاتي و مجموعه اجراها اشاره كرد. ميراث‌ او در شاگردان و تأثير ماندگارش بر موسيقي ايران، گوياي ارزش كار اوست. بهمن رجبي تنها نوازنده‌اي خلاق نبود؛ او شخصيتي صريح و منتقد داشت. نقدهايش به جريان موسيقي ايران گاه جنجال‌برانگيز مي‌شد، اما در پشت اين صراحت، دلسوزي براي هنر و اصالت موسيقي نهفته بود. انتخاب اين روش سبب شد او در عين حال كه الهام‌بخش بود، هميشه بحث‌برانگيز نيز باقي بماند.
«بهمن رجبي، كسي كه بهمن‌گونه بر ساختار گذشته فرود آمد، و نگاهي متفاوت بنا كرد.» اين نگاه متفاوت همان چيزي بود كه جايگاه او را متمايز كرد و سبب شد نامش براي هميشه در تاريخ موسيقي ايران بماند. بدرود معلم.

دلسوز و دغدغه‌مند
 مصطفي محرمي (نوازنده تنبك) - در سال‌هايي كه در خدمت استاد رجبي بودم، چيزي جز شرافت و عشق‌ورزي از ايشان نديدم و كاملا برايم واضح بود كه در پس نقدهايي كه درباره شخص يا اشخاصي انجام مي‌داد، مهرباني و دلسوزي خالصي وجود داشت.گاهي كه پيش مي‌آمد از ايشان مي‌پرسيدم چرا به فلان شخص نقد تند داشتيد؟ در پاسخ به من مي‌گفتند «اگه نقد كردم، چون دلم مي‌سوزه كه فلان شخص مسير رو اشتباه رفته و بايد كمكش كرد تا كمي بازتر و فراتر فكر بكنه»
استاد رجبي زندگي شخصي و خانوادگي‌اش را فداي پيشرفت و ساختن مسير هنري كردند كه برايشان هزينه زيادي هم داشت ولي هيچ‌وقت از اين موضوع ابراز ناراحتي نمي‌كردند؛ مي‌گفتند كه اگر هزار بار ديگر هم به اين دنيا بيايم، باز هم همين راه را انتخاب مي‌كنم.
تا حدي مي‌توان گفت من نزديك‌ترين شاگرد ايشان بودم كه در سال‌هاي اخير افتخار داشتم در كنارشان باشم. هميشه زندگي در كنار آقاي رجبي براي من جذاب و سرشار از يادگيري بود، ايشان به نكاتي توجه مي‌كردند كه كمتر كسي به ذهنش مي‌رسيد، دليلش نگاه متفاوت ايشان بود. هميشه انديشيدن را به ما شاگردانش مي‌آموخت و ما را تشويق به مطالعه و تفكر مي‌كرد. جريان فكري و عملكرد بهمن رجبي مسيري بود كه به تنهايي او ختم شد و اگر دقت كنيم مي‌بينيم كه عموما هنرمندان و به خصوص آن دسته كه متفاوت‌تر فكر مي‌كنند، در انزوا زيست كرده‌اند.
آقاي رجبي در هنر تنبك‌نوازي يك پل بزرگ بين گذشتگان و آيندگان خودشان بودند كه اگر جريان نوازندگي نوازندگان قبل از بهمن رجبي و بعد از بهمن رجبي را با يكديگر قياس كنيم شاهد تفاوت‌هاي بسيار زيادي خواهيم بود چرا كه ايشان مجموعه ريزهاي شانزده‌گانه در تنبك داشتند، همچنين چندين نوع زينت و جمله‌بندي‌هايي متفاوت كه به صورت سوال جواب و عكس و معكوس نوشته شده، تجسم ريتميك اشعار قديمي مانند اتل متل توتوله، سينه‌زنان حرم كربلا، اجراي دو قطعه كه هركدام در قالب هفت نوع ريز اجرا مي‌شود و يكي از مهم‌ترين قطعه‌هاي آقاي بهمن رجبي گفت‌وگوي چپ و راست نام دارد و... 
يكي از ويژگي‌هاي مهم ايشان كه تمام اطرافيان او به آن واقف هستند، مطالعه‌گر بودن ايشان بود. دايم در حال مطالعه و يادگيري بودند و عموما كتاب‌ها و مقالات جديد در زمينه‌هاي مورد علاقه‌‍شان را تهيه مي‌كردند و مي‌خواندند و با وجود بزرگي و استاد بودن‌شان همچنان شوق يادگيري داشتند، مثلا اتفاق مي‌افتاد كه مي‌گفتند «آقا مصطفي امروز در يك كتاب يا يك مقاله نكته جديدي ياد گرفتم كه تا به حال آن را نمي‌دانستم». در پايان بايد بگويم كه تنهايي رجبي فقط يك تنهايي فيزيكي نبود، او عميقا تنهايي فلسفي داشت و هميشه دغدغه جامعه خود را داشت و نگران روند ارتقاي فرهنگي و موضوعات اجتماعي بود. من افتخار داشتم در چندين اثر به آهنگسازي آقاي پيمان سلطاني در كنار استاد رجبي ساز بزنم و از اين تجربه و افتخار همكاري بسيار خرسندم و با اين شناخت كه در كنار ايشان زندگي كردم، مي‌گويم كه بهمن رجبي فقط يك استاد تنبك نبود؛ بهمن‌رجبي يك انديشه‌ورز بود كه نوع نگرش او منحصر به‌فرد در زمانه خودش است. براي من گفتن اين جمله بسيار سخت است كه بگويم ديگر ميان ما نيست و اميدوارم كه استاد عزيزمان به نور برسند و روحشان در آرامش ابدي باشد و مسير اين استاد را چه در حوزه هنر و چه در مسير انديشيدن، شاگردان او بتوانند ادامه دهند.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون