• 1404 يکشنبه 30 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6143 -
  • 1404 يکشنبه 30 شهريور

مصائبي فراتر از يك پذيرايي در دانشگاه

قادر بالاخاني

وزارت علوم طي دستورالعمل مشخصي، پذيرايي در جلسه‌هاي دفاع از پايان‌نامه و رساله را ممنوع اعلام كرد. تشريفات برگزاري جلسه‌هاي دفاع از پايان‌نامه اگرچه ابعاد عجيب و غريب و متفاوت با روح حاكم بر يك فضاي علمي پيدا كرده، اما به راحتي نمي‌توان صرفا با بخشنامه‌اي كه معلوم نيست كاري از پيش ببرد يا نه از كنار اين پديده گذشت. پديده‌اي كه تنها نمودي از وضعيتي بيمارگون است كه مدت‌هاست فضاي علم و دانش را در جامعه ايران تحت‌الشعاع قرار داده است. هدف يادداشت حاضر اين است كه از منظر پديده تشريفات ممنوع شده جلسات دفاع به توصيف فضاي بيمارگون مذكور بپردازد؛ پديده‌اي كه اين‌بار خود وزارت علوم پايش را پيش كشيده و بايد در متني كلي‌تر مورد مداقه قرار گيرد. پيش از هر چيز بايد اين مهم را گوشزد كنم كه ادعاي اين يادداشت بر مبناي شواهد موجود در حوزه علوم انساني طرح شده است.
از وقتي كه امكاني براي پولدار‌ها فراهم شد تا فارغ از قابليت‌هاي ذاتي متناظر با علم و دانش؛ عرصه دانشگاه‌هاي اين مملكت را به تسخير درآورند؛ فضاي جلسات دفاع از پايان‌نامه‌ها در راستاي ابتذالي تامل‌برانگيز، دستخوش دگرگوني شد. مساله صرفا پذيرايي نبود؛ پذيرايي از دوستان و مهمانان، سنتي ديرينه در جامعه ما و حتي ديگر دانشگاه‌هاي دنيا محسوب مي‌شود، مساله ظهور تشريفاتي بود فضاي دفاع از پايان‌نامه‌ها را به آداب و رسوم جاهلي‌شان آلوده كنند. البته جهل افتاده به جان نظام دانش بسيار كهنه‌تر و ريشه‌دار از آن است كه بتوان صرفا آن را به تبديل دانشگاه به بنگاه اقتصادي تقليل داد، بلكه برعكس خود همين قلب ماهيت نهاد دانش و تبديل آن به تشكيلاتي كه بتوان پول درآورد به همان ريشه‌اي متصل است كه با ناداني سرشتگي ديرينه دارد. در اين جهان آشفته، در اين انباشت مساله‌ها به اندازه يك تاريخ غفلت شده است؛ تاريخي كه ميوه‌هاي تلخش امروز به صورت‌هاي مختلف به بار شومي نشسته است. نمي‌شود از اين تاريخ غفلت كرد.
فرض كنيم كه با بخشنامه‌اي بتوانيم پاياني براي اين تشريفات رقم بزنيم. اما وزارت علوم بايد بر اين مهم تامل كند كه اساتيد دانشگاه در اين آداب و رسوم جاهلي چه سهمي دارند. اساتيدي كه اكثريت آنان در جلسه دفاع درجات بالاي علمي در حد دانشيار و استاد تمامي دارند؟ آيا زمان آن نرسيده است كه شجاعتي به خرج دهيم و سوزني هم به خود بزنيم؟ چرا مساله را صرفا به پذيرايي محدود كنيم يا به مصرف نمايشي مشتي نوكيسه اشكال وارد كنيم. چرا به هدايايي كه حضرات اساتيد در اين جلسه‌ها دريافت مي‌كنند توجه نكنيم. البته بودند و هستند اساتيدي كه در برابر اين ابتذال مقاومت كرده و در مواردي با عتاب هديه را رد كرده‌اند، اما تاسف‌بار اين است كه بسيار اندك بودند و آنهاي ديگر بسيار بيش. چرا سطح اساتيد دانشگاه ما تا اين حد تنزل پيدا كند كه فضاي علم و دانش را به چنين وضعيت مبتذلي تنزل دهيم. اگر جلسه‌هاي دفاع از پايان‌نامه و رساله به تشريفاتي عجيب و غريب آغشته شده و حتي چنان پيش رفته كه مي‌توان گفت ديگر نهادينه شده و بعيد به نظر مي‌رسد كه بخشنامه ديرهنگام وزارت علوم بتواند كاري از پيش ببرد؛ تقصير‌ش متوجه مديران اين جلسات و به ويژه اساتيد دانشگاه نيز هست. نبايد از كنار اين مهم به راحتي بگذريم كه اساتيد نيز به اين مساله دامن زده‌اند. اگر اين عزيزان خود به مثابه متولي حرمت علم و دانش را نگه مي‌داشتند امروز شاهد پيش پا افتادگي و ابتذال جلسه‌هاي دفاع از رساله و پايان‌نامه نبوديم. به باور نگارنده آنچه امروز بايد بر آن تامل كرد نه صرف اين تشريفات، بلكه كنار آمدن اساتيد دانشگاه با اين تشريفات است. اعضاي علمي دانشگاه‌هاي ما تا چه ميزان پايبند ارزش‌هاي نهاد علم هستند؟ تا چه ميزان اين ارزش‌ها در ذهن آنان به مثابه الگويي مشخص نهادينه شده است؟ اين نهادينه شدن تا چه ميزان واجد اهميت و ضرورت است؟ وزارت علوم و پژوهشگران حوزه‌هايي چون فلسفه علم، جامعه‌شناسي علم و اهل انديشه بايد شجاعانه اين سوالات را طرح كرده و بر قاعده مشخصي در جست‌وجوي پاسخ‌هاي معتبر باشند.
فراتر از مناسك‌زدگي فضاي جلسه‌هاي دفاع، بايد به اين سوال مهم پاسخ دهيم كه آيا پايان‌نامه‌ها و رساله‌هاي دكتري كاركرد مشخصي با محوريت علم و ارزش‌هاي آن دارند يا خير؟ آيا در اين فرآيندها مي‌توان از آموزش و پژوهش مساله‌محور سخن گفت يا خير؟ شواهدي وجود دارد كه نشان مي‌دهند مولفه‌هايي چون يادگيري و مساله‌محوري در فضاي پايان‌نامه‌ها و رساله‌هاي دانشجويي كمرنگ‌تر شده‌اند. اين كمرنگي به معناي فقدان روحيه دانشجويي و دغدغه‌مندي كارهاي دانشگاهي نيست. چنين روحيه‌اي هست، اما اهل اين حوزه خوب مي‌دانند كه هستي‌اش تا چه اندازه با مجموعه‌اي از فشارها، ترس‌ها، تحقير‌ها و طرد شدن‌ها از سوي جريان قدرتمند جهل، مستهلك مي‌شود. فارغ از همه نمايش‌ها و نمادهاي به ظاهر ارزشي اگر واقع‌بين باشيم؛ در فضاي خالي اين ليوان كه تا انتهايش پيش رفته، واقعيت تلخي نهفته است. در اين فضا يكي مي‌خواهد مدرك بگيرد، فوق ليسانس شود يا دكتر كه شايد براي خلاصي از دور باطلي كه گرفتارش كرده‌اند فرجي حاصل شود و آن ديگري تشنه شنيدن آقاي دكتر يا خانم دكتر است تا به مدد چنين خطابي باشد كه گزيده‌تر برد هر آنچه قصدش را دارد و تلخ‌تر و نزديك‌تر به وزارت علوم همان‌هايي هستند كه در چنين فضايي حرص و ولع امتياز و رتبه دانشگاهي دارند. متاسفانه بسياري از پايان‌نامه‌ها و رساله‌هاي دانشگاهي در جامعه ما از مهم‌ترين درونمايه يك كار علمي يعني مساله‌مداري فاصله زيادي دارند. مساله آنها در واقع چيزي جز يك مجموعه محاسبات محدود به خواسته‌هاي فردي چه به عنوان دانشجو و چه به عنوان استاد نيست.
مقالات علمي پژوهشي، شاخص شناخته شده‌اي براي توليد علم محسوب مي‌شوند. اگر بر فهرست مقالات مجلات علمي پژوهشي تمركز كنيم، متوجه خواهيم شد كه درصد بالايي از مقالات علمي منتشر شده محصول پايان‌نامه‌ها و رساله‌ها هستند. آيا زمان آن نرسيده است كه نسبت به دغدغه موجود در پس اين مقالات تامل كنيم؟ با مقالات برآمده از پايان‌نامه‌ها و رساله‌هاي معلوم‌الحال چگونه مي‌توان در اين انباشت مسائل ريز و درشت اجتماعي گام موثري برداشت؟
مهم‌ترين مساله نهاد دانشگاه اين است كه كار علمي و محصول علمي در جامعه ما از ارزش و معني تهي شده است. مصداق دم‌دستي براي اين استحاله را مي‌توان در فهرست مقالات ديگري تحت عنوان، مقالات آماده به انتشار مجلات معتبر علمي- پژوهشي دانشگاه‌هاي مهم كشور مشاهده كرد. در اين فهرست، مقالاتي را مي‌بينيم كه بيش از يك‌سال از زمان پذيرش علمي آنها گذشته، اما هنوز منتشر نشده‌اند. چرا ضرورتي براي انتشار سريع يافته‌هاي علمي احساس نمي‌شود؟ جواب دم‌دستي اين است كه چون فاقد ارزش و حرمت هستند. اگر فرآيند عجيب و غريب داوري مقالات علمي را لحاظ نكنيم كه خود نيازمند بحثي جداگانه است و صرفا بر زمان داوري كه گاهي به ماه‌ها مي‌انجامد، اكتفا كنيم؛ مقالاتي را ملاحظه مي‌كنيم كه نزديك به دو سال از اتمام كار علمي آنها گذشته، اما هنوز منتشر نشده يعني وارد عرصه اجتماعي براي حل مساله‌اي كه دغدغه‌اش را داشته، نشده‌اند. در كل اگر نبودند هم اتفاقي نمي‌افتاد و اصلا نيستند و اصلا ضرورتي ندارند. يعني نه بودني هست و نه شدني كه براي همسو شدن با قواعد معرفت علمي دغدغه زمان داشته باشد. بعد ما مي‌مانيم و مساله‌هاي حل نشده‌اي كه روز به روز بر هزينه‌هايشان افزوده مي‌شود.
اكنون كه وزارت علوم با صدور بخشنامه ممنوعيت پذيرايي در جلسه‌هاي دفاع، از وجود اراده‌اي براي اصلاح فضاي حاكم بر نظام توليد دانش خبر داده؛ به سهولت و با بخشنامه‌اي از كنار اين مناسك زايد عبور نكنيم، بلكه بر آشفتگي‌هاي حاكم بر نظام دانش بيشتر تامل كنيم. تاملي جامع كه ابعاد اين آشفتگي را از جهات مختلف نقادانه مورد مداقه قرار دهد. نهاد دانش و انديشه حرمتش را از آن مجموعه تلاش‌هايي مي‌گيرد كه هدفش كاستن از آلام انسان‌ها و بهبود وضعيت‌هاي بيمارگون جامعه انساني در عرصه‌هاي مختلف است. نهادي كه خود در اصل محصول چنين شرايطي است. اكنون بايد فارغ از هياهو، انديشمندان اين عرصه، خود كلاهشان را قاضي كنند و جايگاه نهاد دانشگاه به ويژه در حوزه علوم انساني را در فضاي مسائل اجتماعي به قضاوت بنشينند. نظام دانش از جايگاهي كه بايد به مثابه نهادي موثر ايفا كند، فاصله گرفته است. دانشگاهي كه امروز فضايش شاخصي براي بي‌عدالتي شده، دانشگاهي كه اعتبار دانش دانش‌آموخته‌هايش محل سوال است، دانشگاهي كه به ميداني براي نمايش قدرت و ثروت تنزل يافته، فاصله قابل توجهي با جايگاهي كه بايد داشته باشد، دارد. مصائب فضاي انديشه را دريابيم و اين درد كهنه را تدبيري انديشه كنيم كه بدون اين انديشه فردايمان دشوارتر از امروز خواهد بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون