بازندهاي بيرون بازي
حسن لطفي
نرگس رو به حاج كاظم ميكند و ميگويد: مو كه مودونوم اين وسط گوشت قربوني عباسه! اين گفته اورا اگرچه روي پرده سينما و داخل فيلم آژانس شيشهاي شنيدم اما از همان زمان هر وقت كسي را ميبينم كه دخلي به مناقشه، معامله يا بگو مگويي ندارد اما ضرر و زيانش متوجه او است ياد اين حرف و لحن دردمندانه نرگس ميافتم. درست مثل اين روزها. روزهايي كه انگار قرار است سفره خيليها كوچكتر و خاليتر شود. نه به خاطر اينكه ساعت كاريشان كمتر شده يا كارخانهاي كه در آن كار ميكنند تعطيل شده باشد كه نشده! نه اينكه داوطلبي باشند كه عاشقانه پوتين به پا كرده و لباس رزم پوشيده و وارد جنگي شده باشند كه عزت و غرورشان را نشانه رفته است كه داوطلب نبوده و نيستند. حكم سربازي را دارند كه از سر مزرعه، داخل كارخانه، قراري عاشقانه برش داشتهاند، سرش را تراشيدهاند و لباسي به رنگ خاك تنش كردهاند و تفنگ زمخت و سنگيني به دستش دادهاند. اما نه! گمانم قياس خوبي نباشد.
سرباز حداقل تكليفش مشخص است. ميداند كي و به چه كسي شليك كند. دشمنش معلوم است. خودش هم دانا نباشد در دشمن؟شناسي دانشگاه ميكنند، اما مورد اين روزهاي خيليها كه سفرهشان كوچك و كوچكتر شده، پيچيدگي دارد. نميداند بايد يقيه چه كسي را بگيرد. نميتواند سرباز فراري بشود و از معركه بگريزد. وسط جنگي است كه تيرهایش بدنش را زخم نميكند، روحش را ذره ذره ميخورد. در بيداري داخل كابوسي است كه قدرت حركت را از او گرفتهاند. هيولايي به او نزديك ميشود، لبه پرتگاهي است. ميخواهد داد بزند. از ديگران كمك بخواهد اما دهانش باز نميشود. نميداند چطور بايد به مرد قدرتطلبي كه فرسنگها از او فاصله دارد و خيال ميكند آقاي دنيا است چه بگويد تا دست از سر او و امثال او بردارد. امثال اويي كه نه الفباي سياست ميدانند و نه ميدانند تحريم و ماشه يعني چه! راه دور چرا ،نميداند چطور با كساني كه با او مرز مشترك دارند حالي كند فقر و نگراني فقط ذهن را سفيد نميكند. آدم را از وطني كه دوستش دارد دور ميكند.
خصوصا وقتي ميبيند انگار گوشت قرباني اين بازي او است. نه اروپايهايي كه زير ميز بازي زدند بازندهاند و نه كساني كه ..... بگذريم. اي كساني كه داخل بازي سياست هستيد، كار بعضيها از صورتشان را با سيلي سرخ كردن گذشته است. به سكوتشان نگاه نكنيد. سكوت خيليهاشان نشانه رضايت نيست. درون كابوسي واقعي هستند كه بختك روشان افتاده. قبل از هر تصميمي اگر ميشود مردانه سفره خودتان و دوروبريهاتان را كوچك و كوچكتر كنيد حقوقتان را برسانيد به كف دريافتي، بعد اگر ديديد حالتان خوب است، ادامه بدهيد. اگر نه كنار سفرههاي خالي مردم بنشينيد و دنبال چارهاي بهتر بگرديد. چارهاي كه دوستي را بيشتر پاس بدارد و مردم و رفاهشان در اولويت باشد.