ميپل، زايو و كلاچ نمادهاي رسمي جام جهاني ۲۰۲۶ هستند. اين سه عروسك اخيرا به عنوان نمادهاي جام جهاني 2026 به صورت رسمي معرفي شدند. معرفي نمادها واكنشهاي علاقهمندان به فوتبال و طراحان را به دنبال داشته است. يكي از رسانهها كه بر اساس نظر طراحان و كارشناسان فوتبال نماد اين دور جام را با دورههاي قبل مقايسه كرده ESPN است.
به گزارش روزنامه اعتماد و به نقل از ESPN، كنار توپ طلايي مسابقات، حالا وقتش رسيده نمادهاي جام جهاني را بررسي و دربارهشان بحث كنيم. با انتشار خبر رسمي شدن «ميپل» گوزن شمالي (نماينده كانادا)، «زايو» جگوار (مكزيك) و «كلاچ» عقاب سرسفيد (ايالات متحده) به عنوان نمادهاي جام جهاني ۲۰۲۶، اين سوال پيش ميآيد كه اين سه در تاريخچه نمادهاي جام جهاني چه جايگاهي پيدا ميكنند؟ از سال ۱۹۶۶ تاكنون، اين فهرست پر است از شخصيتهاي عجيب و غريبي مثل يك پرتقال انساننما، يك شير بدون شلوار كه وقتش را با يك توپ سخنگو ميگذراند، و يك آدمك بيچهره. بنابراين رتبهبندي آنها از بدترين تا بهترين كار ساده و دقيقي نيست. در فهرستي كه بهاندازه مقايسه عثمان دمبله با لامينه يامال ميتواند بحثبرانگيز باشد، همه نمادها را از پايين به بالا مرتب كردهايم. بياييد شروع كنيم...
۱۶- آتو، كاز و نيك (ژاپن/كره جنوبي ۲۰۰۲)
فوتبال بايد به نوآوران جسور پاداش بدهد، نه كساني كه فقط ميخواهند اتوبوس پارك كنند، اما بعد از گذشت بيش از ۲۰ سال، اين سه هنوز هم به همان اندازه گيجكننده به نظر ميرسند. تلاشي ساختگي براي آيندهنگري بود؛ و چون اصلا فوتبال هم بازي نميكردند بلكه طبق فيفا مشغول بازي «اتمبال» بودند (با آتو به عنوان مربي و كاز و نيك به عنوان بازيكنان)، در انتهاي جدول قرار گرفتند.
۱۵- گاوچيتو (آرژانتين ۱۹۷۸)
در دهه ۷۰ ميلادي ظاهرا رسم بود كه كودكان را نماد جام جهاني كنند! او كلاهي با نوشته «ARGENTINA 78» بر سر دارد و يك دستمال گردن. هرچند احتمالا تنها نمادي است كه شلاق به عنوان بخشي از لباس کائوچويياش دارد، اما بهشدت خلاقيت كمي نشان ميدهد.
۱۴- تيپ و تاپ (آلمان غربي ۱۹۷۴)
بايد به آلمان غربي اعتبار داد كه اولين زوج نماد را معرفي كرد، با پيامي روشن براي وحدت در دوران آشوب سياسي. دو پسر جوان به نامهاي «تيپ» و «تاپ» نشاندهنده «همبستگي و دوستي» بودند، اما لبخندهاي كارتوني و چهرههايشان حس عجيبي به آدم ميدهد و اگر ميپرسيد WM يعني چه؟ ميگفتند مخفف Weltmeisterschaft (به آلماني يعني جام جهاني) است.
۱۳- خوانيتو (مكزيك ۱۹۷۰)
جام جهانياي كه براي اولينبار پخش تلويزيوني رنگي داشت، توپ نمادين تلاستار، تيم افسانهاي برزيل و شايد بهترين برندينگ تاريخ رقابتها، قطعا شايسته چيزي بيشتر از خوانيتوي ساده بود. البته او تنها دومين نماد تاريخ و اولين كودك در اين نقش بود، اما با توجه به جايگاه تاريخي آن جام، يك فرصت طلايي از دست رفت.
۱۲- زابيواكا (روسيه ۲۰۱۸)
اينجا وارد بخش «نه بد، نه خوب» ميشويم. زابيواكا، گرگي كه طبق گفته فيفا «سرشار از سرگرمي، جذابيت و اعتمادبهنفس» است، امتياز مثبتي براي عينكهايش ميگيرد كه يادآور ادگار داويدز است. اما جز آن ويژگي خاصي ندارد. او كه توسط يك دانشجو طراحي شد، نامش به معناي «كسي كه گل ميزند» است و روسيه هم در اولين بازياش ۵ گل زد.
۱۱- ميپل، زايو و كلاچ (كانادا/مكزيك/امريكا ۲۰۲۶)
فيفا اين حيوانات را «با دقت و براي بازتاب فرهنگ، ميراث و روحيه كشورها» انتخاب كرده است، اما در عمل گزينههاي كانادا (گوزن شمالي) و امريكا (عقاب سرسفيد) خيلي قابلپيشبيني بودند. انتخاب جگوار با نام «زايو» در مكزيك هم باعث تعجب خيليها شد. در كل، اين سه بيشتر شبيه شخصيتهاي بازيهاي ويديويي هستند تا نمادهاي جام جهاني- كه البته شايد دقيقا هدف هم همين بوده باشد.
۱۰- لعِيب (قطر ۲۰۲۲)
نام او از كلمه عربي به معناي «بازيكن فوقالعاده ماهر» گرفته شده است. به خاطر پيوند فرهنگي و طراحي شاد، امتياز ميگيرد، اما وقتي فيفا گفت لعِيب متعلق به «جهان موازي نمادها»ست كه «غيرقابل توصيف است و هر كسي ميتواند هر طور خواست آن را تفسير كند»، خيليها فقط چشم چرخاندند. ما هم مطمئن نيستيم چه بايد برداشت كنيم، پس او را وسط جدول قرار ميدهيم.
۹- زاكومي (آفريقاي جنوبي ۲۰۱۰)
او همزمان دوستانه و رقابتي به نظر ميرسد؛ با موهاي سبز كه به خوبي در زمين استتار ميكند. زاكومي، يوزپلنگي است كه يك توپ قديمي دهه ۸۰ و ۹۰ هم همراهش دارد. چندان نوآورانه نيست، اما نسبت به هفت مورد قبلي بهتر است. خوشبختانه صدا ندارد، وگرنه بايد صداي وووزلاها را هم تحمل ميكرديم!
۸- فولهكو (برزيل ۲۰۱۴)
وقتي فيفا هميشه به خاطر اثرات زيستمحيطي جام جهاني مورد انتقاد قرار ميگيرد، چطور ميتوان يك آرماديلوي رنگارنگ و دوستدار محيط زيست را دوست نداشت؟ نامش تركيبي از «فوتبال» و «اكولوژي» است. هر حيواني از جنگلهاي باراني ميتوانست انتخاب شود، اما طراحان ريسك كردند و موفق شدند.
۷- گولئو ششم و پيله (آلمان ۲۰۰۶)
چه نيازي به CGI وقتي شركت جيم هنسن ميتواند يك شير آوازخوان و بيشلوار بسازد؟ نام گولئو ششم از زماني آمده كه پدرش هنگام بازي فوتبال فرياد ميزد «برو لئو!»؛ و او يك دوست توپ سخنگو دارد به نام «پيله» كه دانشنامهاي از فوتبال است. البته ميتواند اعصابخردكن شود، اما بههرحال اينها از نمادهاي جذاب و سنتي هستند.
۶- پيكه (مكزيك ۱۹۸۶)
يك فلفل چيلي فوتبالباز، زاييده روياي سوررئاليستي دهه ۸۰ مكزيك! بله، برخي كليشهها در طراحي آن زياد است و امروزه احتمالا تأييد نميشد. اما همچنان نمادي محبوب است كه با قهرماني تاريخي مارادونا در يادها مانده است.
۵- فوتيكس (فرانسه ۱۹۹۸)
رنگارنگ و الهامگرفته از خروس گالي، نماد ملي فرانسه.
فوتيكس همزمان با آخرين جام جهانياي آمد كه ميزبان جام را برد. او كفشهايي دارد كه به پايش چسبيدهاند و به معناي واقعي كلمه براي فوتبال ساخته شده است. بعدها دخترش «اِتي» نماد جام جهاني زنان ۲۰۱۹ شد.
۴- نارانييتو (اسپانيا ۱۹۸۲)
با لبخندي بزرگ، نارانييتو پرتقالي بود كه روند طراحيهاي محافظهكارانه را شكست و طراوت تازهاي آورد (بله، بازي با كلمات «زست» هم همينجا بود!) . او حتي در يك سريال تلويزيوني هم حضور داشت همراه با دوستان مركباتياش و يك ربات به نام ايمارچي.
۳- استرايكر (امريكا ۱۹۹۴)
شايد اينجا كمي تعصب دخيل باشد، اما سگي كارتوني از استوديوي وارنر برادرز انتخابي كاملا مناسب براي ذهنيت فرهنگي امريكايي بود - و مردم هم به او رأي دادند. ظاهرش صادقانه است؛ ميتوان تصور كرد بعد از تمرين هم ميماند و بيشتر تلاش ميكند. شايد هم شبها پروندههاي جنايي حل ميكند!
۲- ويلي جام جهاني (انگلستان ۱۹۶۶)
اولين و اصليترين نماد تاريخ.
ويلي با پيراهن اتحاديه بريتانيا و نوشته «World Cup» جدي و مقتدر به نظر ميرسد. البته كفشهايش ميخ ندارند، پس شايد بتوانيد از دستش فرار كنيد! او پايهگذار سنت نمادها شد و حتي آهنگي دربارهاش ساخته شد كه او را «پادشاه جديد فوتبال» ميناميد.
۱- چائو (ايتاليا ۱۹۹۰)
وقتي رويكرد ساده كنار گذاشته ميشود و از هنر كوبيسم الهام گرفته ميشود، نتيجهاش ميشود «چائو».
اين آدمك مكعبي بدون توپ، در واقع سر ندارد.
حتي اگر تجزيهاش كنيد، كلمه «Italia» هم در طراحي نهفته است. شاهكاري هنري و فوتبالي كه هم مناسب موزه است و هم استاديومي پر از موسيقي ايتالو-ديسكو. از آن زمان تا امروز چيزي مثل آن خلق نشده است. يادداشت كنيد براي ۲۰۳۰!