بازخواني بزرگترين مبارزه تاريخ بوكس (بخش اول)
زماني كه محمدعلي و جو حد توان انساني را نشان دادند
من دوباره «تريلا در مانيل» را با محمد علي ديدم. سالها بعد هم از اصابت ضربات به خود ميپيچيد! اين هفته پنجاهمين سالگرد يكي از بزرگترين مبارزات تاريخ بوكس است. به عنوان زندگينامهنويس محمد علي، من ميدانستم اين مبارزه چه تاثيري بر او گذاشت.
به گزارش «اعتماد» توماس هاوزر در گاردين نوشت: در سال ۱۹۸۹، وقتي محمد علي كنارم نشسته بود، نوار پيروزي تاريخي او بر جو فريزر در مانيل را تماشا كردم؛ مبارزهاي كه درست 50 سال پيش در همين هفته اتفاق افتاد.
ماهها بود كه من و علي براي كتابي كه به عنوان زندگينامه رسمي او مينوشتم، مبارزات او را مرور ميكرديم. ديده بوديم هنري كوپر كاسيوس كلي را با يك هوك چپ بينقص تا مرز نابودي برده بود. از زاويه اتاق نشيمن من، آن صحنه محمد را سرگرم كرده بود.
هم ديديم جو فريزر در راند پانزدهم نخستين روياروييشان در مديسن اسكوئر گاردن، علي را به زمين انداخت و ديديم كن نورتون فك محمد را شكست. آن ضربات در دفترچههاي تاريخ جا خوش كرده بودند، همانطور كه ضربات كوبنده جورج فورمن در زئير نيز ثبت شده بودند.
اما تماشاي علي - فريزر ۳، كه به طور گسترده با نام «تريلا در مانيل» شناخته ميشود، تجربهاي متفاوت بود.
با اينكه آن يكي از بزرگترين پيروزيهاي محمد در رينگ بود، هيچ شادماني در چهرهاش ديده نميشد وقتي «تريلا در مانيل» پيش ميآمد. كنارم نشسته بود و هنگام اصابت بعضي از ضربات فريزر دندان قروچه ميكرد. به نظر ميآمد دوباره درد را تجربه ميكند. وقتي نوار تمام شد، رو به من كرد و گفت: «فريزر درست قبل از من تسليم شد. من فكر نميكردم ديگر بتوانم مبارزه كنم.»
50 سال از آن زماني كه علي و فريزر در گرما و رطوبت شديد آن ساعت ديرِ صبح در يكي از مشهورترين و بيرحمانهترين مبارزات تاريخ روي هم افتادند، ميگذرد. جري آيزنبرگ، يكي از روزنامهنگاران برجسته ورزشي آن دوره بعدها گفت: «موضوع فقط قهرماني سنگينوزن جهان نبود. علي و فريزر براي چيزي مهمتر از آن ميجنگيدند. آنها براي قهرماني همديگر ميجنگيدند. من هرگز چيزي شبيهش نديدهام. آن شب هر دو مبارز بردند و هر دو باختند.»
هيچيك از آن دو هرگز به طور كامل از آسيبهاي جسمياي كه آن روز به هم وارد كردند، بهبود نيافتند. بياييد آنچه بسياري آن را بزرگترين مبارزه تاريخ ميدانند، در بسترش قرار بدهيم.
در سال ۱۹۷۵، علي مشهورترين و شايد محبوبترين فرد جهان بود. نفرتي كه به خاطر ديدگاههاي او درباره نژاد و امتناعش از پذيرش فراخوان خدمت در ارتش ايالاتمتحده در اوج جنگ ويتنام به سويش بود تا حد زيادي فروكش كرده بود. ناكاوت او در ۱۹۷۴ مقابل فورمن در زئير براي بازپسگيري تاج سنگينوزني، شادياي جهاني آفريده بود.
فريزر آن حس خوب را با او شريك نبود. در ۸ مارس ۱۹۷۱، در نخستين ديدارشان، فريزر، علي را در «مبارزه قرن» در مديسن اسكوئر گاردن شكست داد و قهرماني بيچون و چراي سنگينوزن جهان را به دست آورد. اما این پيروزي، قيمت سنگيني داشت.
مبارزه نخست علي-فريزر در ايالاتمتحده به عنوان تمثيلي از كشمكش بين عناصر نژادپرست و جنگطلب (كه فريزر را به عنوان ضد علي پذيرفته بودند) در يك سو و كساني كه به دنبال صلح و عدالت اجتماعي بودند (عمدتا هواداران علي) در سوي ديگر درنظر گرفته شد.
فريزر نميخواست نماد باشد. او به سياست علاقهاي نداشت و به ندرت درباره مذهب يا نژاد صحبت ميكرد. او در فقر سخت مناطق روستايي امريكا به عنوان پسر يك كشاورز شريككار بزرگ شده بود. تنها چيزي كه ميخواست انجام بدهد، مبارزه بود.
«كلي وقتي 12 ساله بود وارد بوكس شد چون دوچرخهاش دزديده شده بود» فريزر گفت. «من وقتي 12 ساله بودم هيچ دوچرخهاي نداشتم. من در مزرعه كار ميكردم.»
اما روايت محبوب، علي را به عنوان يك بيگانه و جو را نماينده ساختار سفيد امريكا تصوير ميكرد و علي اين افسانه را تقويت ميكرد و به سياهي و شخصيت فريزر تاخته بود. او جو را «آنكل تام» ميناميد و در اذهان عمومي كرامتش را از او ميگرفت.
«جو تقريبا شمايل كليشهاي سياهي بود كه علي ميگفت برايش ميجنگد»، ديو ولف، نويسندهاي كه بعدها عضو هيات همراه فريزر شد، اين را مشاهده كرد. «با اين حال علي در هر فرصتي جو را تحقير ميكرد. ببينيد چه تصوري خيليها دارند كه جو احمق است چون زبانش روان نيست و نوع انگليسي مخصوص او از كاروليناي جنوبي براي كساني كه از آن منطقه نيستند قابل فهم نيست. جو احمق نيست. اما علي آن زين را بر دوشش گذاشت و جو تا ابد بايد آن را بر دوش بكشد. جو هرگز آنكل تام نبود، هرقدر هم كه آن عبارت معنا داشته باشد. اما علي او را با آن برچسب نشاند. آسيبي كه به جو زد هرگز جبران نشد.»
فريزر ميخواست قهرمان باشد. پس از شكست دادن علي، مورد تاييد و خوشامدگويي تا حدودي تحقيرآميز ازسوي بخش بزرگي از سفيدپوستان امريكا قرار گرفت. اما هرگز در جايي كه برايش بيشترين اهميت را داشت -در ميان مردمي كه برايش اهميت داشتند- قهرمان نشد.
سه سال بعد، در آمادهسازي براي علي -فريزر دوم كه علي با راي داوران پيروز شد، محمد جو را «جاهل» خواند. در مانيل هم او را «گوريلا» خواند. همانطور كه مبارزات رينگ عليه علي، فريزر را به عنوان يك مبارز تعريف كرد، رابطه جو با محمد هم او را -به طرزي ناعادلانه- درنظر مردم جهان تعريف كرد.
«من همه كارهاي درست را انجام ميدهم» فريزر درحالي كه تأسف ميخورد اين حرف را زد. «و اين شكلي است كه مردم به خاطر او به من نگاه ميكنند.» بعدتر او اين حس را تكميل كرد و گفت: «ميدانم اگر كلي نبود، براي من اوضاع فرق ميكرد. احترامات بيشتري نصيبم ميشد. قدرداني بيشتري از طرف همقومهایم ميديدم.»
برخلاف علي- فريزر اول، مانيل ديگر درباره باورهاي اجتماعي و سياسي علي نبود. روايت تا آن زمان آرام شده بود. از جهاتي، علي به نمادي از وضع موجود و مناسبات تبديل شده بود و جو كنار گذاشته شده بود. اما براي هر دو -و بهويژه براي جو-علي-فريزر سوم بسيار شخصي بود. نفرت فريزر از علي به حد عظيمي رسيده بود. مانيل آخرين فرصت او براي بازپسگيري كرامتي بود كه احساس ميكرد محمد از او ربوده است.