• 1404 پنج‌شنبه 10 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6153 -
  • 1404 پنج‌شنبه 10 مهر

نگاهي به نمايشنامه «گله‌هاي كارگري از چرخ ستمگري»

پرفورمنسي از گلايه‌هاي كارگري

نسيم خليلي

اندوه را با تئاتر درمان كردن، رنج را از گُرده بر زمين فكندن با تماشاي نمايش، ولو براي لحظاتي كوتاه، تنها در آن زماني كه آدم‌ها در تلالو تابيده بر صحنه اجرا، ديالوگ مي‌گويند و بدين‌وسيله از زمختي تنهايي و بي‌همدردبودگي رها شدن، رهيافتي است كه در زندان و آسايشگاه و گفتمان‌هاي مشابه، وقتي كه انسان بيش از هر زمان و مكان ديگري در جهان تنها و اندوهگين مانده، به عنوان تجربه‌اي شريف و ويژه آزموده شده و نمونه‌هاي جهاني و وطني متعددي هم دارد و متاخرترينش شايد نمايش گرم و نوآورانه‌اي باشد كه با رويكردي مستند در زندان زنان و به همت يك مددكار اجتماعي جوان و خوش‌فكر كه عاشق تئاتر هم هست -سروناز احمدي-  اجرا شده و متن و حاشيه‌هاي جذاب و تأمل‌برانگيزش تحت عنوان «گله‌هاي كارگري از چرخ ستمگري»- كه عنوان نمايش هم هست- در قالب كتاب و به همت نشر مردم‌نگار، منتشر و به بازار كتاب آمده است از اين رو كه خواندن اين نمايشنامه، «مي‌تواند مواجهه با نمونه تلاش براي آفرينش هنر تجربي در زندان زنان باشد كه به تجربه زيسته اقشار مختلف در مناسبات كار مي‌پردازد.» 
روايتي كه با مقدمه مفيد ناشر كه ناظر بر تاريخچه‌اي كوتاه درباره تئاتر در زندان است، شروع مي‌شود؛ مقدمه‌اي مشحون از نكات شورانگيزي درباره اين شكل از اجراي تئاتر و مثلا اشاره شده است كه يك بار در انتظار گودوي بكت، در زندان و با نابازيگرهاي زنداني اجرا شده و «نقل مي‌شود كه وقتي بكت خبردار شده زنداني‌ها قبل از اجراي نمايش، به جاي بازي كردن فرار كرده‌اند، گفته است: «اين بهترين پايان براي نمايش در انتظار گودو است.»
 بعدتر نويسنده از پيش‌زمينه‌هاي ايده نوشتن و اجراي نمايشنامه‌اش حرف مي‌زند كه خود گوياي تكاپوي شورمندانه او در قالب نقش مددكار-هنرمند است؛ دغدغه اجراي نمايشي به مناسبت روز كارگر در ميان زندانياني كه اغلب كارگرپيشه بوده‌اند و اكنون با رنجي مشترك زير سقف محبس به اندوه خويش، گذشته و زخم‌هاي بشكفته بر دست‌ها و جان‌هايشان مي‌انديشند. نويسنده اشاره مي‌كند كه بروشور معرفي نمايشنامه عباس‌آقا كارگر ايران‌ناسيونال، كه سال‌ها پيش از سوي سعيد سلطانپور به صحنه رفته است، جرقه نوشتن متني مشابه با  الهام از مشقات و رنج‌هاي زندانيان بند زنان مي‌شود. مقدمات نوشتن ديالوگ‌ها شايد از جذاب‌ترين تكه‌هاي كتاب باشد وقتي كه نويسنده به عنوان مددكار اجتماعي، با كاغذ و قلمي در بند راه مي‌افتد و از هم‌بندي‌ها سوال مي‌كند كه كجاها كار كرده‌اند و چه كارهايي كرده‌اند تا به يك دسته‌بندي برسد، يك دسته‌بندي كه نشان مي‌دهد بايد دنبال جمع‌آوري دغدغه‌ها و مشقات كدام مشاغل باشد تا بتواند ديالوگ‌هاي گلايه‌ور كارگران روايتش را بنويسد، از فريلنسر بگير تا كارگر خط مونتاژ و روزنامه‌نگار.  حالا نوبت آن بوده است كه نابازيگرها را فرا بخواند درحالي كه آنها قرار بود با گفت‌وگو درباره مصايبي كه در محيط‌هاي كارگري تجربه كرده‌اند، خود آفرينندگان ديالوگ‌هايشان باشند. براي نوشتن اين ديالوگ‌هاي مستند، نابازيگرهاي زنداني بايد به اين چهار سوال پاسخ مي‌دادند: «چه سختي‌هايي را در كارتان تجربه كرده‌ايد؟‌ چه مقاومت‌هاي فردي و جمعي‌اي را در محيط كار شاهد بوده‌ايد؟‌ خيال كنيد كه قدرت انجام هر كاري را داريد، چه تغييراتي در كارتان ايجاد مي‌كرديد؟ و حالا به واقعيت برگرديد؛ راه ايجاد اين تغييرات چيست؟» چنانچه پيداست نويسنده در اين كوشش‌ها، بيش از آنكه نويسنده باشد همچنان دارد نقش اصلي خودش را در زندگي بازي مي‌كند: او يك مددكار اجتماعي است كه مي‌خواهد با شنيدن رنج‌ها و واگويه‌هاي زندانيان، به آنها براي رسيدن به خودشناسي و تلاش براي تغيير كمك كند و حاصل كوشش‌هايش را به روي صحنه ببرد آن‌هم در قالب يك نمايش موزيكال كه با شعرهاي تخته‌حوضي با مضامين كارگري درواقع هم مي‌خواهد بر تاثيرگذاري روايت بيفزايد و هم تلخي آن را بگيرد. كبري، زني هفتاد ساله، كه در زندان كُبي صدايش مي‌كنند و خانه‌دار است، با نوشتن چهار صفحه رنجنامه از كار خانگي، اشك بر چشمان نويسنده مي‌آورد و انگيزه‌بخش اصلي روايتگري مي‌شود؛ فكرش را بكنيد كُبي كه سال‌ها توي خانه آشپزي مي‌كرد و اندوه بر گُرده داشت و معلوم نيست به كدام بزه روي آورد و به زندان افتاد، خالق اصلي يك روايت نمايشي مي‌شود آن‌هم فقط با واگويي صادقانه دردها و درددل‌هايش. بقيه نابازيگرها هم هر كدام در جايگاه كارگرهايي رنج‌ديده شروع مي‌كنند مثل كُبي به حرف زدن از مرارت‌هايشان در محيط‌هاي كاري و نويسنده هم عصاره حرف‌هايشان را تبديل به ديالوگ‌هايي شسته و رُفته مي‌كند تا بخوانند و اگر خواستند باز في‌البداهه تغييرش بدهند و در جمع تماشاچياني كه مثل خودشانند، بخوانند. حالا سروناز مي‌خواهد از نقش مددكار بيرون بيايد و رخت هنرمند نويسنده تئاتر را به تن كند از همين رو به دنبال يك بستر هنري خوب مي‌گردد و توي وقت‌هاي هواخوري آن‌قدر فكر مي‌كند تا ايده تازه مي‌شكفد: «مطربي دادگاهي راه مي‌اندازد. نابازيگرها به عنوان شاكي از سختي‌هاي كارشان مي‌گويند. سپس از شاكي‌ها پرسيده مي‌شود چه حكمي مي‌خواهند و خواسته‌شان چيست بعد هم از تماشاگرها خواسته مي‌شود براي نابازيگرها شهادت بدهند.»  و به اين ترتيب است كه مي‌تواني در ذهنت يك پرفورمنس تمام‌عيار را در محيط زندان تجسم كني و حين خواندن اين نمايشنامه ضمن آنكه با رنج‌هاي تاريخمند و تكرارشونده حيات كارگرپيشگي مواجهي، صداي ترانه‌هاي روحوضي را كه گاه روزآمد شده‌اند، بشنوي كه همچنان بخش مهمي از همان ويژگي پرفورمنس‌بودگي نمايش است از اين رو كه تماشاگران ازسوي مطرب براي همخواني يا ترانه‌ها، با جديت فراواني تشويق مي‌شوند. 
نقش‌آفرينان روايت تقريبا زيادند اما از اين رو كه ديالوگ‌هاي آنها درددل‌وار است و مخصوصا تماشاچيان خاصش كاملا با مضمونش همذات/همزادپنداري مي‌كنند اين فراواني دل‌آزار نمي‌شود، خانه‌دار و كارگر خط مونتاژ و كارمند و نيروي سازمان مردم‌نهاد و معلم و مهندس و رزروكلاب و دستفروش و نيروي نت‌ورك و كارگر كارگاه زندان و روزنامه‌نگار، يكي‌يكي در قالب ديالوگ‌هايي بعضا به طنزآكنده با مطرب، از مصايب كار در محيط‌هاي كاري خودشان و استثمار كارفرمايانشان پرده برمي‌دارند و در اين ميان مواجهه با مشكلات بعضي‌هايشان مثلا نيروي سازمان مردم‌نهاد بسيار تكان‌دهنده است از اين رو كه محتوايي ضدكليشه دارد؛ چگونه ممكن است كسي كه نهاد خيريه دارد خود با كاركنانش راه ستمگري پيشه كند؟ 
نكته بديع ديگر آن است كه نويسنده با مهر و سخاوت در پايان روايتش با ارايه ايده‌هايي براي اجرا در جاهاي ديگر تلاش مي‌كند همان پويايي شورانگيزي را كه در نابازيگرها و تماشاچيان زندان ايجاده كرده است در قلب و جان مخاطبان تئاتري روايتش هم برانگيزد  و در پايان هم شما را به تماشاي بروشور انگيزه‌بخشش، بروشور نمايشنامه عباس آقا كارگر ايران‌ناسيونال مي‌برد كه برگه‌هاي دستنويس و نقاشي‌هاي حماسي كارگري با مشت‌هاي گره‌كرده و آكتورهاي نمايش و عكس‌هاي دالبردار سياه و سفيد نوستالژيك سنجاق شده به چيزي شبيه روزنامه‌ديواري‌اند و اين همه راستي كه مثل يك سفر تاريخي است از رنج كارگرپيشگي در امروز تا به گذشته، تا به ياد بياوري كه براي كارگران، جهان و زندگي تا بوده همين بوده است. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون