نقش پارسي بر احجار هند
با روش تحقيق ايراني
اشاره: علياصغر حكمت، سفير ايران در هند با نگارش كتاب «نقش پارسي بر احجار هند فهرستي از كتيبهها و خطوط فارسي بر لوح سنگهاي هندوستان» براي نخستين بار در سال ۱۳۳۷ش. بنيان روش تحقيق ايراني درباره كتيبهها را گذاشت. اين كتاب ممتاز كه در تهران و با پيشنهاد ابراهيم رمضاني، صاحب كتابفروشي ابنسينا (مجموعه باستانشناسي) چاپ شده، اكنون دركتابخانههاي شماره يك و ايرانشناسي مجلس و همچنين در مجموعه اسناد كتابخانه مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران موجود است.
وي در بخشي از «ديباچه» اين كتاب با شرح روش تحقيق ايراني خود، نوشته است: «كتابي كه در برابر ديده خواننده گرامي قرار دارد مجموعهاي است از كتيبهها و خطوط فارسي كه اين بنده نويسنده در نقاط مختلفه كشور هندوستان يا با چشم خود ديده و ثبت كرده، يا از روي كتب و مجلات مختلف كه اسنادي معتبر و موثق بودهاند فراهم آورده است. در طول مدت چهار سال ايامي را كه در خدمت سفارت ايران در آن مملكت ميگذرانيد يكي از تحقيقات جالب و مطالعات پسنديده كه وجهه همت خود داشت جمع و تدوين همين آثار نفيسه بود، زيرا هر كدام سندي ديگر از درجه استيلا و بسط لغت و فرهنگ فارسي در آن ديار باستاني به دست ميداد. اين رساله، نخست در سالهاي ۳۶ـ۱۳۳۵ش. در مجله «هند و ايران» منطبعه كلكته، بهمت دوست دانشمند پروفسور محمد اسحاق، استاد فارسي دانشگاه آن شهر شهير، بتفاريق طبع ميشد و بعد از آن مجموعه جداگانه از آن فراهم گرديد كه در ۱۱۱ صحيفه چاپ و مدون شد و در هندوستان و ايران منتشر گشت... اينك مجموعه جديدي به طبع رسيده كه در حدود هشتاد فقره كتيبه فارسي از اواخر قرن ششم هجري تا اوايل قرن چهاردهم را با نام و نشان متضمن است... خواننده عزيز ميداند كه اين آثار كوچك به منزله جاي پا و نقش قدم قافله بزرگي است كه از ديار ايران در مدت هزار سال راحل منازل هندوستان بوده و عرض و طول آن كشور كهنسال را ميپيمودهاند و هرجا رفتهاند يادگاري از سرزمين نياکان خود به جاي مينهادهاند.
اين خط جادهها كه به صحرا نوشتهاند
ياران رفته با قلم پا نوشتهاند»
همچنين وي در بخشي از «مقدمه» اين كتاب نوشته است: «در تاريخ جهان بسيار مشاهده شده كه مردم يك كشور ديرزماني به زباني غير از زبان مادري خود سخن گفتهاند و در آن زبان مكتب آثاري بينظير كه در عداد نفيسترين لطائف ادبي جهانيست به ظهور آوردهاند. هرچند مسافرت زباني از سرزميني به سرزمين ديگر در آغاز امر در نتيجه علل و اسبابي چند مانند غلبه قومي بر قومي و مهاجرت جماعت كثيري از كشوري به كشوري، يا بواسطه نفوذ عوامل معنوي مانند بسط و انتشار عقيده مذهبي از يك نقطه جهان به نقطه ديگر صورت گرفته است، ولي به هر حال عاقبت كار به جايي رسيده كه آن زبان بيگانه در تحت تملك آن قوم درآمده و در كشور ايشان حق توطن پيدا كرده و رفتهرفته مانند زبان اصلي مادري جزو اموال و دارايي آن ملت شده است... اگر زبان فارسي را كه از اوايل قرن يازدهم ميلادي تا امروز در هندوستان رواج يافته و در بعضي اعصار در آن كشور باوج [به اوج] اعتلاي خود رسيده و گاهي هم دچار وقفه يا انحطاط شده است از نوع زبانهاي ملي هندوستان بشماريم راه مبالغه و اغراق نرفتهايم. زيرا بسياري از سلاطين و بزرگان را كه خود از نژاد هندي بوده و مذهب برهمني داشتهاند مييابيم كه همه فارسي را لغت رسمي دربار و ديوان خود قرار داده بودند، همچنين بسياري از شعراي هند را ميشناسيم كه اصلا كشور ايران را نديده بودند معذلك اشعار آبدار و سخنان نغز فصيح و آثار ادبي گرانبها بزبان [به زبان] فارسي از خامه ايشان به جاي مانده است. خلاصه، درطول مدت ده قرن كه از عمر نشر و انبساط زبان فارسي در شبهقاره هندوستان ميگذرد، آنقدر آثار نظم و نثر در آن سرزمين به ظهور رسيده و آنچنان در روح و فكر اقوام هندي نفوذ كرده است كه آن را نميتوان از ادب ملي مردم آن كشور بيگانه دانست... قريب به هزار سال ميگذرد كه سرزمين هندوستان چون ميدان وسيعي جولانگاه ادب فارسي است... كلمات و عبارات فارسي كه منقوش بر چهره سنگها و رخسار احجار است و در طول و عرض اين شبه قاره وسيع پراكنده ميباشد از حد شمار و حساب بيرون است و احصاء دقيق و ثبت و ضبط آنها محتاج به وقتي موسع و خاطري آسوده و سفرها در اطراف آن كشور ميباشد كه متاسفانه اين مقدمات براي مكاتب اين سطور فراهم نيست... مقدمه بايد گفت كه كتيبههاي فارسي هند نظما و نثرا بانواع متعدد است از اين قرار: (الف) كتيبههاي ابنيه و قصور پادشاهان... (ب) كتيبههاي مذهبي موجود در اماكن مقدسه... (ج) كتيبههاي موجود در ابنيه عمومي... (د) كتيبههاي موجود در قبور سلاطين و امرا و وزرا و شعرا و غير هم... توجه ما دراين مقال بيشتر به يك قسمت از كتيبههاي نوع چهارم است... در حقيقت اين مقاله نخستين گامی است كه در اين طريق طولاني برداشته ميشود و مقدمهاي است براي اين بحث مفيد و مطبوع... اين مجموعه فقط مشتمل بر بعضي آثار موجوده دركشور هند ميباشد و متاسفانه به جمعآوري كتيبههاي موجود در كشور نوبنياد پاكستان كه سابقا جزيي از مملكت ملوك مغوليه هند بوده توفيق نيافتهام كه آنها نيز به نوبت خود و به مناسبت قرب جوار با كشور ايران بسيار بلكه از حد شمار خارج است. اميد است كه محققين تاريخ و ادب در ايران و هند اين مطالعه علمي را كه ما شروع كردهايم، پيروي كنند و دنباله اين بحث و تحقيق دلپذير و مطلوب را بگيرند و اين مقال را كه مانند مشتي از خروار و اندكي از بسيار است با تحقيقات و مطالعات خود به زينت كمال بيارايند.»