• 1404 دوشنبه 14 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6156 -
  • 1404 دوشنبه 14 مهر

يادداشتي بر «اتاقك اعتراف عموآرمن» مجموعه داستان اسماعيل سالاري

هر ذره خاك ارگ رازي دارد

فاطمه سعيدي

در مطالعات ادبي، آن نظريه‌اي كه هم‌پيوستگي تاريخ و ادبيات را توضيح مي‌دهد تاريخ‌گرايي نوين است. يكي از اصول اساسي تاريخ‌گرايي نوين اين است كه ادبيات از ساير جلوه‌هاي فرهنگ جدا شدني نيست. تاريخ‌گرايي نوين معتقد است كه ادبيات، هم بر اثر تاريخ شكل مي‌گيرد و هم اينكه تاريخ را شكل مي‌دهد. بنا بر اين منطق، تحليل متون ادبي علاوه بر آشكار كردن ابعاد زيباشناختي آن متون، به شناخت فرهنگ‌هايي ياري مي‌رساند كه ادبيات در آنها توليد شده و خود در آنها تاثير گذاشته است. حسين پاينده اصول بنيادين تاريخ گرايي نوين را اين‌گونه تبيين مي‌كند: 
۱- شناخت دقيق از تاريخ ناممكن است زيرا تاريخ مانند يك شيء مادي نيست كه در برابر ما باشد.
۲. معرفت تاريخي ماهيتي گفتماني دارد. بدين‌معنا كه تاريخ عبارت است از كشاكش مجموعه‌اي از گفتمان‌هاي ناهمگون. درنتيجه، معرفت تاريخي حاصل مجموعه‌اي از آن گفتمان‌هاي متناقض است.
۳. حقيقت تاريخي ثابت و يكسان نيست، بلكه برحسب گفتمان‌هاي گوناگون متغير است.
۴. مفهوم روح زمان كه تاريخ‎‌گرايان سنتي به‌كار مي‌برند به درك تاريخ كمكي نمي‌كند. به ‌بيان ‌ديگر نمي‌توان وقايع و رويدادهاي گوناگون يك دوره تاريخي را به يك جهان‌بيني خاص و مشخص فروكاست و همه رويدادها را با توجه به آن جهان‌بيني واحد يا روح زمانه توصيف كرد.
۵. نقد ادبي بايد به گفتمان‌هاي مغلوب و به حاشيه رانده شده‌‌اي توجه كند كه قدرت حاكم هيچ‌گاه مجال مطرح شدن آنها را نداده است.
۶. تاريخ هم از منظر ذهني نوشته مي‌شود و هم از منظر ذهني خوانده يا تفسير مي‌شود. درنتيجه حقيقت عيني در تاريخ بي‌معناست و نمي‌توان به آن دست يافت.
۷. تاريخ و ادبيات بر يكديگر پرتوافشاني مي‌كنند.
كتاب «اتاقك اعتراف عموآرمن» نوشته اسماعيل سالاري مجموعه داستاني است كه توسط نشر آگه در سال ۱۴۰۳ چاپ شده است. شش داستان اين كتاب عبارتند از: يك ماجراي مرزي، سور اسلحه‌ها، اتاقك اعتراف عموآرمن، جاده ادويه، موزه گيل تاج و باغ اميرنظام. اين يادداشت به بررسي مجموعه داستان «اتاقك اعتراف عموآرمن» از ديد تاريخ‌گرايي نوين مي‌پردازد. يك ماجراي مرزي در زمان جنگ جهاني دوم رخ مي‌دهد كه روس، آلمان و انگليس ايران را اشغال كرده بودند: «انگليسي‌ها تا همدان آمده‌اند و روس‌ها بندر پهلوي را قرق كرده‌اند.» (ص١٩)  پسري كه در كودكي پدرش را به خاطر اعتراض به نظام سرمايه‌داري و ارباب و رعيتي از دست داده، عاشق دختري به نام رعناست كه با ورود روس‌ها با سربازي روسي مي‌رود. «...تا عاشقي به ما رسيد دنيا زيروزبر شد. من كه نه سواد داشتم و نه اخبار مي‌دانستم. يك روز كريم بيك آمد سيگار به لب گفت: صرب‌ها وليعهد اتريش را ترور كرده‌اند.» (ص۱۹) آنچه در منابع تاريخي مي‌خوانيم، شرح اوضاع و احوال نظام حاكم است و تاريخ به زندگي توده مردم نمي‌پردازد.
ادبيات مي‌تواند به اين گروه نور بتاباند. در بخشي از داستان يك ماجراي مرزي مي‌خوانيم: «روي پيشاني ما داغ رعيت زده‌اند پسرجان. تقدير ما را روي يك لوح سنگي تراشيده‌اند و گذاشته‌اند پستو كه نور آفتاب هم بهش نخورد.» (ص۱۶) در اين عبارات مناسبات مردم عادي در برابر نظام حاكم نمود مي‌يابد.در داستان سور اسلحه‌ها، ژابيز اسلحه‌ها را در رودخانه كنگير غرق مي‌كند: «مي‌خواهم... روي سطح كنگير پارو بكشم. روي لوله تمام اسلحه‌ها دستمال رنگي ببندم و هديه‌شان كنم به آب. بابا مي‌گفت: «كنار همي كنگير با بعثي‌ها جنگيدم.» و من حالا تاريخ‌مان را درون همين آب دفن مي‌كنم. ببين كنگير دارد داغي لوله‌هاي اسلحه و بوي باروت را مي‌بلعد. نگاه كن مادر، تاريخ مجسم‌مان زير آب مي‌رقصد.» (سور اسلحه‌ها ص۳۹)  يكي از پرسش‌هايي كه تاريخ‌گرايان نوين در بررسي يك متن به ‌دنبال پاسخي براي آن هستند اين است كه چه گفتمان‌هايي در متن بازنمايي شده‌اند. در لايه زيرين اين داستان‌ نيز تعارض ميان مردم عادي و نظام حاكم بازنمايي مي‌شود.در بخشي از داستان «اتاقك اعتراف عموآرمن»، تعريف جديدي از تاريخ ارايه مي‌شود كه يكسان نبودن حقيقت تاريخي را نشان مي‌دهد:  «دست‌نوشته‌هاي عموآرمن از نظر موضوعي با تاريخ آراكل تطابق دارند، اما همان‌طور كه عموآرمن نوشته است: تاريخ محل كتابت عشق نيست؛ چراكه عشق زندگي است. اما تاريخ را براي ثبت مردگان مي‌نويسند...» (ص۴۲) در داستان جاده ادويه، مي‌خوانيم:  «يك روز از زلزله بم گذشته. امروز براي روزنامه يادداشتي نوشته‌ام و بالاي متن تيتر زده‌ام: «توحيدي مرد حتي اگر زنده باشد» و اين‌طور شروع كردم: بيش‌ از بيست ‌و هشت ‌هزار جان‌باخته، يك نفرش هم دردآور است و من كه سه بار به بم رفته‌ام، مي‌نشينم و به چهره‌هايي فكر مي‌كنم كه در آن‌جا ديده بودم. بچه‌هاي سياه‌سوخته شيريني كه در مدرسه با هم صددانه ياقوت را برايم خواندند و توي كتاب‌هايشان از من امضا گرفتند. صاحب كتاب‌هايي كه حالا در ميان همان بيست ‌و هشت ‌هزار نفر به ملكوت الهي پريده‌اند. تا كه نوبت اين صاحب امضا بشود...» (ص۵۵) سپس راوي خاطره‌ سفرش به بم را تعريف مي‌كند و نقبي به تاريخ ارگ مي‌زند: «توحيدي، كه اين يادداشت به نام اوست، همان مرد ميانسال راهنماي ارگ است.» (ص۵۵) در اين داستان از محقق تاريخ و نويسنده بمي و اولين راهنماي گردشگري؛ محمود توحيدي ياد مي‌شود.بار ديگر يك عشق در دل روايتي تاريخي روايت مي‌شود. نويسنده حتي سراغ ناديدني‌ها مي‌رود:  «...اگر قرار بود مورخ باشم، عطرها را نيز مانند اصوات مكتوب مي‌كردم: بوي تيز شاه‌دانه، نافع مفلوج و كنجد، زير بيني مي‌پيچيد، اما يك بوي غريب ديگر هم هست كه نمي‌فهمم چيست. زير درخت كنار اين يكي بيشتر از آن‌هاي ديگر بيني را مي‌سوزاند...» (جاده ادويه ص۵۹)  در داستان موزه گيل‌تاج چهار كاراكتر داريم. گيل‌تاج، اميد، بريوان، راوي (يحيي). جمعي كه بعد از اعتراضات از هم مي‌پاشد و حالا يحيي راهي تهران است تا جنازه گيل‌تاج را تحويل بگيرد و به رشت بياورد: قبرستان سليمان‌داراب. «همان قبرستاني كه عكس‌هايش را به ما نشان داد؛ كنار مقبره كلاه فرنگي كه سرديس ميرزاكوچك زيرش نصب است... (ص٧٣)  از ميان نامه‌هايي كه گيل‌تاج براي «پسرنداشته‌اش» گذاشته، تاريخ قيام جنگل روايت مي‌شود: «زبان‌بسته‌هاي چند صد ساله سبزه‌ميدان، تاريخ اين‌جا را خوب بلدند. به‌عينه ديده‌اند. هم گذشته را مي‌دانند، هم آينده را.» (ص٨۶) داستان باغ اميرنظام به ماجراي كشته ‌شدن اميركبير از نگاهي ديگر مي‌پردازد و بار ديگر تاريخ و ادبيات در يكديگر حل مي‌شوند: «...مي‌گويم: «اين هم آخر قصه اين دفتر... باز هم خوش نشد.» سار مي‌گويد: «اون‌قدر مي‌نويسيد و بازي مي‌كنيم تا خوش بشه.» در داستان‌هاي مجموعه «اتاقك اعتراف عموآرمن» به انسان‌ها، مكان‌ها و ماجراهايي پرداخته مي‌شود كه به حاشيه رانده شده‌ و مجال مطرح ‌شدن نيافته‌اند و مي‌روند كه گرد فراموشي بر آن بنشيند. اما ادبيات مي‌تواند محملي باشد براي ماندگار شدنشان. 
«هر ذره خاك ارگ رازي دارد/ هركنگره‌اش ز فخر نازي دارد/ گرباز كند زبان به صحبت خشتي/ داني كه چه سوزي و چه‌سازي دارد...» (ص۶٧) 
*عنوان يادداشت مصرعي از يك رباعي محمود توحيدي است

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون