• 1404 سه‌شنبه 22 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6163 -
  • 1404 سه‌شنبه 22 مهر

نگاهي به نمايش «قاب» به كارگرداني زهرا محمدي

صداهاي يك قاب

كارگردان در اقتباس از متن چندصدايي «ژست جلوي دوربين» كرول فرشت از عناصر مختلف از جمله ژست‌ها و بدن‌ها براي اجراي اين چندصدايي بهره مي‌برد

علي حسين‌پور

انتخاب متن «ژست جلوي دوربين» اثر كرول فرشت كه ترجمه بسيار خوبي از آن توسط زيبا خادم‌حقيقت شده است، جالبِ توجه و هوشمندانه به ‌نظر مي‌رسد. متن، داراي ويژگي‌هايي است كه با مولفه‌هاي ادبيات پست‌دراماتيك همپوشاني دارد. اين ويژگي‌ها از موضوع و داستان نمايشنامه شروع مي‌شود و تا ساختار و فرم آن امتداد مي‌يابد. داستان بازگشت فرزند خانواده به خانه، موضوعاتي مثل فروپاشي خانواده و روابط انسان‌ها، يادآوري، خاطرات، گذشت سال‌ها، مضامين گسترده‌تري نظير تكثر و چندصدايي، اهميت زمان و روايت و فرم روايي و تخطي زماني در روايت و همچنين حضور ديگر رسانه‌ها - كه در اين نمايشنامه، دوربين به عنوان ابزاري تكنولوژيك و رسانه‌اي غيرتئاتري از اسم نمايشنامه گرفته تا ايده محوري داستان و فرم نمايشنامه نقشي تعيين‌كننده دارد - همگي مولفه‌هايي‌اند كه به ‌شكل پررنگي مي‌توان آنها را در جريان ادبيات نمايشي پست‌دراماتيك نيمه دوم قرن بيستم و همچنين قرن بيست‌ويكم مشاهده كرد. بنابراين، به ‌دليل برخورداري نمايشنامه از چنين شاخصه‌هايي، غيرمنتظره نيست كه اين نمايش، مورد توجه جشنواره‌هاي تجربي و دانشجويي مثل جشنواره تئاتر تجربه قرار گيرد. از اين‌رو، انتخاب اين متن را هوشمندانه مي‌دانم؛ چراكه اگر نمايش فقط در راستاي امكانات و ويژگي‌هاي متن و اجرايي كردن ظرفيت‌هاي آن قدم بردارد، موفقيت خود را تضمين كرده و در اين اجرا چنين نيز شده است.
مقصود من از صحبت درباره ويژگي‌ها و موارد مذكور، صحبت از نمايشنامه كرول فرشت نيست، اما چون اجرا و رويكردش در راستاي نمايشنامه قدم برمي‌دارد، ناگزيرم براي پرداختن به خود نمايش نيز از دريچه اين موضوعات وارد شوم. مضامين، موضوعات و فرم و ساختاري كه حداقل مشخص است دراماتورژان و كارگردان نمايش از آن آگاهي و شناخت خوبي دارند.
اجرا با سكوتي ممتد و طولاني آغاز مي‌شود و با همين سكوت ممتد نيز پايان مي‌يابد. مي‌شود گفت اجرا بيش از آنكه داراي صدا و صوت - اعم از ديالوگ و كلام، موسيقي (كه اصلا در اجرا حضور ندارد)، افكت‌هاي صوتي و ديگر اصوات صحنه - باشد، از سكوت آكنده است. اين امر در راستاي چندصدايي اجرا قدم برمي‌دارد. هر چند شخصا ترجيح مي‌دادم تماشاگران در همين سكوت از سالن خارج مي‌شدند و اصلا رورانسي وجود نمي‌داشت كه البته نظر شخصي من است و نمي‌توانم آن را به عنوان نقد به اجرا نسبت دهم؛ چراكه كه كارگردان يا اجراگران دوست داشته‌اند رورانس داشته باشند يا شايد حتي خواسته‌اند از اين كليشه دوري كنند. حال كه سخن از چندصدايي به ميان آمد، مقداري بيشتر درمورد آن و كاري كه نمايش براي محقق كردنش انجام مي‌دهد، مي‌نويسم. بهتر است دوباره يادآوري كنم كه اين چندصدايي از خود نمايشنامه شروع مي‌شود و اجرا در راستاي محقق كردن اين ظرفيت متن كار مي‌كند. نمايش از چند عنصر براي ساخت اين پولي‌فوني استفاده مي‌كند. اولين چيزي كه مي‌توانم به آن اشاره كنم، بدن و ژست است. ژست، ايده محوري است كه از موضوع و داستان وارد فرم نمايش مي‌شود. اصلا، اسم خود نمايشنامه كرول فرشت، «ژست جلوي دوربين» است. نمايش با حركات بدني و ژستيك بازيگران در سكوت كامل آغاز مي‌شود. جايي‌ كه بازيگران در ابتدا سعي دارند با استفاده از چشمانشان و نگاه‌هاي خيره به تماشاگران آن را بسازند. سپس، بدن‌ها و حركات منقطع‌ شده آن وارد عمل مي‌شوند. جايي‌ كه حركات دست‌ها و پاها به ‌خوبي فرماليزه و مينيماليزه شده است. در اينجا توقف و انقطاع در حركت، كاركردي همچون سكوت در اين نمايش دارد. توقف و انقطاع است كه باعث ساخته شدن ژست مي‌شود و ژست ذاتا در خويش، حاوي روايت است. نمايشنامه‌اي كه اساسا روايت‌محور است و در آن، زمان، گذر سال‌ها و يادآوري و بازنمايي خاطرات اهميت بسياري دارد. پس چه ‌چيزي بهتر از ژست به عنوان فرم روايت؛ ژستي كه وظيفه‌اش بازنمايي جوهره وقايع و زمان و گذر آن است. مورد بعدي در جهت پولي‌فوني، سكوتي است كه پيش‌تر عرض كردم. سكوت علاوه ‌بر اينكه در تاكيد بر حركات بدني و ژست تاثيرگذار است، خود نيز به ‌مثابه ژست عمل مي‌كند؛ چراكه سكوت در كلام، وقفه مي‌اندازد و باعث انقطاع كلام و صدا مي‌شود. بنابراين اثر، صدا را نيز ژستيك مي‌كند. سكوت، كار مهم ديگري نيز در اين اجرا مي‌كند و آن اجرايي ساختن و اهميت دادن به صداهاي خارج از نمايش است؛ به‌گونه‌اي كه حتي صداهاي خارج از سالن، صداي غژغژ صندلي‌ها و... كاركردي اجرايي پيدا مي‌كنند و دراماتورژان و كارگردان با هوشمندي از موسيقي و افكت صوتي در اجرا استفاده نمي‌كنند يا به‌ ندرت استفاده مي‌كنند. بنابراين، ما با چهار لايه از صدا در اجرا طرف مي‌شويم: سكوت، صداهاي نشات گرفته از داخل نمايش، صداهاي خارج از نمايش و ديالوگ بازيگران. عنصر ديگري كه دراماتورژان و كارگردان به‌ جهت چندصدايي از آن استفاده مي‌كنند، گفتن ديالوگ شخصيت‌ها توسط شخصيت ديگر است. گويي كه يك شخصيت، ديالوگ و صحبت شخصيت ديگر را روايت مي‌كند. اين عمل در راستاي روايي بودن اثر و ايجاد تكثر در روايت‌هاست كه اين تكثر به همان مقصود پولي‌فوني منجر مي‌شود. اما دراماتورژان و كارگردان، در ادامه اين سياست، لايه ديگري را به‌ كار اضافه مي‌كنند و آن عنصر ويديو‌پروژكشن است. پروژكشن انتهاي صحنه، به‌ جاي شخصيت‌ها، ديالوگ‌ها، كنش‌ها و اعمالشان را روايت مي‌كند، اما چيزي كه در صحنه رخ مي‌دهد برخلاف يا متفاوت با آن است. پس در نتيجه، ما با چهار سطح از روايت روبه‌روييم؛ نخست، كنش‌ها و اعمالي كه روي صحنه رخ مي‌دهد، دوم، ديالوگ‌هايي كه شخصيت‌ها مي‌گويند، سوم، ديالوگ‌هايي كه شخصيت‌ها از زبان يكديگر و به‌ جاي ديگري مي‌گويند و چهارم، روايتي است كه پروژكشن از ديالوگ‌ها و اعمال شخصيت‌ها مي‌گويد. در تفسيري وسيع‌تر، مي‌توان از نمايش، برداشتي نسبي‌گرايانه از امر حقيقي يا واقعي داشت كه البته نسبي‌گرايي، معلول قطعي تكثّرِ روايت است و الزاما در پي چندصدايي در روايت مي‌آيد. 
اما ويديوپروژكشن علاوه‌ بر مساله اشاره شده، كار ديگري در راستاي چندصدايي مي‌كند و آن صرف حضورش در نمايش به عنوان يك ابزار و رسانه ديجيتال به‌ همراه ابزار ديگر يعني دوربين عكاسي است. در واقع، اثر، بستري براي گفت‌وگوي مديوم‌هاي هنري و رسانه‌اي مختلف است كه اين امر همان پولي‌فوني در فرم را رقم مي‌زند. دوربين عكاسي كه علاوه‌ بر حضورش روي صحنه، اصلا در ايده موضوعي و داستاني نمايش تنيده است و بنابراين يك عنصر محوري در اثر تلقي مي‌شود و اين مقوله باعث درهم‌تنيدگي بيشتر و ذاتي‌ شدن مساله مطرح‌ شده گفت‌وگوي مديوم‌ها و رسانه‌ها مي‌شود. در پايان، به دو مساله مي‌خواهم اشاره كنم كه البته نه‌ به عنوان نقاط ضعف اجرا، بلكه مي‌شود به‌ منزله نقصان و كاستي اجرا به آنها نگريست. نخست، مساله نور است. اجرا از امكانات بالقوه نوري كه متن به آن مي‌دهد، برخلاف عنصر صدا استفاده نمي‌كند. به‌ويژه، براي چنين متن و اجرايي كه مقوله سال‌ها، خاطرات و زمان و بازآفريني يا گذر آن اهميت بسياري دارد، نورپردازي مي‌توانست به عنوان يكي از مهم‌ترين عناصر در اين اجرا عمل كند.
نكته دوم از آن‌رو قابل ذكر است كه بنده، نمايش را در اجراي عموم ديدم و اگر مثلا آن را در جشنواره دانشجويي تجربه مي‌ديدم، اساسا طرح اين بحث بي‌مورد بود. اجرا، مشخصا دانشجويي است و فاقد كيفيت‌ اجرايي در يك سطح حرفه‌اي است كه البته كوچك بودن سالن (سالن شماره دو لبخند) هم شايد بي‌تاثير نيست. به عنوان مثال، ژست‌ها و حركات بازيگران با اينكه كاملا درجهت سياست اجرايي است، اما مي‌شد با توانمندي بهتر يا حرفه‌اي‌تر اجرا شوند يا رسانه‌هاي تكنولوژيك مثل دوربين عكاسي و ويديوپروژكشن صرفا حضور نداشته باشند، بلكه كاركردهاي بيشتري در اجرا پيدا مي‌كردند. به‌خصوص دوربين كه حضور همزمانش به ‌همراه پروژكشن مي‌توانست قابليت‌هاي اجرايي مختلفي را شكل دهد كه متاسفانه اين‌گونه نشد. به‌ صورت كلي، اجرا از ضعف عدم‌ تنوع ايده‌هاي اجرايي برخوردار است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون