آموزش عمومي در هر جامعهاي مهمترين ابزار عدالت اجتماعي، توسعه پايدار و رهايي از چرخههاي فقر است. اما در ايران امروز، آموزش نه تنها چنين نقشي ايفا نميكند، بلكه خود به يكي از قربانيان اصلي ساختارهاي اقتصادي و سياسي بدل شده است. نگاهي به شاخصهاي فقر، فلاكت، بازماندگي از تحصيل و آموزش طبقاتي نشان ميدهد كه بحران آموزش در ايران ديگر پديدهاي صرفا آموزشي نيست، بلكه آينهاي از بحرانهاي عميقتر اقتصادي، اجتماعي و سياسي كشور است.
۱. شاخصهاي فقر و فلاكت: سقوط به قعر نابرابري
٭ فقر مطلق و نسبي
بر اساس آخرين دادههاي مركز آمار و مركز پژوهشهاي مجلس، بيش از ۳۰ تا ۳۵ درصد از جمعيت ايران زير خط فقر مطلق زندگي ميكنند و حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد نيز در دام فقر نسبي گرفتارند. اين به آن معناست كه نيمي از جامعه حتي توان تامين حداقلهاي معيشتي را ندارند.
٭ شاخص فلاكت (تورم + بيكاري)
شاخص فلاكت در ايران در سال ۱۴۰۳ به حدود ۶۵ تا ۷۰ واحد رسيد، يكي از بالاترين نرخها در جهان. تورم سالانه در محدوده ۴۵ تا ۵۵ درصد و نرخ بيكاري جوانان بالاي ۲۷ درصد اعلام شده است. چنين شرايطي بهطور مستقيم توان اقتصادي خانوادهها را در تامين هزينههاي آموزش كاهش داده و آموزش را از «حق عمومي» به «كالايي لوكس» تبديل كرده است.
۲. تحريم، اسنپبك و فشار معيشتي
٭ اقتصاد زير سايه تحريم
تداوم تحريمهاي گسترده، از جمله بازگشت مكانيسم «اسنپبك» در سال ۱۴۰۴، اقتصاد ايران را در يكي از دشوارترين دورههاي خود قرار داده است. محدوديتهاي بانكي و افزايش هزينه واردات، موجب شده كه قدرت خريد خانوارها به پايينترين سطح در دو دهه اخير برسد.
٭ طبق گزارش مركز پژوهشهاي مجلس، قدرت خريد خانوار ايراني در فاصله ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۳ بيش از ۴۵ درصد كاهش يافته است.
٭ هزينه سبد معيشت حداقلي براي يك خانوار چهارنفره در سال ۱۴۰۴ حدود ۲۵ تا ۳۰ ميليون تومان در ماه برآورد ميشود، در حالي كه حداقل حقوق كارگران كمتر از ۱۰ ميليون تومان است.
اين شكاف عميق باعث شده آموزش - از خريد لوازمالتحرير تا پوشاك مدرسه، از هزينه ايابوذهاب تا كلاسهاي تقويتي - براي ميليونها خانواده عملا غيرقابل تامين باشد.
۳. ترك تحصيل و بازماندگي از آموزش: فقر كه به مدرسه سرايت كرده است
٭ طبق گزارشهاي رسمي، بيش از يك ميليون دانشآموز در سال گذشته فقط به دليل فقر ترك تحصيل كردهاند.
٭ بين ۱۰ تا ۳۸ درصد دانشآموزان (حدود ۱۰۰ تا ۳۳۰ هزار نفر) صرفا به خاطر مشكلات مالي از ادامه تحصيل بازميمانند.
٭ حدود ۷۰ درصد از اين دانشآموزان از دهكهاي يك تا پنج، يعني فقيرترين اقشار جامعه هستند.
اين ارقام نه فقط نشانهاي از بحران آموزشي كه زنگ خطر فروپاشي عدالت اجتماعي است. مدرسهاي كه بايد نردبان صعود باشد، اكنون به ديواري بلند براي حذف فقرا تبديل شده است.
۴. آموزش طبقاتي: وقتي مدرسه نابرابري ميسازد
نابرابري آموزشي امروز ديگر فقط در كيفيت نيست؛ در ساختار آموزش نهادينه شده است:
٭ مدارس دولتي با سرانه آموزشي كمتر از ۲ ميليون تومان در سال براي هر دانشآموز؛
٭ مدارس غيردولتي و تيزهوشان با شهريههاي ۱۵ تا ۱۵۰ ميليون تومان در سال؛
٭ كلاسهاي كنكور و آموزش خصوصي كه گاه بيش از ۵۰ ميليون تومان هزينه دارند.
٭ در نتيجه، سهم قبولي در رشتههاي پرمتقاضي دانشگاهها براي دانشآموزان دهكهاي بالا بيش از ۶ برابر دهكهاي پايين است.
٭ طبق دادههاي وزارت آموزش و پرورش، در مناطق برخوردار، نرخ پوشش تحصيلي نزديك به ۹۸ درصد است، در حالي كه در برخي مناطق روستايي و حاشيهنشين، اين رقم به زير ۶۰ درصد سقوط كرده است.
۵. چرخه بازتوليد فقر از دل آموزش
فقر → ترك تحصيل → مشاغل كمدرآمد → فقر بيننسلي.
اين چرخه بارها و بارها تكرار ميشود و خروج از آن بدون مداخله جدي ممكن نيست. آموزش بايد «ترمز» اين چرخه باشد، اما در ايران به يكي از «دندههاي محرك» آن تبديل شده است. به جاي آنكه آموزش ابزار ارتقاي اجتماعي باشد، به مكانيزمي براي تثبيت موقعيت طبقاتي بدل شده است.
راه برونرفت: از سياستگذاري معيشتي تا عدالت آموزشي
٭ يارانه آموزشي هدفمند: تخصيص كمكهزينه مستقيم براي خانوادههاي دهكهاي پايين به منظور جلوگيري از ترك تحصيل.
٭ سرمايهگذاري در مناطق محروم: توسعه مدارس شبانهروزي، حملونقل رايگان، تغذيه رايگان و آموزش از راه دور.
٭ اصلاح ساختار آموزش طبقاتي: كاهش شكاف ميان مدارس دولتي و خصوصي از طريق تامين سرانه عادلانه.
٭ آموزش رايگان تا پايان متوسطه: به عنوان يك حق بنيادين و غيرقابل معامله در قانون اساسي.
٭ همافزايي دولت، نهادهاي مدني و بخش خصوصي: براي ايجاد «شبكههاي حمايتي آموزشي» در مناطق كمبرخوردار.
نتيجهگيري: آينده را از كودكانمان پس نگيريم
وقتي شاخص فلاكت به مرزهاي هشدار ميرسد، تحريمها زندگي را سختتر ميكنند و «اسنپبك» نیز اقتصاد را چنین می کند، آموزش نخستين قرباني است. اما همين آموزش ميتواند قدرتمندترين ابزار براي شكستن چرخه فقر باشد، اگر آن را از كالايي طبقاتي به حقي انساني تبديل كنيم.
ترك تحصيل يك كودك، فقط از دست رفتن آينده او نيست؛ فروپاشي آينده جامعه است. اكنون زمان تصميمهاي بزرگ است: عدالت آموزشي نه يك شعار سياسي، بلكه شرط بقا و پيشرفت ايران در دهههاي پيشرو است.