• 1404 پنج‌شنبه 24 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6165 -
  • 1404 پنج‌شنبه 24 مهر

ماكتي از الگوهاي جهاني

چرا پارك‌هاي فناوري در ايران موفق نيستند؟

مينا عليزاده

پارك‌هاي فناوري و شتاب‌دهنده‌ها مي‌توانند موتور محرك اقتصاد نوآوري باشند؛ نهادهايي كه با كشف استعدادهاي جوان، سرمايه‌گذاري اوليه و شبكه‌سازي هوشمند ايده‌هاي خام را به كسب‌وكارهاي پايدار تبديل كنند. اين در حالي است كه در ايران اين سازوكار بيشتر به ماكتي دولتي از الگوي جهاني شبيه است تا يك زيست‌بوم واقعي. نيما نامداري در اين باره توضيح مي‌دهد: «در اغلب كشورهاي توسعه‌يافته، شتاب‌دهنده‌ها و پارك‌هاي فناوري نقش خود را در همان مرحله نخست رشد استارت‌آپ‌ها ايفا مي‌كنند؛ يعني جايي كه هنوز ايده‌ها در مرحله آزمون ‌و‌ خطا قرار دارند و تيم‌هاي جوان نياز به سرمايه‌هاي اندك اما هدفمند دارند. تمركز اين نهادها معمولا بر شناسايي افراد خلاق، نوآور و ريسك‌پذيري است كه از دل دانشگاه‌ها و محيط‌هاي علمي برخاسته‌اند. شتاب‌دهنده‌ها در اين مرحله نه با پول‌هاي كلان، بلكه با حمايت‌هاي خرد و تخصصي به شكل‌گيري كسب‌وكارهاي نو كمك مي‌كنند. اين چرخه در ايران به‌ درستي كار نمي‌كند.  شتاب‌دهنده‌ها و پارك‌هاي فناوري به ‌تنهايي قادر به ساختن يك اكوسيستم نوآوري نيستند، زيرا ساير حلقه‌هاي زنجيره، به‌ويژه سرمايه‌گذاران خطرپذير و بازيگران بخش خصوصي در مراحل مياني و پاياني رشد استارت‌آپ‌ها غايبند. وقتي سرمايه‌گذار مرحله دوم وجود ندارد، حتي موفق‌ترين ايده‌ها هم در ادامه مسير از حركت مي‌افتند. در چنين شرايطي كارنامه شتاب‌دهنده‌ها نيز ناتمام و ناكام مي‌ماند؛ چون خروجي‌هايشان توان ادامه حيات ندارند.» مديرعامل كارنامه بر اين باور است كه «وضعيت به گونه‌اي است كه شتاب‌دهنده‌هاي خصوصي در ايران چندان شكل نمي‌گيرند؛ چراكه اين نهادها توجيه اقتصادي خود را از دست داده‌اند. بيشتر نهادهاي فعال در اين عرصه وابسته به دولتند و همين وابستگي موجب شده است كه از فلسفه اصلي شتاب‌دهندگي فاصله بگيرند. اين نهادها نه تجربه كارآفريني دارند، نه شناخت كافي از ريسك و نوآوري و در عمل بيشتر به يك «ماكت دولتي» از اكوسيستم نوآوري شباهت دارند تا يك نهاد پويا و كارآمد. در حالي كه در جهان، يكي از رموز موفقيت شتاب‌دهنده‌ها بهره‌گيري از افرادي است كه خود تجربه كارآفريني و خروج موفق از استارت‌آپ‌ها را داشته‌اند، در ايران چنين حلقه‌اي وجود ندارد. فقدان اين تجربه‌هاي زيسته و شبكه‌هاي انساني موثر باعث شده شتاب‌دهنده‌ها به ‌جاي موتور نوآوري، به نهادهايي اداري و بي‌روح تبديل شوند كه تنها «شكل» اكوسيستم را دارند، نه كاركرد آن را. به‌ بيان ديگر آنچه امروز در ايران با عنوان پارك فناوري يا شتاب‌دهنده مي‌شناسيم بيش از آنكه بازتابي از يك زيست‌بوم پويا باشد، بازتوليد دولتي مدلي است كه در بستر واقعي خود معنا پيدا مي‌كند.» 

پارك‌هاي فناوري در ايران اساسا براي هدف اصلي خود يعني شتاب‌دهي واقعي طراحي نشده‌اند و غالبا ساختاري دولتي دارند. به همين دليل سرمايه‌گذاري تخصصي و سودمحور در مرحله ابتدايي رشد استارت‌آپ‌ها در اين نهادها اتفاق نمي‌افتد. براي موفقيت در اين مرحله فرد سرمايه‌گذار بايد تخصص داشته باشد، تجربه عملي كارآفريني و توانايي كار مستقيم با تيم‌هاي نوپا را داشته باشد. اما در ايران چنين شرايطي وجود ندارد. حتي اگر منابع مالي محدود، مانند ۱۰ ميليارد تومان، در اختيار باشند به دليل نبود تجربه و تخصص شتاب‌دهنده‌ها نمي‌توانند نقش واقعي خود را ايفا كنند. نامدار در اين مورد توضيح مي‌دهد: «واقعيت اين است كه مهم‌ترين مانع، دولتي بودن اين نهادهاست؛ پارك‌هاي فناوري صرفا اداي شتاب‌دهي را در مي‌آورند و در عمل قادر به ايجاد يك اكوسيستم پويا نيستند. اكوسيستم استارت‌آپي ايران به ‌نوعي دچار بن‌بست شده است. حاكميت اجازه نمي‌دهد استارت‌آپ‌ها رشد كنند، ورود سرمايه محدود و كنترل شده است و محدوديت‌هاي رسمي و غيررسمي مانع شكل‌گيري كسب‌وكارهاي نوپا مي‌شوند. 
از سوي ديگر مهاجرت نخبگان و دانشجويان باعث شده بسياري از افرادي كه پتانسيل كارآفريني دارند ايران را ترك كرده و فرصت‌هاي خود را در خارج دنبال كنند. به همين دليل پارك‌ها و شتاب‌دهنده‌هاي دولتي براي اين افراد جذابيتي ندارند و در نتيجه اكوسيستم به ‌جاي رشد واقعي، بيشتر شبيه يك نمايش بي‌ثمر و كم‌اثر باقي مانده است. به حوزه ساخت‌وساز نگاه كنيد. نزديك به صد سال است كه در ايران ساختمان‌سازي انجام مي‌شود، اما چند شركت بزرگ و با سابقه در اين حوزه داريم. اغلب پروژه‌ها توسط افراد انجام مي‌شود، نه شركت‌هاي سازمان‌يافته. به ‌اصطلاح همان بساز و بفروش‌هاي محلي كه پنجاه سال است كار مي‌كنند بدون اينكه برند يا ساختار سازماني خاصي داشته باشند. اين مثال نشان مي‌دهد در حوزه‌هايي كه نظارت دولتي كمتر است و ثبات نسبي وجود دارد، افراد راحت‌تر كار مي‌كنند. اما در ساير بخش‌ها، بي‌ثباتي مانع شكل‌گيري تفكر بلندمدت مي‌شود.» نامداري سومين نكته را به ساختار تامين مالي استارت‌آپ‌ها مرتبط مي‌داند و توضيح مي‌دهد: «فعاليت استارت‌آپي ذاتا با رشد سريع تعريف مي‌شود. اگر شكست بخورد بالطبع حذف مي‌شود كه در دنيا هم بيش از ۹۰ درصد استارت‌آپ‌ها در مراحل ابتدايي از بين مي‌روند. اما اگر موفق شود براي ادامه رشد نيازمند تامين مالي از طريق سرمايه‌گذاران خطرپذير يا همان VCهاست. در ايران چنين سازوكار سرمايه‌گذاري تخصصي وجود ندارد. نگاه كنيد به شركت‌هايي مثل گوگل، اپل، آمازون، فيس‌بوك يا حتي اوبر. اين شركت‌ها تا ۱۵ يا ۲۰ سال پس از تاسيس، به‌طور مداوم سرمايه جذب مي‌كردند يا حتي امروز، شركتي مانند اوپن‌اي‌آي هنوز هم در حال جذب سرمايه است، چون رشد سريع دارد و براي تداوم آن نياز به منابع مالي جديد است. اما در ايران چنين تجربه و دانشي وجود ندارد. نه سرمايه‌گذار خطرپذير واقعي داريم، نه افرادي با تجربه تامين مالي نوآورانه. در سال‌هاي گذشته تلاش‌هايي مانند ايجاد سراوا انجام شد، اما آن ‌هم به دلايل مختلف ناكام ماند. در نتيجه حتي اگر استارت‌آپي ايده موفقي داشته باشد تا حدي مي‌تواند رشد كند و بعد متوقف مي‌شود، چون سرمايه‌اي براي گسترش در اختيار ندارد.»به نظر مي‌رسد استارت‌آپ‌ها در ايران مي‌ميرند، اما واقعيت اين است كه آنها از ايران مهاجرت مي‌كنند. يعني بنيانگذاران يا همان ايده، كشور را ترك كرده و در جايي ديگر با نامي تازه فعاليت خود را ادامه مي‌دهد. بنابراين ظاهر ماجرا كوتاه بودن عمر استارت‌آپ‌ها در ايران است، اما باطن آن، اين است كه همان استارت‌آپ در جغرافياي ديگري زنده مانده است. به عبارت ديگر استارت‌آپ هم مثل آدم‌ها مهاجرت مي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها