گمرك و قشون
مرتضي ميرحسيني
ضدحمله دشمنانش را مهار كرد و شاه را هم، حداقل موقتا سمت خودش كشيد. اما در گذر از اين مواجهه، اندك اميدي كه به تحقق اهدافش داشت، رنگ باخت. البته قصد تسليم نداشت. دستكم به اين آساني تسليم نميشد. تصميم گرفته بود حتي بدون اميد به موفقيت بجنگد. همين كار را هم كرد. جنگيد. به تعبير كتاب خاطراتش «امينالدوله با اينكه ميدانست با اين پادشاه و دربار و اين پيشامد، اخذ نتيجه محال است، معهذا در عزم خود تزلزلي نداشت.» ادامه داد. گام بعدي را براي تدبير مساله گمرك برداشت. «مساله گمركات كه ساليان دراز، از اول سلطنت ناصري مقاطعه بود، كنترل نميشد. احصاييه نداشت، دولت نميتوانست فيالحقيقه عايدات قطعي چيست. امينالدوله تصميم گرفت چند نفر متخصص از اروپا براي اداره كردن گمركات اجير كند. براي اينكه اين مساله با رقابت روس و انگليس، اسباب ازدياد زحمت نشود، صلاح ديد از بلژيك كه دولت بيطرفي است، اشخاصي بخواهد.» كار استخدام اين كارشناسها را به ميرزا جواد سعدالدوله، سفير ايران در بروكسل سپرد. «امر فوري داد اشخاص لايقي اجير كرده و روانه كند. سعدالدوله با سه نفر قرار كرد. رييس آنها مسيو نوز و دو نفر ديگر بلژيكي. قراردادي كه سعدالدوله با آنها بسته بود براي سرپرستي و ترتيب دادن گمركات به شكل ادارات اروپا و كار كردن زير دست وزير ايراني بود.» خبر اين توافق كه منتشر شد، باز عدهاي هياهو كردند و به پاي صدراعظم پيچيدند. «آمدن بلژها باز رشته و وسيله به دست معاندين امينالدوله داد كه يك محل عايدات نقدي كه به كار دربار و مخارج ضروري و شخصي شاه ميخورد، ميخواهند به دست خارجيها بدهند. روسها كه كاملا ضد هرگونه اصلاح در ايران بودند، خصوصا ماليه و قشون از استخدام بلژها عصباني و بر ضد اين كار اقدامات ميكردند، براي اينكه ميخواستند اشخاصي باشند كاملا مطيع آنها. كما اينكه بعد از استعفاي امينالدوله، مسيو نوز و بلژيكيها را مثل امينالسلطان، نوكر مخصوص خودشان كردند.» امينالدوله به اين سروصداها - كه ميدانست از كجا آب ميخورند - اعتنايي نكرد. پذيرفته بود كه به نتيجه مطلوب اميد نبندد و فقط وظيفهاش را - وظيفهاي كه باور داشت به عهده دارد - ادا كند. اين وظيفه ايجاب ميكرد مقابل بهانهجوها و بهانهجوييها بايستد و تيغ اصلاحات را هر جا كه لازم است فرو كند. قطعا عدهاي دردشان گرفت و صدايشان بالا رفت. ديگراني هم بودند كه پيش از احساس درد، فرياد زدند. خودش انتظار اين فريادها و جنجالها را داشت. از اينرو نه غافلگير شد و نه كار ساماندهي گمرك و نوسازي تشكيلات آن را متوقف كرد. «بلژها وارد شدند، شروع به تحقيقات و كسب اطلاع كردند، مشغول حاضر كردن ترتيبات اداره و شعبات و غيره. گمركي كه حسبالمقاطعه در جنوب و شمال منتها سالي هفتصد الي هشتصد هزار تومان بود و در زمان امينالسلطان چهارصدوپنجاه هزار تومان عمل قلمداد ميكردند، بر اثر تصميم امينالدوله و بلژها به سالي هشت و ده كرور رسيد كه همه ديدند و ميدانند براي نظم دادن طرق و جلوگيري از سرقت اموال تجار داخله و خارجه و پست دولت كه اتصالا جريان و اسباب خجالت پيش سفارتخانهها و موجب شكايت آنها و مطالبه خسارت از دولت بود.» همزمان با نوسازي گمرك، طرحي هم براي ساماندهي نيروهاي نظامي به اجرا گذاشت و چند نفر ديگر، از جمله وزير جنگ را به صف دشمنانش اضافه كرد. «بديهي است وزير جنگ ميدانست امينالدوله مجد است براي نظم، معلمين از دول بيطرف اجير كند و به افتضاح وضعيت قشون ايران خاتمه بدهد و هرجومرج دفتر لشكر كه محل چپاول لشكرنويسان و غارت نصف ماليات ايران بود، به صورت مرتب نمايد. سرباز بدبخت سيهروزگار كه با آن لباس و زندگي رقتآور خدمت ميكرد و هر ايراني ذيحسي به حال اين قشون گريه ميكرد و در نظر خارجيها بدون اغراق براي اين ننگ و شرمي بالاتر از اين نبود، لاجرم وزير جنگ عوام طماع كه از حكومتهاي دوره ناصري و چپاول وزارت جنگ در مدت شش يا هفت سال چند كرور تومان پول و ملك براي ورثهاش گذاشت نيز داخل جرگه مخالفين بود علنا آغاز ضديت كرد و با درباريان معلومالحال همآواز شد.»