• 1404 دوشنبه 28 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6168 -
  • 1404 دوشنبه 28 مهر

اكنون زير پاي روز مبادا

مهدي دهقان‌منشادي

روز مبادا در فرهنگ ما ايراني‌ها روزي است غافلگير‌كننده كه انتظار آمدنش را داريم، اما مي‌خواهيم كه هرگز نيايد؛ روزي است كه برايش زمينه‌سازي مي‌كنيم و مي‌گوييم خدا كند كه نيايد. ديدن روز مبادا را نمي‌خواهيم، چون كه تلخ است و غم‌انگيز و زحمت‌افزا؛ اما برايش برنامه داريم، چون مي‌خواهيم اگر آمد به نحوي تلخي و غم و زحمتش را دست به سر كنيم. با همه انتظاري كه براي روز مبادا داريم و برايش آينده‌نگري، برنامه‌ريزي و هزينه مي‌كنيم، ممكن است هرگز نيايد و مبادِ آن محقق شود. با اين همه آمدنش هزينه و سختي دارد و نيامدنش هم هزينه‌بر است. اما فارغ از مبارك بودن محقق نشدن آن، گران‌ترين هزينه نيامدنش پايمال شدن اكنون‌هاي فراوان است.
در محله پدري همسايه‌اي داشتيم به نام استاد حسن گِلكار كه بنايي مي‌كرد و بناهاي زيادي را ساخته بود، اما از ساختن ورثه ناتوان مانده بود. سال‌ها پُر كار مي‌كرد و كم بهره مي‌برد و زياد مي‌اندوخت. او با پايمال كردن اكنون‌هاي متمادي خود طي دوره جواني و ميانسالي، براي روز مبادايش ذخيره مي‌كرد و ذخيره او اضافه شدن متراژ زمين‌هايي بود كه اظهار مي‌داشت پشتوانه پيري و كوري او هستند. روزها و هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌ها كمتر خورد و لذت نبرد و حال‌هايش را سوزاند و اندوخته‌هايش را فزوني داد تا اينكه در هفتاد و پنج سالگي بدون ديدن روز مبادا، همه‌ چيزش را گذاشت و رفت. رفتنش از نوع انا لله و انا اليه راجعون بود. همسرش هم قبل از او و پيش از بهره بردن از اندوخته‌هاي روز مبادا رفته بود و ورثه درجه دوم آنها ميراث‌خوار اكنون‌هاي تباه شده او و زنش شدند. در شهرها و روستاهاي مختلف كشورمان استاد حسن‌هاي زيادي وجود دارند كه علاوه بر زمينه كاري خود، در تباه كردن اكنون و اندوختن براي روز مبادا استاد هستند.  اكثر ما ايراني‌ها به نوعي استاد حسن‌هايي ماهر در پس‌انداز روز مبادا و زير پا گذاشتن زمان‌هاي حال متوالي خود هستيم تا در انتظار روزهايي كه از آمدنش اكراه داريم، برخي لذت‌ها را ناديده بگيريم و هر چند اندك، پس‌اندازي ذخيره ‌كنيم. علاوه بر پس‌انداز مادي، هستند كارمندان و كارگراني كه مرخصي استحقاقي خود را براي فرداهايي ذخيره مي‌كنند كه ممكن است هرگز نيايد و بدين وسيله زمان‌هايي را كه مي‌توانند در خلال روزهاي كاري به استراحت و تفريح بپردازند براي آينده‌اي مبهم در پستوي زمان نهان مي‌دارند و حال‌هاي زيادي را قرباني فرداهاي اضطراري مي‌كنند. گذشت زمان شايد روزي به آنها بفهماند كه امشبي را كه در آنيم غنيمت شمريم شايد ‌اي جان نرسيديم به فرداي دگر. 
در جوامعي كه عدم قطعيت‌ها فراوانند و آينده و شرايط اقتصادي مبهم و كدر به نظر مي‌رسد معمولا مردمِ سرد و گرم روزگار چشيده چنان به استرس آينده مبتلا مي‌شوند كه اگر از دستشان برآيد ذخيره‌سازي براي فردا و روز مبادا را از نان شب واجب‌تر مي‌دانند، اما گاهي فلاكت در رويه جاري زندگي به حدي خواهد رسيد كه علاوه بر آنكه ذخيره‌سازي براي فردا سخت مي‌شود، چشم‌اندازي هم براي آينده باقي نمي‌گذارد، بنابراين روز مبادا زير پاي اكنون به فراموشي سپرده مي‌شود و «چو فردا شود فكر فردا كنيم» خط‌مشي‌اي براي بهره بردن از حال خواهد شد. روزهاي مبادا كه در اكثر موراد هيچ‌گاه قصد آمدن نداشته‌اند مانند افعي حال‌ها را بلعيده و مي‌بلعند.
فارغ از تيرگي يا روشني افق آينده و با توجه به بي‌اعتباري زمانه و روزگار شايد خردمندانه اين باشد كه در هر حالتي دم را دريابيم و به جاي اينكه اكنون را پايمال روز مبادا كنيم، روز مبادا را قرباني حال كنيم و از اندوختن‌هاي بي‌فرجامِ تباه‌كننده حال دست بكشيم كه شيخ اجل در باب هشتم گلستان تذكر داده است بدين مفهوم كه «آن كه اندوخت و نخورد، رنج بيهوده برد و سعي بي‌فايده».

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون