صلح بر لبه تيغ
حسين ربيعي
حسين ربيعي
نقض آتشبس از سوي اسراييل كه در دو روز گذشته رخ داد و با حمله به غزه و جلوگيري از ورود كمكهاي بشردوستانه نمود يافت، از ابتدا نيز قابل پيشبيني بود. در يادداشت قبلي نيز اشاره كرده بودم كه تجربه تاريخي و سابقه طولاني رفتار اسراييل با كشورهاي همسايه و گروههاي فلسطيني نشان داده است كه اين رژيم به هيچ يك از قوانين بينالمللي، حقوق همسايگي و تعهدات دوجانبه توجهي ندارد. به ويژه بنيامين نتانياهو نخستوزير اين رژيم كه در واقع سردمدار نقض عهد در ميان اسراييليهاست، بارها و بارها در موضوع ساخت شهركهاي اسراييلينشين در كرانه باختري، حمله به جنوب لبنان و سوريه و نقض حاكميت اين كشورها از طريق حملات هوايي رفتار يكجانبه و فراقانوني اسراييل را نشان داده است. بنابراين طبيعي بود كه در برابر آتشبس هم خويشتنداري و تعهد چنداني از خود نشان ندهد. از آنجا كه اين رژيم ويژگي تماميتخواهانه و قلدرمآب دارد، طبيعي است كه به دنبال كوچكترين بهانهاي است تا آتشبس را نقض كرده و حملاتش را از سر گيرد. بهطور كلي نميتوان تصور كرد روزي فرا برسد كه يك گروه فلسطيني در غزه، در همسايگي اسراييل، مشغول فعاليت باشد و به هر اندازهاي اسراييل را تهديد كند و بهخصوص بنيامين نتانياهو واكنشي نداشته باشد و از كنار آن بگذرد. لذا در مورد آينده اين توافق صلح نيز ميتوان پيشتر پيشبيني كرد كه به دلايل موجه يا ناموجه نقض خواهد شد. نه سلطهطلبي اسراييل تمام شدني است و نه قابل تصور است كه گروههاي مختلف از جمله حماس در مقابل هر تجاوز اسراييل منفعل باشند و حركتي نكنند. بنابراين طبيعي است كه اين آتشبس شكستني باشد و پيشبيني ميشود در بازههاي زماني مختلف نقض شده و دورههاي خشونت و درگيري مجددا آغاز شود.
نقش كشورهاي منطقه و به ويژه مصر و تركيه و قطر به عنوان ميانجيگران اين توافق چندان تعيينكننده نيست. در بين اين كشورها، تنها كشوري كه تعامل بيشتر يا ارتباط كاملي با حماس داشته، قطر است كه به نوعي پايگاه و محل استقرار رهبران اين گروه است و در عين حال روابط گرمي با ايالات متحده امريكا دارد و سالهاست در پي نقش آفريني در موضوعات منطقهاي است. با اين حال در جريان جنگ اخير، اسراييل حاكميت اين كشور را ناديده گرفت و به قطر هم تجاوز كرد و حريم هوايي اين كشور را نقض كرد. بنابراين به نظر ميرسد با وجود همه تلاشهاي قطر، اما در محاسبات اسراييل، قطر جايگاه درخورتوجهي ندارد و نميتواند نقش تعيينكنندهاي در اين موضوع داشته باشد. مصر و تركيه نيز بهرغم اينكه بازيگران بزرگي در جنوبغرب آسيا و خاورميانه محسوب ميشوند و هركدام جايگاه منطقهاي خاص خود را دارند، در عمل نه تنها با يكديگر همكاري مستقيم ندارند، بلكه به نوعي رقيب يكديگرند و هر كدام در پي منافع و اهداف خود در منطقه هستند و بعيد است كه بتوانند تعامل تعيينكنندهاي در اين موضوع داشته باشند. از سوي ديگر با وجود اينكه هر دو با اسراييل در ارتباط هستند، اما رابطه اثرگذاري با گروههاي فلسطيني و به ويژه حماس نداشتهاند. فراتر، مصر از زماني كه توافق صلح با اسراييل امضا كرد، در ميان برخي گروههاي مقاومت فلسطين بدنام شده است، زيرا اولين كشوري بود كه با اسراييليها، صلح برقرار كرد. تركيه نيز حتي تا همين اواخر، دخالتي جدي در فرآيندهاي خاورميانه به ويژه مناسبات اعراب و اسراييل نداشته و تنها از زماني كه جولاني را در سوريه به قدرت رساند، توانست فضاي فعاليت اندكي پيدا كند و از حالت انزوا خارج شود و رويكرد منطقهاي نسبت به مسائل عربي و اسراييل پيدا كند. بنابراين بهطور كلي، اين سه كشور هر كدام اهداف و منافع خود را در غزه و منطقه دنبال ميكنند و رويكرد واحدي در ميان آنها براي تعامل يا رفتار مشترك با حماس و غزه وجود ندارد. در واقع عامل جمع كردن اين كشورها در زير يك سقف دونالد ترامپ بوده كه به واسطه علايق خود، منافع امريكا و اسراييل و البته به شيوه خاص خود اين كشورها را دور يك ميز گردآورده و قراردادي را با آنها به امضا رسانده است. اين سه كشور پيش از آن به صورت خودجوش عكسالعمل جدي يا تصميم واحدي براي رفتار با حماس و غزه نداشتهاند. لذا طبيعي است كه نتوانند نقش مستقل و اثرگذاري در اين فرآيند ايفا كنند و رفتار حماس را بهطور كامل تحت كنترل داشته باشند. اين سه كشور همچنانكه گفته شده، تحت فرماندهي ايالات متحده امريكا حافظ صلح خواهند بود و نقشي فراتر از آن ايفا نخواهند كرد. علاوه بر آن حماس هم در شرايط فعلي و با توجه به از ميان رفتن بسياري از سران و فرماندهان خود، از نظر تشكيلاتي يك ساختار سلسله مراتبي مستحكم و باثبات ندارد و به نظر ميرسد كه به ويژه در بخش عمليات نظامي، فرماندهي منسجمي ندارد و واكنشها و عمليات مختلفي از سوي ايشان در بخشهاي مختلف غزه انجام شود. بنابراين قابل انتظار است كه در شرايط شكننده فعلي كشورهاي قطر، مصر و تركيه نتوانند نقش تعيينكنندهاي در كنترل رفتار حماس داشته باشند. در چنين شرايطي كه هنوز صلح پايدار ايجاد نشده و فرآيند مديريت و اداره غزه در دوران گذار است، نتانياهو و اعضاي راست افراطي فرصت دارند كه به بهانههاي مختلف آتشبس را نقض و تجاوزات خود را به غزه تكرار كنند. درواقع از زماني كه بحث آتشبس مطرح شد و قرار بود كشورها در مصر گرد هم آيند و اين توافقنامه نهايي شود، بحثها و اظهارنظرهاي متفاوتي از سوي اعضاي كابينه نتانياهو و برخي افراد و احزاب اين كشور شنيده ميشد كه خواهان نابودي كامل حماس و حتي تصرف غزه بودند. بنابراين طبيعي است كه آنها از اجراي اين آتشبس و اين موافقتنامه صلح ناراضي بوده و به دنبال فرصتي براي تحقق اهداف خود يعني نابودي كامل حماس و تصرف غزه باشند. در چنين شرايطي قابل پيشبيني است كه حتي اگر نقض آتشبس و نابودي فرآيند صلح در كوتاهمدت رخ ندهد و وضعيت صلح براي يك تا دو سال حفظ شود، اسراييل به سرشت توسعهطلبانه خود برگردد و در تلاش براي ايجاد اسراييل بزرگ، مجددا تجاوز خود را از سر گيرد. به ويژه كه در هفتههاي اخير بارها موضوع به رسميت شناخته شدن كشور مستقل فلسطين از سوي برخي كشورهاي اروپايي را محكوم كرده و اين نشان ميدهد كه راهحل دو كشوري را نميپذيرد و تا تصرف كامل سرزمينهاي فلسطين از پا نخواهد نشست. بنابراين همچنانكه سابقه اسراييل در تصرف زمينهاي فلسطينيان و كشورگشاييها در طول ۶۰ تا ۷۰ سال گذشته نشان ميدهد، احتمال دارد در درازمدت و افق زماني بلندتر، هم كرانه باختري و هم غزه را در فرآيندي خزنده و برنامهريزي شده به كنترل خود درآورد. بنابراين حتي در صورت عدم وقوع رخداد تعيينكننده در كوتاهمدت، قابل پيشبيني است كه در درازمدت اين آتشبس و پيمان صلح نقض شود و با تغيير شرايط منطقهاي و تجديد قواي رژيم اسراييل، منازعه از سر گرفته شده و اسراييل بار ديگر به دنبال اهداف تماميتخواهانه خود باشد. با وجود تلاش و تقلايي كه ترامپ انجام ميدهد تا چهره مصلح جهاني از خود ارايه كند و انتظار دارد كه به عنوان منادي صلح جهاني جايزه صلح نوبل را دريافت كند، اما رفتار يكجانبه و قلدرمآبانه ترامپ هم در دوره اول رياستجمهوري ايشان و هم در دوره جديدش در يك سال گذشته، نشان ميدهد كه وي بيش از هر چيز به عملي شدن خواسته خود توجه دارد و جنگ و صلح جهان را از دريچه نگاه و منافع خود تعبير ميكند. به ويژه رفتار وي در يك سال گذشته نشان ميدهد كه جز منافع ايالات متحده امريكا و اسراييل عامل ديگري در صلحسازي وي نقش ندارد. به عبارت ديگر مادامي كه منافع امريكا (البته با تعبير شخص او) تامين شود، هر اقدامي مجاز است. چنانكه در روزهاي اخير ارتش اين كشور آشكارا به حريم دريايي و هوايي ونزوئلا تجاوز ميكند و او آن را در راستاي صلح و امنيت منطقهاي و جهاني جلوه ميدهد. در اين موضوع نيز تا زماني كه اين آتشبس منافع اسراييل را تامين كند مورد حمايت ترامپ خواهد بود و قابل پيشبيني است كه حتي در صورت نقض آتشبس از سوي اسراييل، ترامپ واكنش جدي يا اقدام موثري عليه اسراييل انجام ندهد. نهايتا ممكن است، براي نمايش چهره صلحطلب از خود يا براي دلخوشي دوستان خاورميانهاي امريكا، اخمي هم به چهره بياورد. اما اينكه دست به اقدامي بزند كه واقعا منجر به توقف تجاوزهاي اسراييل شود، بسيار بعيد به نظر ميرسد.
عضو هيات علمي دانشگاه خوارزمي