• 1404 سه‌شنبه 29 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6169 -
  • 1404 سه‌شنبه 29 مهر

چين و امريكا: طلاق ژئوپليتيك

علي آهنگر

خبر آوردند كه امريكا و چين دچار طلاق توافقي شدند، زيرا كه آنان ديگر زير يك سقف مشترك نمي‌توانستند زندگي كنند. ده درويش در گليمي بخسبند و دو پادشاه در اقليمي نگنجند. ماجراي اختلاف اين دو شريك استراتژيك از آنجا آغاز شد كه چين از دنيا بزرگ‌تر شد. چين روزگاري در چهل سال پيش با نيروي كار ارزان، با استعداد و منضبط به محل انتقال سرمايه و تكنولوژي امريكا بدل شد. سرمايه و تكنولوژي امريكا موتور محرك اقتصاد نظم‌پذير چين شد. اين تفاهم مشترك در طول چهل سال زندگي به خوبي و خوشي پيش مي‌رفت. با سرمايه و تكنولوژي امريكا، چين كارخانه توليد كالاهاي جهان، با قيمت ارزان شده بود. اما چند اتفاق مهم رخ داد كه اين زندگي مشترك را دچار سوء‌تفاهم كرد. نخستين اتفاق پيمان آب و هوايي ۲۰۱۶ پاريس بود. بر پايه اين پيمان، جهان متعهد مي‌شد براي كاهش گازهاي گلخانه‌اي و گرمايش زمين، به تدريج از مصرف سوخت‌هاي فسيلي فاصله بگيرد و انرژي‌هاي نو و تجديدپذير را جايگزين آن كند. اروپا و امريكاي بايدن از سال ۲۰۲۱ با شدت هر چه تمام‌تر پيگير اجراي اين توافق شدند. اما براي ملزومات آن آمادگي لازم را نداشتند. گذار از انرژي‌هاي فسيلي به انرژي‌هاي نو، نيازهاي ضروري تازه‌اي مي‌آفريد. نياز به عناصر خاكي كمياب. عناصري كه ۷۰ درصد معادن و ۹۰ درصد تكنولوژي پالايش و فرآوري و در نتيجه صادرات آن در اختيار چين بود. سوءتفاهم ديگر در نشست بيست كشور ثروتمند جهان به نام گروه۲۰ در ۱۸ و ۱۹ ۱۴۰۲ در دهلي‌نو اتفاق افتاد. در اين نشست تصميم گرفته شد كارخانه توليد كالاهاي جهان از چين به هند منتقل شود و كالاهاي توليد شده از طريق كريدور آيمك (هند- خاورميانه- اروپا) به دنياي مصرف انتقال يابد. اين طرح علاوه بر آنكه مركزيت توليد كالا از چين را تضعيف مي‌كرد و هند را به عنوان يك رقيب بارور مي‌كرد، كريدور آيمك نيز آشكارا در برابر پروژه «كمربند و جاده» چين خودنمايي مي‌كرد. اتفاق‌هايي كه با حيات اقتصادي ژئوپليتيكي چين، سر شوخي داشت. چين اما با نرمخويي ذاتي و شرقي خود تحمل مي‌كرد. وقتي ترامپ براي بار دوم روي كار آمد، بمب‌افكن اتمي تعرفه‌ها را مانند دوره پيشين با شدتي هر چه تمام‌تر به پرواز درآورد. جنگ تعرفه‌اي بين چين و امريكا آغاز شد. اما اين فقط آغاز يك جدايي دردناك بود. وقتي جنگ تعرفه‌اي امريكا عليه چين از حد معمول گذشت و براي اقتصاد و ژئوپليتيك چين خطري جدي شد؛ اژدهاي زرد شمشير زهرآگين «عناصر خاكي كمياب» را از نيام بركشيد. وزارت بازرگاني چين در ۹ اكتبر ۲۰۲۵/ ۱۷ مهر ۱۴۰۴ در دو فرمان به شماره‌هاي ۶۰ و ۶۱ مقررات تازه‌اي براي عناصر خاكي كمياب خود وضع كرد. عناصر خاكي كمياب فلزات معدني نادري هستند كه در تمامي تكنولوژي‌هاي امروز از انواع كامپيوترها و گوشي‌هاي همراه گرفته تا هواپيماها و باتري‌ خودروهاي برقي و سلاح‌هاي استراتژيك مانند موشك‌هاي تاماهاوك نقش كليدي و تعيين‌كننده‌اي دارند. موضوع اين است كه جهان با اين سطح از نياز استراتژيك به اين عناصر، اما خودش قادر به توليد آن نيست، بلكه ۹۰ درصد توليد و صادرات اين فلزات كمياب و گرانبها در انحصار چين قرار دارد. وزارت بازرگاني چين در فرمان شماره ۶۰ و ۶۱ خود تمام شركت‌هاي چيني و شركت‌هاي خارجي همكار با شركت‌هاي چيني را از صادرات هر نوع محصولي كه عناصر خاكي كمياب در آن به كار رفته باشد، به كشورهاي ديگر، بدون اخذ مجوز از دولت چين ممنوع كرد. اتفاقي كه براي صنايع فناورانه و به خصوص نظامي امريكا يك اعلام جنگ تمام عيار بود.  شش روز بعد، يعني در ۲۳ مهر ۱۴۰۴، اسكات بسنت، وزير خزانه‌داري امريكا به اعلام جنگ چين پاسخ داد. او در گفت‌وگويي خشم‌آگين كه رسانه‌هاي امريكا و جهان به سرعت آن را پوشش دادند، اعلام كرد: «چين با اين اقدام در برابر جهان ايستاده است.» بسنت ادامه داد: «اگر برخي در دولت چين بخواهند اقتصاد جهاني را از طريق اقدامات نااميدكننده و از طريق اجبار اقتصادي كند كنند، ما به آن پاسخ خواهيم داد. ما قرار است با متحدان اروپايي خود، با هند و دموكراسي‌هاي آسيايي صحبت كنيم و قرار است يك پاسخ گروهي كامل به اين موضوع داشته باشيم، زيرا بروكرات‌ها در چين نمي‌توانند زنجيره تامين يا فرآيند توليد را براي بقيه جهان مديريت كنند.»  از اينجا به بعد بود كه طلاق ژئوپليتيك بين امريكا و چين عملياتي و جهان به دو پاره تقسيم شد. جهان يك‌بار ديگر به جنگ سرد فرو رفت. دوقطبي شد. در اين دوپارگي، هر طرف مشغول يارگيري و جذب همراه براي ايجاد «موازنه» است. جنگ سردي كه يادآور «تلگرام بلند» جورج كنان، سفير امريكا در شوروي در سال ۱۹۴۶ است. در اين سال، جورج كنان تلگرامي طولاني مشتمل بر ۸۰۰۰ كلمه براي كاخ سفيد نوشت كه تا آن زمان در نامه‌نگاري‌هاي ديپلماتيك بي‌سابقه بود. جورج كنان در اين بيانيه محرمانه و بلند خود «سياست مهار» شوروي از طريق فشارهاي اقتصادي را پيشنهاد داد. پيشنهاد كنان اين بود كه شوروي با ايدئولوژي كمونيستي كه با خوي تزاري روسيه‌اي درهم آميخته شده، ميل به گسترش جهاني دارد. اما امريكا براي جلوگيري از اين نفوذ و گسترش‌طلبي، نبايد با شوروي وارد جنگ شود؛ بلكه با انواع فشارهاي اقتصادي كاري كند كه شوروي از درون فروبپاشد. سياستي كه پايه‌گذار «جنگ سرد» و تقسيم جهان به دو اردوگاه غرب و شرق در جهان شد و تا فروپاشي شوروي در ۱۹۹۱ ادامه يافت. اكنون نيز جنگ سردي ديگر بين دو اردوگاه رقم زده شد. اين‌بار بين امريكا و چين. اين جنگ سرد اما بين دو ايدئولوژي كمونيستي و ليبراليستي نيست‌، بلكه جنگ سرد سيستميك در زمينه تكنولوژي و فناوري، هوش مصنوعي و فناوري جي۵ است. زمينه عملياتي اين جنگ عناصر خاكي كمياب است كه ۹۰ درصد توليد و صادرات آن در اختيار چين قرار دارد. اين جنگ سرد به «جنگ سرد خنك» معروف شده است، زيرا برخلاف جنگ سرد پيشين به گسترش تسليحات نظامي و اتمي وابسته نيست، باز هم جهان به دو اردوگاه تقسيم مي‌شود؛ با اين تفاوت كه قطب‌هاي بازيگر ديگري مانند هند، برزيل، مكزيك و اروپا هم نقش‌آفريني مي‌كنند. سوال اكنون اين است: كدام كشورها به كدام‌ يك از اين دو اردوگاه مي‌پيوندند؟ سوال ديگر اينكه ابزارهاي عملياتي و اعمال قدرت هر كدام از دو اردوگاه كدام است؟ در اين دوپارگي، اروپا از لحاظ تكنولوژيكي و عناصر خاكي كمياب به چين وابسته است؛ اما زير چتر امنيتي امريكا به ‌سر مي‌برد. پس اروپا زيستي دوگانه و بينابيني را انتخاب مي‌كند. هند بزرگ‌ترين پيروز اين دوپارگي جهاني خواهد شد، زيرا با استقلال استراتژيكي كه دارد، مي‌تواند از هر دو سوي امريكا و چين سود ببرد. كشورهاي ديگر نيز هر يك بنا بر مصالح و منافع ملي خود به يكي از اين دو اردوگاه خواهند پيوست. اما در مورد اينكه ابزارهاي عملياتي و اعمال قدرت هر بلوك كدام است؟ پاسخ اينكه زين پس جهان شاهد دو اينترنت، دو سوييفت، دو اف‌اي‌تي‌اف و دو نظام بانكي و مالي جهاني خواهد شد. در دنياي جديد دو دلار حاكم خواهد شد: يكي دلار امريكا و ديگري يوان چين. بيهوده نيست كه چين و روسيه در اقدامي جدي به شوراي امنيت سازمان ملل اعلام كردند كه بازگشت قطعنامه‌هاي تحريمي عليه ايران با سازوكار اسنپ‌بك را نمي‌پذيرند. اين نخستين‌بار است كه شكافي تا به اين حد جدي و آشكار در درون شوراي امنيت سازمان ملل به وجود آمده است. اين شكاف در واقع اعلام رسمي دوپارگي جهاني است. اما اين دوپارگي جهاني براي ايران چه سودي دارد؟ ايران در كدام سمت مي‌ايستد؟ آيا بايد به‌طور كامل در مدار شرق حركت كند يا ميان شرق و غرب بازي متوازن‌تري را سامان دهد؟  تجربه قرن بيستم نشان داده است كه در جهان دو‌قطبي، استقلال واقعي از مسير تعادل مي‌گذرد، نه وابستگي. در شرايطي كه روسيه به اقتصاد چين گره خورده و خود چين درگير جنگ سرد تكنولوژيك با امريكاست، تكيه‌گاه‌هاي سنتي ايران بيش از پيش شكننده‌اند. نه شرق ديگر وحدت دارد، نه غرب ديگر انسجام پيشين را شاهد است. از همين‌رو، اگر سياست خارجي ايران همچنان بر مدار هم‌پيماني يكجانبه بچرخد، خطر از دست رفتن جايگاه ژئوپليتيكي كشور در نظم جديد جدي است. ايران نيازمند ديپلماسي‌اي است كه درك كند جهان ديگر بر پايه «هم‌پيماني» نمي‌چرخد، بلكه بر پايه «موازنه» مي‌گردد. در چنين جهاني، قدرت از آنِ كشوري است كه بتواند در دو اردوگاه حضور فعال و در عين حال مستقل داشته باشد. كشوري كه بفهمد وابستگي به شرق، اگر با تعامل با غرب همراه نباشد، همانقدر خطرناك است كه وابستگي يكجانبه به غرب در دهه‌هاي پيشين بود. اين طلاق، بزرگ‌ترين بازآرايي قدرت پس از جنگ سرد است. جهان به سوي دو ارز جهاني (دلار امريكا و يوان چين) و دو نظام مالي پيش مي‌رود. براي ايران، اين نه پايان، بلكه فصلي تازه است. سياست خارجي ايران بايد از هم‌پيماني يكجانبه به «موازنه» تغيير كند. حضور فعال در هر دو اردوگاه، بدون تسليم به يكي، تنها راه حفظ جايگاه ژئوپليتيكي است. در اين جهان دوپاره، هوشمندي سياسي و چابكي اقتصادي تعيين مي‌كند كه كدام كشورها برندگان اين طلاق خواهند بود. ايران مي‌تواند يكي از آنها باشد اگر هنر تعادل را بياموزد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون