• 1404 شنبه 3 آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6172 -
  • 1404 شنبه 3 آبان

بيانات رهبر انقلاب در ديدار دست‌اندركاران كنگره بين‌المللي ميرزاي ناييني

نوآوری‌علمی‌و اندیشه سیاسی‌دو ویژگی برجسته علامه نايینی

بسم‌الله الرّحمن الرّحيم (۱) 
الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاه و السّلام علي سيدنا محمّد وآله الطّاهرين سيما بقيه‌الله في الارضين.
يكي از كارهاي بسيار پسنديده حوزه علميه قم همين بزرگداشتي است كه حقّاً جاي آن خالي بود. مرحوم آقاي ناييني يك روزي فضاي نجف را پُر كرده بود از حرف و فكر خود، بعد بكلّي ايشان از حوزه كار و فكر و اشتهار علمي تقريبا متروك ماند و كمتر به ايشان پرداخته شد. خب در قم چرا، ما ديده بوديم كه بزرگان قم از ايشان تجليل مي‌كردند، شاگردان ايشان هم كه خب در نجف [جزو] مراجع بودند؛ لكن به خود آقاي ناييني (رضوان‌الله عليه) با آن خصوصيات، كمتر پرداخته مي‌شد. شما حالا داريد مي‌پردازيد؛ ان‌شاءالله ابعاد علمي و عملي و سياسي ايشان روشن بشود.
مرحوم آقاي ناييني بي‌شك يكي از استوانه‌هاي رفيع حوزه كهن نجف است. خب حوزه نجف كه هزار سال از عمرش مي‌گذرد، فرازوفرودهايي داشته؛ يك وقتي بزرگاني آنجا بودند، وقتهايي هم خلوت بوده، و آن‌چنان شخصيت‌هاي برجسته‌اي در نجف نبودند، در قبال حلّه و بعضي جاهاي ديگر؛ لكن از حدود دويست سال قبل به اين طرف، يعني از زمان شاگردان مرحوم آقا باقر بهبهاني مثل مرحوم بحرالعلوم و مرحوم كاشف‌الغطاء كه اينها در نجف بودند ــ خود مرحوم بهبهاني ساكن كربلا بود، لكن اين شاگردان بزرگ ايشان، اين معاريف شاگردان ايشان، در نجف بودند و مركزشان نجف بود ــ حوزه نجف يك حيات و نشاط علمي بيشتري پيدا كرد و بعضي از شخصيت‌هاي برجسته‌اي را كه در تاريخ علم فقه و اصول ما بي‌نظيرند يا كم‌نظيرند تربيت كرد؛ مثل امثال شيخ انصاري، امثال مرحوم صاحب‌جواهر (۲) يا مرحوم آخوند (۳) (رضوان‌الله تعالي عليه) و بعضي از بزرگاني از اين قبيل. اين بزرگوار، مرحوم آقاي ناييني، از اين شخصيت‌ها است؛ يعني از آن افراد ممتاز و برجسته اين سال‌ها است.
خصوصيت مهمّ ايشان در جنبه تخصّصي ايشان كه همان علم فقه و به خصوص اصول است، «شاكله‌سازي» است؛ يعني ايشان مباني اصولي را با يك شاكله جديدي، با يك فكر نويي، با يك نظم نويني، با مقدّمه‌سازي‌هايي درباره هر مطلب بيان مي‌كنند. اين در كتاب‌ها و آثار فقها و اصوليينِ قبل از ايشان كمتر ديده شده؛ يعني بنده يادم نمي‌آيد كسي را اين‌جور مرتّب و منظّم؛ مثلاً وارد هر مساله‌اي كه مي‌شوند، اين مساله را با مقدّماتي، با يك ترتيبي، با يك نظمي پيش مي‌برند و تمام مي‌كنند؛ يعني كاملاً شسته‌رُفته. شايد علّت هجوم طلاب و فضلا به درس ايشان كه خب درس درجه يك نجف بعد از زمان مرحوم آخوند بوده، يكي همين نظم فكري ايشان، نظم علمي ايشان و بيان رساي ايشان است. و با اينكه ايشان در نجف مثلاً علم اصول را فارسي درس مي‌گفتند ــ در محيط نجف كه درس‌ها عربي است، ايشان فارسي [درس مي‌گفتند] ــ امّا در ‌عين حال طلاب فراوان عرب [در درس ايشان حاضر بودند]. من البته خودم توفيق پيدا نكردم ببينم، [اما] شنيدم كه مرحوم آشيخ حسين حلّي (رضوان‌الله عليه) كه خب عربِ محض بود، درس اصولش را به زبان فارسي مي‌گفت، چون از استاد به زبان فارسي شنيده بود! يعني يك چنين بيان بديعي و فكر روشني در ايشان وجود داشت.
حقّاً و انصافاً نوآوري‌هاي ايشان در مباني اصولي فوق‌العاده است، بسيار است. نوآوري‌هايي كه ايشان در مباحث مختلف اصول دارند، تعدادش از لحاظ كمّي بسيار زياد است؛ چه حرف‌هاي مرحوم شيخ انصاري كه ايشان تبيين كرده‌اند، بيان كرده‌اند، چه مطالبي كه خودشان در مسائل مختلف اصولي بيان كرده‌اند كه اينها درخور بحث علمي است. اين يك مساله. به نظر من يكي از خصوصيات مهم مرحوم آقاي ناييني، تربيت شاگرد است. بنده كمتر [چنين چيزي] سراغ دارم. حالا در بين معاريف اين دوره اخير، مرحوم آخوند خراساني خب خيلي شاگرد داشتند، شاگردهاي برجسته خوبي داشتند ــ نه عدد شاگردان، [بلكه] برجستگان از شاگردان ــ مرحوم آقاي ناييني هم همين‌جور هستند؛ برجستگان شاگردان ايشان زيادند؛ يعني شاگرد برجسته تربيت كردن چيز مهمي است. در آن سال‌هايي كه مثلاً بنده در ذهنم هست، سال‌هاي حدود ۷۷ قمري، به نظرم تقريباً همه مراجع موجود آن روز نجف شاگردهاي ايشان بودند؛ از آقاي خويي (۴) و مرحوم آقاي حكيم (۵) و مرحوم آسيد عبدالهادي (۶) و ديگراني كه حالا آن وقت و آن زمان بودند، [مثل] مرحوم آميرزا باقر زنجاني، يا آشيخ حسين حلّي، مرحوم آميرزا حسن بجنوردي و ديگران، اين بزرگان و برجستگان همه شاگردهاي آقاي ناييني بودند. حالا بعضي البته در انتساب علمي‌شان به بعضي از بزرگان ديگر هم اسم برده مي‌شد، مثل مرحوم آقاي حكيم كه خب ايشان جزو برجستگان شاگردان آقا‌ضياء هم هست، لكن عمده اين بزرگان، مراجع، اين شخصيت‌ها، شاگردهاي مرحوم آقاي ناييني بودند. اين تربيت شاگرد و انبوه شاگردان برجسته يكي از خصوصيات ايشان است. اين درباره مسائل علمي ايشان كه يك كلمه عرض كرديم. و اما ايشان يك نقطه شخصيت استثنايي دارد كه هيچ كدام از مراجع اخير ما ــ حالا گذشته‌ها هم همين‌جور، [از بينِ] گذشته‌ها من يادم نمي‌آيد ــ اين نقطه را ندارند و آن مساله سياسي است؛ آن به‌اصطلاح انديشه سياسي است. انديشه سياسي غير از گرايش سياسي است. بعضي‌ها گرايش سياسي داشتند. مرحوم آقاي آخوند، مرحوم آشيخ عبدالله مازندراني و ديگراني كه بودند، اينها گرايش سياسي داشتند. آن وقت حتي در بين طلبه‌ها گرايش سياسي وجود داشت. علت هم اين بود كه مطبوعات مصر و شام و مانند اينها مي‌آمد نجف در كتابخانه‌ها، آن مطبوعات هم تحت تأثير سيدجمال و محمّد عبدُه و مانند اينها بودند و حرف‌هاي نو مطرح مي‌كردند. اين مرحوم آقا‌نجفي قوچاني نقل مي‌كند در خاطراتش، آدم مي‌بيند كه آنجا طلبه‌هايي كه گرايش سياسي داشتند، زياد بودند. در بين علما هم بودند كه گرايش سياسي [داشتند]، اما گرايش سياسي، علاقه سياسي، حتي حرف زدن سياسي، يك حرف است، انديشه سياسي يك حرف ديگر است. آقاي ناييني انديشه سياسي داشت، فكر سياسي داشت. اين تنبيه‌الاُمّه واقعاً مظلوم واقع شده. خدا رحمت كند مرحوم آقاي طالقاني را كه اين كتاب را تجديد چاپ كردند والّا آن چاپ قبلي اين كتاب كه شنيديم معروف است كه جمع كرده بودند، آن يك چاپ خيلي منحط (۷) عقب‌مانده‌اي بود. ايشان چاپ كردند و پاورقي زدند و كارهايي مانند اينها كردند. ولي تا الان هم اين كتاب هنوز همچنان مهجور است در حالي ‌كه كتاب مهمي است. حالا من يك اشاره كوتاهي در زمينه مسائل ايشان در اين كتاب، عرض مي‌كنم.
اوّلاً ايشان معتقد به تشكيل حكومت اسلامي‌اند؛ يعني اين خودش يك فكر است كه بايد حكومت اسلامي تشكيل بشود. البته ايشان شكل حكومت را معين نمي‌كنند اما در اينكه بايد حكومت اسلامي تشكيل بشود، در بياناتشان در تنبيه‌الاُمّه تصريح دارند. اين يك مطلب كه خيلي چيز مهمي است.
دوم‌ اينكه نقطه اصلي‌ اين حكومت اسلامي، مساله «ولايت» است؛ ايشان تعبير مي‌كنند به حكومت ولايتيه، در مقابل مالكيت استبداديه؛ به نظرم يك تعبير اين‌جوري دارند كه ايشان در مقابل حكومت استبداديه، مالكيت استبداديه، حكومت ولاييه، حكومت اسلامي ولاييه بيان مي‌كند؛ يعني شكل حكومت، محتوا و مغز حكومت عبارت است از «ولايت» كه اين خودش يك مساله خيلي مهمي است و جاي حرف فراوان دارد؛ ايشان اين را تصريح كردند. اين نكته بعدي.
نكته بسيار مهم بعدي ديگر، مساله «نظارت ملي» است. ايشان معتقدند كه بايستي حكومت تحت نظارت باشد؛ تمام مسوولان مسووليت دارند و بايد تحت نظارت قرار بگيرند. خب، چه كسي اينها را تحت نظارت قرار بدهد؟ به تعبير ايشان «مجلس مبعوثان» كه قانونگذار است. علي‌القاعده «مجلس مبعوثان» مثلاً منطبق مي‌شود با مجلس شورا يا يك چنين چيزي. مجلس مبعوثان را چه كسي تشكيل مي‌دهد؟ مردم تشكيل مي‌دهند؛ يعني مردم مي‌روند انتخابات مي‌كنند و مجلس مبعوثان تشكيل مي‌شود؛ بعد مجلس مبعوثان قانونگذاري مي‌كند لكن آن قانونگذاري اعتبار ندارد، مادامي كه مورد تأييد علماي برجسته ديني قرار نگيرد؛ يعني شوراي نگهبان؛ ايشان اين‌جوري بيان مي‌كنند. ايشان تصريح مي‌كند كه قانون مجلس مبعوثان اعتبار ندارد، تا وقتي كه مورد تأييد علماي دين و فقهاي اسلامي قرار بگيرد.
خب، اين مجلس مبعوثان را بايد مردم انتخاب كنند؛ مي‌گويند كه انتخابات مردم واجب است، به مناسبت مقدمه واجب بودن؛ اين تعبير «مقدمه واجب» را ايشان ذكر مي‌كنند و مي‌گويند مقدمه واجب است، پس بنابراين اين انتخابات مثلاً واجب است. و ايشان به امر به معروف و نهي از منكر، محاسبه، مسووليت كامله، به اين چيزها تكيه مي‌كنند.
يعني شما ملاحظه كنيد كه ايشان حكومتي را ترسيم مي‌كنند و به‌اصطلاح ارايه مي‌دهند به عنوان انديشه سياسي، كه اوّلاً حكومت است، قدرت است؛ ثانياً منبعث از مردم است، مردم انتخاب مي‌كنند؛ ثالثاً منطبق بر مفاهيم ديني و احكام الهي و شرعي است يعني بدون آن معني ندارد؛ يعني يك حكومت اسلامي و مردمي. اگر چنانچه بخواهيم به تعبير امروز اين حكومت اسلامي و مردمي را بيان كنيم، مي‌شود «جمهوري اسلامي». «جمهوري» [يعني] مردمي است، «اسلامي» هم اسلامي است. البته ايشان هيچ نزديك به اين‌جور تعبيرات نمي‌شوند و [اين‌جوري] بيان نمي‌كنند لكن حرف [ايشان] اين است: حكومتي تشكيل مي‌شود با يك عده‌اي از متدينين و مردم صالح و مومن، با انتخاب مردم و با نظارت شديد مردم؛ و مسوولان هر بخشي معين مي‌شوند كه پاسخگو هستند و بايد به سوالات جواب بدهند، و آن مبعوثان هم بايد قانون وضع كنند، و اين قانون هم بدون رعايت علماي دين اعتبار ندارد. حرف‌هاي ايشان اين است. اين مساله خيلي مهمي است.
ما تقريرات آقاي ناييني با اين عظمت را مي‌خوانيم و استفاده مي‌كنيم و درس مي‌گيريم و درس مي‌دهيم، [اما] اين مباني فقهي را مورد توجه قرار نمي‌دهيم. آن وقت جالب اين است كه ايشان حرّافي نمي‌كنند، ايشان بحث فقهي مي‌كنند؛ يعني تمام اينهايي كه گفتيم، اينها را ايشان با مباني فقهي، مثل يك فقيه كه دارد حرف مي‌زند، اين‌جوري اين مسائل را بيان مي‌كنند و اثبات مي‌كنند، با همان دغدغه و دقّت و ملاحظاتي كه يك فقيه دارد كه بايستي هم جنبه دلالت‌هاي متني و منابع ديني را و هم ملاحظات عرفي را ملاحظه كند؛ همان چيزي كه در فقه معمول و رايج است، ايشان همين‌جور مشي مي‌كنند در اين قضيه. به نظر من اين جزو استثناها است؛ ما اصلاً در بين علماي خودمان نداريم كسي را كه اين‌جوري باشد. مرحوم آقاي آخوند هم كه تقريظ نوشته‌اند به اين كتاب، تأييدِ كامل مي‌كند. آخوند هم آدم كوچكي نيست و تأييدِ كامل مي‌كند اين كتاب را و به گمان من ايشان خوانده‌اند كتاب را و استفاده كرده‌اند از كتاب؛ يعني اصلاً از اين كتاب استفاده كرده‌اند. كتاب تنبيه‌الامّه به نظر ما كتاب بسيار مهمي است. خب، اينكه حالا خصوصيات ايشان بود.
حالا مساله مي‌افتد به گردن كساني كه موجب شدند اين كتاب جمع‌آوري بشود. ظاهراً اين [كار] شده؛ چون ما غير از شايعات، از آنهايي كه نجف بودند و از رفقاي مرحوم والدمان (۸) هم كه نجفي بودند و مي‌آمدند و مي‌رفتند و مي‌شناختند، شنيده بوديم كه اين كتاب را ايشان با زحمت جمع مي‌كرد؛ از هر كس داشت مي‌خريد كه نباشد. علّت چيست؟ خيلي ساده‌لوحانه است كه كسي خيال كند يك فقيهي با اين اقتدار فقهي، با اين قوّت استدلال، كتابي مي‌نويسد، بعد آنقدر از نظرش برمي‌گردد كه كتاب را جمع مي‌كند! اين اصلاً معني ندارد. فقها نظرات فقهي‌شان عوض مي‌شود، تغيير مي‌كند، [امّا] اينكه كتاب را جمع بكنند، يك علّت ديگر دارد. علّت اين است كه آن مشروطه‌اي كه در نجف منعكس شده بود و مرحوم آخوند همه آبرويش را پاي آن گذاشت ــ يا ‌مرحوم آشيخ عبدالله مازندراني و بعضي ديگر ــ چيزي بود غير از آنچه واقع شد. اصلاً اسم «مشروطه» هم مطرح نبود؛ آنچه آنها دنبالش بودند، حكومت عدالت بود، رفع استبداد بود، مقابله و مبارزه با استبداد بود. كلمه «مشروطه‌« و مانند آن را انگليس‌ها آوردند؛ هم اسم را انگليس‌ها آوردند، هم رفتار را انگليس‌ها ترسيم كردند. خب كاري كه انگليس‌ها بكنند، معلوم است به كجا مي‌رسد؛ مي‌افتد به اختلافات و دعواهاي گوناگون، بعد مي‌رسد به آن جايي كه مثل شيخ فضل‌الله را به‌دار مي‌كشند، مثل مرحوم آسيدعبدالله بهبهاني را ترور مي‌كنند، و امثال ستارخان و باقرخان را آن‌جور نابود مي‌كنند ــ ستارخان را يك جور، باقرخان را يك جور ــ اينها وقتي كه منعكس مي‌شود به نجف، آن وقت اينها از حمايت كردن از اين واقعه پشيمان مي‌شوند. به نظر من، مرحوم آقاي ناييني در اين مرحله قرار گرفت. ديد با كتابِ علمي فقهي مستدل خودش به چيزي كمك كرده كه آن چيز را قبول ندارد، با آن چيز بايد مبارزه كند و آن همان مشروطه‌اي بود كه انگليس‌ها در ايران به وجود آوردند و مجلسي بود كه آنها تشكيل دادند و حوادثي بود كه به دنبال آن به وجود آمد، مثل شهادت مرحوم شيخ فضل‌الله نوري و امثال اينها.
به نظر من ايشان يك فقيه استثنايي است، يك ملّاي بزرگ است؛ ايشان از لحاظ علمي در يك سطح بسيار رفيعي قرار دارند؛ از لحاظ عملي گفته شد، اشاره كردند به‌اصطلاح به مسائل معارفي ايشان و حالات زهد ايشان و مانند اينها كه چيزهايي نقل مي‌كنند. شنيدم، يعني اين‌جور گفته شد كه ايشان با مرحوم آخوند ملّاحسينقلي هم ارتباط داشته‌اند؛ از سامرّه وقتي مي‌آمدند نجف، خدمت مرحوم آخوند ملّاحسينقلي مي‌رسيدند. با مرحوم ملّافتحعلي هم كه در خود سامرّا بود ارتباط داشتند؛ كه آن نوع ديگري بود. علي‌اي‌حالٍ با اين بزرگانِ اين‌جوري ارتباط [داشتند]. در اصفهان هم كه بودند با مرحوم جهانگيرخان و مانند اينها هم [ارتباط داشتند]؛ آن‌طور كه نقل مي‌شود، ايشان پيش جهانگيرخان ظاهراً‌ درس هم خوانده بوده؛ يعني در فلسفه و مانند اينها هم ايشان دست داشتند؛ اهل معنا بودند. چند روز قبل از اين از بعضي از آقايان يك مطلبي شنيدم از قول بعضي از بزرگان كه ايشان نماز شب فوق‌العاده‌اي داشت، كه مرحوم آقانجفي، داماد ايشان كه در همدان بودند ــ كه در خانواده بوده است و ديده بود و مانند اينها ــ نقل مي‌كند نماز شب آقاي ناييني را كه ايشان چه حالي داشت در نماز شبش؛ چه تضرّعي، چه مناجاتي، چه حالي؛ اينها هم بوده كه خب معلوم است، همينها كمك مي‌كند به پيدا كردن راه درست و حركت كردن در آن راه و رسيدن به نتايج.
اميدواريم كه ان‌شاء‌الله اين گردهمايي بسيار جالبِ شما، چه در قم، چه در نجف، چه در مشهد، [به‌خوبي برگزار شود.] در مشهد هم خوب است كار كرديد. مرحوم آقاي ميلاني انصافاً اسم آقاي ناييني را در مشهد زنده كرد. چون در مشهد آن چيزي كه بيشتر رايج بوده، به مناسبت وجود مرحوم آقازاده ــ پسر مرحوم آخوند ــ افكار آخوند بيشتر رايج بوده. البته بعد از آنكه مرحوم آميرزا مهدي اصفهاني كه جزو شاگردان برجسته مرحوم ميرزا است، مي‌آيد مشهد، آن جوّ غالب سيطره افكار آخوند را با آوردن حرف‌هاي آقاي ناييني مي‌شكند؛ حرف‌هاي نو، حرف‌هاي جديد، استدلال‌هاي جديد. مرحوم والد ما خب كه سال‌ها هر دو را، هم درس آقاي آقازاده، هم درس مرحوم آميرزا مهدي را درك كرده بودند، مي‌گفتند آميرزا مهدي كه آمد مشهد، بكلّي فضاي اصولي مشهد كه حرف‌هاي [مرحوم آخوند] رايج بود، عوض شد؛ لكن بعد از مرحوم آميرزا مهدي ديگر اسمي از آقاي ناييني نبود. آقاي ميلاني حرف‌هاي مرحوم آقاي ناييني را نقل مي‌كردند، بحث مي‌كردند، شايد گاهي نقد مي‌كردند و اغلب تأييد مي‌كردند. به ‌هر حال خوب كرديد كه در مشهد هم يك شعبه‌اي گذاشتيد، نجف هم كه خب معلوم است. اميدواريم ان‌شاء‌الله خداوند متعال شماها را موفّق و مويد بدارد.
والسّلام عليكم و رحمه‌الله و‌ بركاته
 
۱) در ابتداي اين ديدار، حجت‌الاسلام والمسلمين عليرضا اعرافي (مدير حوزه‌هاي علميه كشور) گزارشي ارايه كرد.
 ۲) آيت‌الله شيخ محمّدحسن نجفي (مولّف كتاب «جواهرالكلام») 
 ۳) آيت‌الله ملّا محمّدكاظم خراساني (معروف به «آخوند خراساني») 
 ۴) آيت‌الله سيدابوالقاسم خويي
 ۵) آيت‌الله سيدمحسن حكيم
 ۶) آيت‌الله سيدعبدالهادي شيرازي
 ۷) پست، فرومايه، بي‌ارزش، بسيار ضعيف
 ۸) آيت‌الله سيدجواد حسيني خامنه‌اي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون