زبان فارسي علاوه بر اينكه مهمترين عنصر هويت ملي ما ايرانيان است در جهان اسلام نيز بعد از زبان عربي، جايگاه بيبديل و بينظيري دارد.
فارسي به عنوان يكي از زبانهاي مهم و تاثيرگذار در تاريخ اسلام، جايگاه ويژهاي در تمدن اسلامي دارد. اين زبان نهتنها به عنوان زبان رسمي در برخي امپراتوريهاي بزرگ اسلامي - همچون امپراتوري عثماني و سلسلههاي ايراني مورد استفاده قرار گرفته - بلكه در ترويج فرهنگ و علوم اسلامي نيز نقش اساسي ايفا كرده است. در اين يادداشت، به بررسي جايگاه زبان فارسي به عنوان دومين زبان اسلام، نفوذ آن در حكومتيهاي اسلامي و گسترش آن در مناطق مختلف جهان اسلام پرداخته ميشود.
نقش زبان فارسي در تمدن اسلامي
زبان فارسي را به حق ميتوان زبان دوم تمدن اسلامي - پس از زبان عربي - شناخت كه در گستره وسيعي از مناطق اسلامي به آن تكلم ميشده است. اين زبان با گسترش امپراتوريهاي اسلامي بهويژه در هند، ايران و عثماني، به عنوان زبان رسمي و فرهنگي بسيار مهم و بيبديلي شناخته شد. فارسي به عنوان زبان ادبي، علمي و ديواني در بسياري از مناطق اسلامي بهويژه در دوران خلافتهاي ايران و عثماني نقش برجستهاي ايفا كرده است.
زبان فارسي در حكومتهاي عثماني
زبان فارسي براي دورهاي طولاني در امپراتوري عثماني نهتنها به عنوان زبان ديواني، بلكه به عنوان زبان فرهنگي نيز در دربار و مراكز علمي مورد استفاده قرار گرفت. شاعران و نويسندگان برجستهاي آثار خود را به زبان فارسي نوشتند. براي نمونه سلطان محمد فاتح، فردي شناسا و آگاه به زبان فارسي بود. نوه سلطان، يعني سلطان سليم اول نيز تا جايي به زبان فارسي تسلط داشت كه يك مجموعه شعر دربردارنده دوهزار بيت به اين زبان از او به يادگار مانده است. در كنار اينها، پسر سلطان سليم، يعني سليمان قانوني نيز بهرهاي ويژه از زبان فارسي داشت كه در ديوانش به نام ديوان «محبي» سرودههايش به زبان فارسي آمده است.
زبان فارسي جايگاهي مهم در تاريخ ادبي و علمي امپراتوري عثماني داشته است تا آنجا كه بايد آن را از جمله «زبانهاي سهگانه» دانست كه در هويت دادن به دولتمردان عثماني نقش مهمي داشته است.
ميتوان گفت فارسي همانگونه كه در تشكيل و تطور زبان عثماني، به عنوان زباني اصلي شناخته ميشد در پيريزي و سير تاريخي دولت عثماني نيز زباني مهم به شمار ميرفته است. عثمانيها ادبيات پارسي را براي مدت پنج و نيم قرن پشتيباني كردند و تعداد زيادي از نويسندگان و هنرمندان را مخصوصا در قرن شانزدهم جذب كردند. يكي از نامدارترين شاعران پارسي دربار عثماني فتحالله عارف چلبي بود كه همچنين وي يك نقاش و يك مورخ و همچنين آفريننده «سليماننامه» كه زندگينامه سليمان باشكوه بود نيز محسوب ميشد.
سلطان سليم و شاهنامه
سلطان سليم عثماني بر شاهنامه تسلط داشت و به فارسي شعر ميسرود. سلطان سليم كه ما ايرانيان او را با سنگدلي و شهوت كشتار و ويراني تبريزميشناسيم هنگامي كه به پارسي ميانديشيد، به فردي عاشقپيشه تبديل ميشد:
«اهل دل را جز اين مرادي نيست / كه سپارند جان به خاك رهت»!
سلطان سليمان قانوني (سليمان يكم) نيز از سرايش شعر فارسي غفلت نكرده و يكي از زيباترين ابيات وي چنين ميگويد:
«ديده از آتش دل غرقه بر آب است مرا / كار اين چشمه زسرچشمه خراب است مرا»!
آتاتورك و نهضت فارسيزدايي در تركيه
سلاطين و شاهزادگان عثماني اغلب ذوق و قريحه فارسيسرايي داشتند. زبان ديواني سلجوقيان و عثمانيان به كل فارسي بود. كتاب منشات متعلق به ديوان عثماني در دوره سلطان محمد فاتح است كه به اهتمام پژوهشگر ترك، نجاتي اوغال به سال ۱۹۵۶ در استانبول منتشر شد و در آن ميتوان اسناد ديواني عثمانيان را بررسي كرد. برخي اساسا فتح قسطنطنيه را يك فتح ايراني ميدانند؛ فتحي كه بر اثر آن قلمرويي جديد براي زبان فارسي باز شد و نخستين بيت آن را سلطان محمد فاتح سرود. تا سال ۱۳۱۱ كه به دستور مصطفي كمال (آتاتورك) نهضت زدودن واژگان فارسي از زبان عثماني به وجود آمد، زبان تركي عثماني مزين به گنجينه واژگان پارسي بود با اين همه اما هنوز واژگان فارسي در زبان تركي امروزين نيز نقش مهمي را ايفا ميكنند. البته پيش از آن - در اواخر قرن ۱۷ - عثمانيها، زبان پارسي را به عنوان زبان دربار و اداري امپراتوري خود رها و تركي را جايگزين آن كردند. زبان فارسي در عرصههاي مختلف ادبيات، تاريخنگاري و شعر در اين دوره تاثيرات عميقي برجاي گذاشت. علاوه بر اين، زبان فارسي در ديوانهاي دولتي و در ارتباطات ديپلماتيك استفاده ميشد و حتي بسياري از افراد در دربار سلطنتي عثماني براي نوشتن و مكاتبات رسمي از فارسي بهره ميبردند.
زبان فارسي در هند
در دوران حكومتهاي مسلمان در هند، بهويژه در امپراتوري مغول، زبان فارسي زبان رسمي ديواني و فرهنگي بود. اين زبان نقش مهمي در گسترش فرهنگ اسلامي در هند داشت. شاعران و نويسندگان هند مانند اميرخسرو دهلوي و بيدل دهلوي به زبان فارسي آثار زيادي از خود برجاي گذاشتند. همچنين مدارس ديني در هند، زبان تدريس خود را فارسي قرار داده بودند. فارسي در اين دوران نهتنها به عنوان زبان علمي و ادبي مورد استفاده قرار گرفت، بلكه در زندگي روزمره طبقات بالاي اجتماعي نيز جايگاه ويژهاي داشت. حكومت مغول كه يكي از بزرگترين امپراتوريهاي مسلمان تاريخ بود، بهويژه در دوران شاهاني مانند اكبر، زبان فارسي را زبان ديواني قرار داد و در تمامي حوزههاي فرهنگي و علمي گسترش يافت.
زبان فارسي بهطور نظام يافته توسط محمود غزنوي به هند وارد شد و پس از آن با شروع امپراتوري مغولها در قرن شانزدهم اين زبان به مدت 700 تا 800 سال زبان اداري و اصلي هندوستان بوده است. البته شواهد نشان ميدهد كه قبل از غزنويان عدهاي در بخش مركزي هند به زبان فارسي صحبت ميكردهاند. طي آن زمان كليه مراودات، مكاتبات، نامهنگاريها و اسناد دولتي كه توسط شاهان و درباريان انجام و به سراسر جهان ارسال ميشد به زبان فارسي بود كه موجب گسترش اين زبان شد. اين زبان در مدارس و مكتبخانهها و بين دانشمندان رواج داشت و لذا در زبان و ادب محلي هند و بين اقشار مختلف جامعه نيز نفوذ پيدا كرده و ماندگار شد. فارسي در سرزمين هند چنان ريشههاي عميق و كهني دارد كه حتي امروز نزديك يك قرن و نيم پس از آنكه جايگاه خود به عنوان ديواني اين كشور را از دست داد از اهميت آكادميك و ادبي آن كاسته نشده است.
زبان فارسي و علم و فلسفه در دوران اسلامي زبان فارسي در علم
زبان فارسي در علوم مختلف بهويژه در فلسفه، رياضيات، پزشكي و تاريخنگاري بسيار تاثيرگذار بود. بسياري از متفكران مسلمان مانند ابنسينا، فارابي، غزالي و بسياري ديگر برخي از آثار خود را به زبان فارسي نوشتهاند. در قرون وسطي، زبان فارسي به عنوان زباني علمي در تمام سرزمينهاي اسلامي، از جمله ايران، آسياي ميانه، هند و عثماني، بسيار رايج شد.
فارسي در دورههاي مختلف تاريخ اسلامي، بهويژه در عصر صفوي و قاجاريه، به عنوان زبان اصلي در علوم مختلف از جمله فلسفه، فقه، رياضيات و پزشكي به كار ميرفت. در اين دوران، زبان فارسي به يكي از زبانهاي رايج در ميان علما و نويسندگان در جهان اسلام تبديل شد. متفكراني چون ملاصدرا، ابنسينا و شيخ بهايي آثار خود را به زبان فارسي نگاشتند.
فارسي و تعاملات فرهنگي در جهان اسلام
زبان فارسي در تعاملات فرهنگي و ديپلماتيك ميان كشورها و فرهنگهاي مختلف جهان اسلام نيز نقش مهمي ايفا كرد. در دوران صفويه، شاهان اين دوره از زبان فارسي براي برقراري ارتباط با ديگر دولتها و امپراتوريها استفاده ميكردند. اين امر به گسترش نفوذ فرهنگي ايران و زبان فارسي در ديگر كشورهاي اسلامي كمك كرد. روابط ديپلماتيك ميان ايران و هند و حتي عثمانيها با استفاده از زبان فارسي صورت ميگرفت.
زبان فارسي همچنين به عنوان يك زبان ميانجي در مناطق مختلف مانند آسياي ميانه، افغانستان و كشورهاي آسياي جنوبي مورد استفاده قرار ميگرفت و تاثيرات فرهنگي و علمي زيادي را برجاي گذاشت.
جايگاه زبان فارسي در جهان امروز
امروزه زبان فارسي هنوز هم در بسياري از كشورهاي اسلامي و غيراسلامي به عنوان يك زبان علمي، فرهنگي و ادبي مورد احترام است. در ايران، افغانستان، تاجيكستان و بخشهايي از آسياي ميانه، فارسي به عنوان زبان رسمي و غالب باقي مانده است. همچنين در بسياري از دانشگاهها و مراكز تحقيقاتي جهان اسلام، فارسي به عنوان زبان تدريس در رشتههاي مختلف علمي و ادبي مورد استفاده قرار ميگيرد.
علاوه بر اين، فارسي به عنوان زبان هنري در موسيقي، سينما و هنرهاي تجسمي در سطح جهاني شناخته شده است. شاعران بزرگ فارسيزبان مانند حافظ، سعدي، مولوي و فردوسي آثارشان را به زبان فارسي نگاشتهاند كه تاثيرات آن در فرهنگهاي مختلف بهويژه در دنياي اسلامي مشهود است.
فارسي در تاريخ و تمدن اسلامي
زبان فارسي در متن و بطن تمدن اسلامي نيز حضوري پررنگ و چشمگير دارد. بخش مهمي از ميراث تاريخي، ادبي، تفسيري، عرفاني و فرهنگي تمدن اسلامي به زبان فارسي نوشته شده است تا جايي كه هستند پژوهشگراني كه معتقدند شناخت تاريخ و تمدن اسلامي تنها وابسته به دانش زبان عربي نيست، بلكه آشنايي با زبان فارسي نيز از لوازم شناخت و فهم اين تمدن بزرگ است.
آري در سراسر جهان در تمدن اسلامي هيچ زباني پس از عربي، به پاي زبان فارسي نميرسد. لذا بيترديد ميتوان «فارسي» را زبان دوم تمدن اسلامي خواند.