درباره كتاب «فيلسوف در انتهاي جهان»
محسن فرجی
«فيلسوف در انتهاي جهان» جديدترين كتابي است كه از مارك رولندز با ترجمه سيروس قهرماني در ايران منتشر شده است.
اين كتاب، همانطور كه از عنوان فرعياش يعني «شناخت مفاهيم فلسفي از طريق فيلمهاي
علمي-تخيلي» بر ميآيد، با بررسي چند فيلم معروف در اين ژانر، به شرح و بسط مباحث مهم فلسفه ميپردازد.
خود نويسنده در معرفي كتابش عنوان كرده است: «هر كسي ميتواند در صندلي راحتياش لم بدهد و با كتاب «فيلسوف در انتهاي جهان» مفاهيم اساسي فلسفي را از طريق طرح و شخصيتهاي فيلمهاي علمي-تخيلي ديدني و پرفروش بفهمد. در اين كتاب اينها را ياد ميگيريد: ماهيت واقعيت از «ماتريكس»؛ خير و شر از «جنگ ستارگان»؛ اخلاقيات از «بيگانهها»؛ هويت از «يادآوري كامل»؛ معضل ذهن-بدن از «نابودگر»؛ اراده آزاد از «گزارش اقليت»؛ مرگ و معناي زندگي از «بليد رانر» و...»
نيمنگاهي به اسامي اين فيلمها به وضوح نشان ميدهد كه هيچ كدام جزو سينماي هنري يا اصطلاحا روشنفكري نيستند، بلكه آثاري را شامل ميشوند كه سرگرمكنندهاند و متعلق به سينماي بدنه. خودش هم با فروتني به اين مساله اعتراف ميكند: «سليقه من در سينما اساسا چيزي است كه بعضي عامهپسند مينامند. بنابر اين در اين كتاب نه از فيلم هنري خبري است و نه از فيلم زيرنويسدار. ميشد از اينها حرف بزنم ... اما حوصلهام را حسابي سر ميبُرد. هنگامي كه دوستان فرهيختهترم از من ميپرسند چرا به ديدن چنين فيلمهايي ميروم -مثلا آنها از جشنواره فيلمهاي برگمان برگشتهاند و من از ديدن جنگاوران اخترناو- در دفاع از خود زيرلبي ميگويم من از فكر كردن براي گذران زندگيام بهره ميبرم و سرم را هم بزنند در اوقات فراغتم فكر نميكنم. بعد شايد براي حمايت از خودم به فيلسوف لودويگ ويتگنشتاين متوسل شوم كه تمام عمر عاشق فيلمهاي درجه ب، به ويژه وسترنهاي بيارزش، بود و ويتگنشتاين واقعا فيلسوف خوبي بود.»
اساسا رولندز را بايد ازجمله فلاسفهاي دانست كه در پرداختن به هر موضوعي همين رويكرد را دارد؛ يعني جزو انديشمندان و فيلسوفان عصا قورت داده و اتوكشيده محسوب نميشود كه به مفاهيم فلسفي صرفا از منظري آكادميك بنگرد. در واقع، او نوعي مطايبه و شوخطبعي و سهلگيري (و نه سهلانديشي) در ورود به هر پديدهاي دارد كه طبيعتا در مورد نگاهش به سينما هم صدق ميكند. به همين خاطر سراغ فيلمهايي رفته كه شايد در نگاه اول، از يك فيلسوف بعيد باشد. خودش هم در اين باره ميگويد: «اين كتاب شامل مطالبي است كه برخي خوانندگان ممكن است آن را برخورنده تلقي كنند يا دستكم من اميدوارم اينطور باشد و اين مطالب همان خردهريزهاي فلسفي است. برخي ممكن است تصور كنند اين كتاب به طور كلي كتابي درخور و جدي نيست. آنها حق دارند، اما مثل بيشتر مردم اشتباه نكنيد كه معتقدند آنچه براي شما خوب است بايد بدمزه باشد كه آنچه آموزنده است بايد جدي باشد. اين كتاب با همه جدي نبودنش، اثري فلسفي است.» با همين نگاه و رويكرد است كه ميبينيم در كتاب «فيلسوف در انتهاي جهان» به ستايش بازيگري مثل آرنولد شوارتزنگر ميپردازد كه شايد عموم سينمادوستان او را به عنوان يك بازيگر فيلمهاي اكشن و تجاري ميشناسند.
رولندز حتي از آرنولد به عنوان «فيلسوف بزرگ اتريشي» نام ميبرد و دربارهاش مينويسد: «برخي تصور ميكنند اتريش سواي اسكي چيز چنداني ندارد، اما اتريش، در حقيقت، بيش از سهم خودش فيلسوفان برجسته يا دستكم خيلي خوب در قرن بيستم عرضه كرده است؛ لودويك ويتگنشتاين، كارل پوپر، زيگموند فرويد، اتو واينينْگر، كارل كراوس، فردريك وايزمن. اما بدون شك بزرگترين ستاره در گنبد ميناي اتريش، غول فلسفه هاليوود، «بلوط اتريشي» است؛ آرنولد شوارتزنگر.»
البته بايد حتما يادآوري كرد كه چنين رويكرد و نگاهي صرفا در حد يك شوخي و مطايبه بامزه نيست و رولندز به عنوان كسي كه سالها در عرصه فلسفه غور و تفحص كرده، ارتباط اين بازيگر و اساسا سينماي علمي-تخيلي با مفاهيم فلسفي را در اين كتاب، ميشكافد و بر پرده مياندازد. به همين خاطر است كه ضميمه ادبي تايمز هم درباره «فيلسوف در انتهاي جهان» نوشته است: «رولندز به نحوي چشمگير به هدفش در اين كتاب ميرسد. نه تنها هر فصل الگويي است در شرح يك مبحث فلسفي، كه ايدههاي فلسفي را با شور و شفافيت مثال زدني منتقل ميكند، بلكه كتاب همچنين موفق ميشود فلسفه را به شيوهاي طبيعي و قانعكننده به فيلمها پيوند دهد. سبك گستاخانه او تركيبي است از سبك عامهپسند و جديپسند، كممايه و ژرفانديش و تمام طنزي كه لازمه فلسفه است در اين اثر وجود دارد.» مارك رولندز (متولد 1962) استاد فلسفه دانشگاه ميامي، بيشتر به عنوان فيلسوفي ميانرشتهاي شناخته ميشود؛ يعني كسي كه كوشيده پلي بين فلسفه و ساير رشتهها و حوزهها بزند. به عنوان نمونه، حقوق حيوانات و پرداختن به آن از منظر فلسفه، يكي از دلمشغوليهاي اوست كه بازتابش را در دو كتاب «فيلسوف و گرگ» (ترجمه شهابالدين عباسي) و «جهان شعلهور» (ترجمه سمانه كدخدايي مرغزار) ميبينيم. يا در كتابي به نام «شهرت» (ترجمه افشين خاكباز) به اين مقوله از منظر فلسفه پرداخته است. همچنين بايد به كتاب «دونده بودن» اشاره كرد كه اين كتاب هم با ترجمه سيروس قهرماني در ايران منتشر شده و رولندز در آن، به مقوله دويدن و محيطزيست پرداخته است. در مجموع، رولندز را بايد فيلسوفي بازيگوش دانست كه به حوزهها و حيطههاي مختلف سرك ميكشد و باتوجه به تسلط و اشرافي كه به فلسفه دارد، از اين منظر به آنها مينگرد.
اين كتاب در 238 صفحه و به قيمت 350 هزار تومان ازسوي نشر خزه به بازار نشر راه يافته است.