ديپلماسي امام خميني ارتباط با دنيا از موضع برابر
احمد مازني
امام بر استقلال كشور تأكيد ميكند و راه آن را در درك هويت ملي و ديني ميداند و ميگويد: «هيچ ملتی نميتواند استقلال پيدا بكند الا اينكه خودش، خودش را بفهمد. مادامی كه ملتها خودشان را گم كردند و ديگران را به جای خودشان نشاندند، استقلال نميتوانند پيدا كنند. كمال تأسف است كه كشور ما كه حقوق اسلامی و قضای اسلامی و فرهنگ اسلامی دارد، اين فرهنگ را، اين حقوق را ناديده گرفته است و دنبال غرب رفته است. همچو غرب در نظر يك قشری از اين ملت جلوه كرده است كه گمان میكنند غير از غرب هيچ خبری در هيچ جا نيست و اين وابستگی فكری، وابستگی عقلی، وابستگی مغزی به خارج، منشأ اكثر بدبختيهای ملتها و ملت ماست». (صحيفه امام، ج۱۲، ص۴) امام رابطهاي را قبول دارد كه انساني باشد و به عنوان نمونه در مورد رابطه با كشورهاي همجوار ميفرمايند: «ما با شما كه همجوار ما هستيد و فرسخها بين دو كشور مرز مشترك است، مايليم كه بهطور مسالمتآميز، بهطور انساني رفتار كنيم». (صحيفه امام، ج۶، ص۲۲۰) و در جاي ديگر ميفرمايند: «اسلام براي همه است، دلسوز براي بشر است. ما هم تابع اسلاميم، ما هم دلسوزيم براي بشر. ما با هر كس كه با ما بهطور انساني رفتار كند ما با او دوستيم». (صحيفه امام، ج۱۱، ص ۱۴) و روي احترام به حق حاكميت ملتها، رعايت تماميت ارضي و عدم مداخله در امور يكديگر تأكيد ميكند و در پاسخ به پيام تبريك برژنف رييس هيات حاكمه اتحاد جماهير شوروي به مناسبت شصتمين سالگرد روابط ايران و شوروي مينويسد: «ضمن ابراز احترام متقابل اميد است به همانگونه كه در پيام خود آرزو كردهايد احترام به حق حاكميت ملتها و تماميت ارضي كشورها و عدم مداخله در امور ديگران پيوسته مورد توجه شما و ساير رهبران جهان باشد و روابط ميان كشورها روابط دوستانه به معناي واقعي آن بوده و برقرار گردد». (صحيفه امام، ج۱۲، ص۳۴۲) امامخميني در تمام سالهاي زعامت و رهبري و به ويژه در سالهاي منتهي به پيروزي انقلاب اسلامي و در دوره جمهوري اسلامي همواره بر ارتباط با كشورهاي ديگر تأكيد كردند و سياست انزوا، انعزال و ديوار كشيدن بر دور مرزهاي كشور را رد كردند كه به عنوان نمونه به چند مورد از مواضع معظمله در اينجا اشاره ميشود: «ما نميخواهيم در يك كشوري زندگي كنيم كه از دنيا منعزل باشد، ايران امروز نميتواند اين طور باشد، بلكه كشورهاي ديگر هم نميتوانند اين طور باشند، كه در يك جا بنشينند و مرزهايشان را ببندند، اين غير معقول است. امروز دنيا مانند يك عايله و يك شهر است، و يك شهر داراي محلههاي مختلفي است كه با هم ارتباط دارند. وقتي دنيا وضعش اين طور است ما نبايد منعزل باشيم. ما بايد با كشورهايي كه با ما هستند و ما را اذيت نميكنند، روابط داشته باشيم و آقايان در اين فكر باشند كه روابط را تحكيم كنند». (صحيفه امام، ج۱۹، ص۴۱۳) و در جاي ديگر تأكيد ميكنند كه: «ما خواهان قطع روابط نيستيم. ما خواهان قطع وابستگيهاي ايران به دُول خارجي هستيم». (صحيفه امام، ج۵، ص۴۶۷) و نيز با تأكيد بر سياست ضد استعماري انقلاب اسلامي بر سياست درهاي باز تأكيد ميكنند و ميگويند: «ما هر گز داخل درهاي بسته زندگي نميكنيم، ولي اين درها را نيز براي استعمارگران باز نمينماييم...روابط خارجي ما بر اساس حفظ آزادي، استقلال و حفظ مصالح و منافع اسلام و مسلمين است و بر اين اساس با هر كشوري كه مايل باشد با احترام متقابل عمل ميكنيم». (صحيفه امام، ج۵، ص۸۰) و در پاسخ به خبرنگار روزنامه لسآنجلس تايمز در خصوص چگونگي روابط با امريكا ميگويند: «ما با تمام دولتها، در صورتي كه دخالت در امور داخلي ما نكنند و براي ما احترام متقابل قائل باشند، با احترام رفتار ميكنيم». (همان) البته اسراييل غاصب را از اين قاعده مستثني ميكنند و رابطه با ساير كشورها، از جمله امريكا و شوروي را منوط به عدم مداخله در امور داخلي ايران و حسن روابط ميدانند و ميفرمايند: «ما با اسراييل چون غاصب است و در حال جنگ است با مسلمين، روابطي نخواهيم داشت. و اما امريكا و شوروي؛ اگر دخالت در امور داخلي ما نكنند و با ما روابط حسنه داشته باشند با آنها روابط برقرار خواهيم كرد».(صحيفه امام، ج۵، ص۳۸۰) آنچه ملاحظه كرديد گوشهاي از سنت و سيره بنيانگذار انقلاب اسلامي در مورد ارتباط با ساير كشورها است. در آثار پژوهشي محققين نيز يافتههاي بسياري وجود دارد كه علاقهمندان ميتوانند به اين منابع مراجعه كنند. در يكي از اين گزارشهاي پژوهشي پس از بحث و بررسي گسترده درباره رابطه ايران و امريكا چنين نتيجهگيري ميكنند كه رابطه سالم با اين كشور شامل شروطي به قرار ذيل است: ۱- احترام متقابل ۲- اصل تعيين سرنوشت ۳- پرهيز از هرگونه سلطهجويي و سلطه طلبي ۴- حفظ منافع ملي ۵- برقراري عدالت.