منشور كوروش راهنماي حكمراني
محمدجواد حقشناس
منشور كوروش، كه بيش از دو هزار و پانصد و پنجاه سال پيش بر استوانهاي از گل نگاشته شد، نه به نشانه فتح بابل، بلكه به نام رهايي انسان صادر شد. اكنون كه يونسكو آن را به عنوان نخستين سند مكتوب حقوق بشر جهان به رسميت شناخته است، پرسش بزرگ پيش روي ماست: چگونه ميتوان اين پيام كهن صلح، مدارا و آزادي را در حكمراني امروز ايران بازآفريني كرد؟ تصويب رسمي منشور كوروش در كنفرانس عمومي يونسكو، رخدادي صرفا فرهنگي نيست؛ بلكه يادآوري تمدني است از ژرفترين لايههاي انديشه ايراني در باب انسان، قدرت و آزادي. در جهاني كه خشونت، تبعيض و جنگ دوباره بر نقشه سياست سايه انداخته، اين رويداد ميتواند بار ديگر نگاهها را به ريشههاي صلح و عدالت در فرهنگ ايراني جلب كند. ايران نه تنها در تاريخ، بلكه در وجدان جهاني بشر جايگاهي دارد كه بايد آن را بازشناخت و پاس داشت.
منشور كوروش در قرن نوزدهم ميلادي در بابل كشف شد و امروز در بريتيشميوزيوم انگلستان نگهداري ميشود؛ استوانهاي از گل با كتيبهاي به زبان اكدي، كه از بازسازي معابد، احترام به آيينها، آزادي بردگان و عدالت در رفتار با ملتهاي مغلوب سخن ميگويد. اين سند كهن، برخلاف منشورهاي نظامي فرمانروايان باستان، نه مدح قدرت بلكه ستايش انسان است. كوروش در آن از آزادي و همزيستي سخن ميگويد، نه از تسلط و چيرگي. به همين دليل، اكنون پس از قرنها، يونسكو آن را شايسته عنوان «نخستين سند مكتوب حقوق بشر جهان» دانسته است. ابتكار مشترك ايران، تاجيكستان و عراق در ارايه اين پيشنهاد به يونسكو نيز معنايي فراتر از يك همكاري اداري دارد. سه كشور همريشه در بستر فرهنگي فلات ايران و بينالنهرين، با اين اقدام نشان دادند كه پيام كوروش، ميراثي فراملي است. او نه فقط پادشاه ايران، بلكه بنيانگذار نخستين گفتمان صلح در روابط ميان ملتها بود؛ گفتماني كه بر احترام متقابل و عدالت استوار بود و در تاريخ سياست جهاني، نمونهاي بيبديل به شمار ميرود. اما اهميت اين رخداد مهم و غرورآفرين تنها در بازشناسي گذشته نيست. منشور كوروش سندي تاريخي است كه ميتواند راهنمايي براي بازانديشي در مفهوم حكمراني امروز باشد. در روزگاري كه ملتها بيش از هر زمان ديگري در جستوجوي توازن ميان قدرت و اخلاقند، بازخواني آن منشور يادآور ميشود كه اقتدار بدون عدالت، دوام ندارد و شكوه ملي در گرو كرامت انساني است. منشور كوروش، درس سياست اخلاقي است؛ سياستي كه بر پايه احترام به تنوع فرهنگي، آزادي باورها و حفظ حرمت انسان استوار است. با اين همه، جاي تأسف است كه در درون مرزهاي خود، آنگونه كه شايسته است، از اين ميراث بزرگ بهره نبردهايم. نزديك به يك دهه است كه حضور مردم مشتاق در نخستين هفته آبانماه در پاسارگاد، به دلايل واهي و با نگاهي غيركارشناسي محدود شده است. حال آنكه چنين گردهماييهايي ميتوانند فرصتهايي بزرگ براي انسجام ملي، گفتوگوي بيننسلي و تقويت سرمايه اجتماعي باشند. هيچ تمدني از پيوند مردمش با گذشته زيبا و ارزشمند خود آسيب نديده است؛ اما بسياري از ملتها از گسست اين پيوند، زيانهاي جبرانناپذيري ديدهاند. بازخواني ميراث كوروش، امروز بيش از هر زمان ديگر ضرورتي فرهنگي و ملي است. در جهاني كه بياعتمادي و خشونت، گفتمان غالب سياست شده، ما نيازمند بازسازي چهرهاي اخلاقي از قدرت هستيم. منشور كوروش ميتواند الهامبخش بازتعريف حكمراني در ايران باشد؛ حكمرانياي كه بر عدالت، مدارا، آزادي و كرامت انساني تكيه كند و از گذشته پرافتخار خود براي ساختن آيندهاي اميدبخش بهره گيرد. در چنين شرايطي، لازم است نهادهاي فرهنگي، اجتماعي و آموزشي كشور از اين فرصت تاريخي بهرهمند شوند. ميتوان به نامگذاري سال آينده به نام «سال كوروش بزرگ» انديشيد؛ نمادي از وحدت و خرد ايراني. همچنين شايسته است كه دانشگاهها، مراكز آموزشي و معابر اصلي در تهران و ديگر شهرهاي بزرگ، نام كوروش را بر پيشاني خود داشته باشند تا پيام او، كه پيام احترام، آزادي و انسانيت است، در زندگي روزمره جامعه جاري شود. تصويب منشور كوروش در يونسكو تنها ثبت يك سند كهن نيست، بلكه اعتراف جهاني به اين حقيقت است كه ايران، از ديرباز، آموزگار عدالت و صلح بوده است. اكنون نوبت ماست كه از اين سرمايه تاريخي، پلي به سوي آينده بسازيم؛ آيندهاي كه در آن «قدرت» دوباره در خدمت «انسان» قرار گيرد.