كارگران دوست يا دشمن تجارت آزاد؟
جنگ تعرفهاي در كشورهاي صنعتي بخش صنعت را تهديد ميكند. صنعت اروپا بسيار وابسته به صادرات به امريكاست و با افزايش تعرفه واردات از طرف امريكا صادرات صنعتي اروپا كاهش مييابد. در سال ۲۰۰۰ هيچ كس پيشبيني نميكرد كه در سال ۲۰۲۵ رييس بانك مركزي اروپا بگويد بايد به دنبال افزايش توليد داخل و استقلال اقتصادي برويم!
رييس كنوني بانك مركزي اروپا، كريستين لاگارد در سپتامبر 2025 گفت: «امروزه ما خود را در دنياي جديدي مييابيم، دنيايي كه در آن سياستگذاران ديگر نميتوانند خود را به متغيرهاي سنتي اقتصادي و مالي محدود كنند. اكنون بايد «ژئواكونوميك» را در تحليلهاي خود لحاظ كنيم. اين اصطلاح در سال ۱۹۹۰ توسط ادوارد لاتواك ابداع شد كه ژئواكونومي را «تركيبي از منطق جنگ با روشهاي تجارت» توصيف كرد. در جهان امروز تجارت به عنوان ابزاري براي قدرت، استراتژي نفوذ و تسلط به كار گرفته ميشود. ما در حال حاضر با بالاترين تعرفهها از زمان اسموت-هاولي در دهه ۱۹۳۰ مواجه هستيم كه توسط بزرگترين شريك تجاري ما اعمال شده است. تجارت جهاني در حال تغيير شكل است، زيرا ساير كشورها به تعرفههايي كه عليه آنها اعمال ميشود، واكنش نشان ميدهند و تنها در عرض چند ماه، شاهد افزايش عدم قطعيت تجاري و نوسانات شديد نرخ ارز بودهايم. افزايش تعرفههاي ايالات متحده از ۱.۵ به ۱۳درصد، شوك منفي بزرگي را به اقتصاد منطقه يورو وارد خواهد كرد.»
اما چه ارتباطي بين جنگ تعرفهاي و انزوال احزاب كارگري وجود دارد؟
چرا منطقه شينگن، اتحاديه اروپا، پول واحد يورو در دوران اقتدار احزاب كارگري شكل گرفت؟
دنيس مكشين، وزير سابق امور اروپا در بريتانيا (سال ۲۰۰۵) و نويسنده كتاب «برگزيت؛ سرنوشت نامعلوم بريتانيا» مقالهاي منتشر كرده كه در آن نكته بديعي در خصوص وجود احزاب كارگري در اروپا ارايه كرده است. وجود احزاب كارگري فعال سياستها را به نفع طبقه متوسط تغيير ميدهد. براي جذب طبقه متوسط بايد شفاف به خواستههاي اقتصادي و رفاهي پاسخ داد. زماني كه احزاب كارگري حضور كمتري دارند بحثهاي عوامگرايانه ايدئولوژيك مليگرايانه بيشتر مطرح ميشود. براي رضايت جامعه كارگري بايد شغل بيشتري ايجاد و براي ايجاد شغل بيشتر بايد مرزها را باز كرد كه باعث ورود و خروج آزادتر نيروي كار و كالاها ميشود. پيش از اين، مهمترين محور شعارهاي انتخاباتي در اروپا افزايش اشتغال جوانان بود. مهارتآموزي براي بازماندگان از تحصيل در سالهاي قبل از ۲۰۰۰ از مهمترين شعارهاي انتخابات در همه احزاب بود. امروزه شعارهاي سياسي، ايدئولوژيك شده است. بهطوري كه ويلدرز، رهبر حزب راست افراطي و برنده انتخابات قبلي هلند چند شعار را دنبال ميكند: 1- وضع قوانين ضد مهاجرت، ۲- مخالفت با اسلام، ۳- خروج از اتحاديه اروپا.
احزاب راست افراطي اغلب ايدههاي اقتصادي مليگرايانه و حمايتگرايانه دارند. آنها ممكن است از محدود كردن تجارت بينالمللي و مهاجرت براي محافظت از صنايع و مشاغل ملي حمايت كنند. در عين حال، ممكن است از مالياتهاي پايينتر و مقرراتزدايي در داخل كشور حمايت كنند و با ديدگاههاي اقتصادي سنتيتر راستگرايانه همسو باشند.
اما بهطور خلاصه حضور فعال قشر كارگر در انتخابات باعث تمركز بر شعارهاي اقتصادي و رفاهي واقعبينانه كه از دل مذاكره با نهادهاي كارگري به دست ميآمد، طراحي ميشد. در نتيجه اين حضور فعال كارگران در انتخابات، تجارت آزاد ميشد، همان سياستي كه ارزش اقتصادي ليبراليستهاست كه امروز در خطر است.
پايان حضور سياسي احزاب كارگري اروپا!- دنيس مكشين (3 نوامبر ۲۰۲۵)، در همين چارچوب، انتخابات هلند و شكست حزب كارگر را بررسي كرده است. از ديدگاه مكشين حزبهاي سوسيال دموكرات با كارگران فاصله گرفته است و راهحلي براي پاسخ به مشكلات زندگي آنان ارايه نميدهند.
راست افراطي هنوز قدرت را در اروپا بهطور كامل به دست نگرفته است ولي از آن طرف احزاب كارگري كارايي خود را در اروپا از دست دادهاند. در گذشته نه چندان دور احزاب كارگري راي خود را از درون جامعه كارگري با مشاركت بالا ميگرفتند و براي سالهاي بسيار طولاني براي مسائل جامعه كارگر راهحلهاي مشخص داشتند. امروزه بيشتر احزاب در مواجهه با مسائل اقتصادي طبقه كارگر خاليالذهن هستند.
انتخابات اخير در هلند و كشورهاي اروپايي نشان ميدهد كه بعد از عدم موفقيت كمونيسم و پيروزي (موقت) جريان ليبرال بعد از سال ۱۹۹۰، احزاب كارگري بازندگان بزرگ هستند.
رايدهندگان طبقه كارگر در انتخابات اخير نشان دادند كه به وعدههاي راست افراطي و طرفدار نظام بسته جهاني راي نخواهند داد، اما از وعدههاي احزاب سوسيال دموكرات نيز نااميد شدهاند. فرانتس تيمرمانس، يكي از بهترين سياستمداران سوسيال دموكرات اروپا در قرن حاضر، در ۶۴ سالگي به تازگي كنارهگيري كرده است، زيرا حزبش آيندهاي نامشخص، اگر نگوييم ناشناخته، پيش رو دارد. اين در حالي است كه در دهههاي گذشته حزب كارگر هلند در انتخابات نقش بسيار موثر داشت و به اصطلاح هلنديها اين حزب نخستوزير ساز بود.
نابودي پايههاي جامعه مدني
طبقه كارگر اروپايي براي ۸۰ سال از ۱۹۲۰ تا ۲۰۰۰ در نظام سياسي اروپا تعيينكننده بود. اين طبقه در اروپا حامي سياستهاي چپ ميانه دموكرات بود. طبقه كارگر به صورت تشكل يافته و با قدرت سياسي بالا بعد از دو جنگ جهاني پديدار شدند. كارفرمايان با توجه به كاركرد كارگران و مهارت آنان قبول كردند مزاياي مناسبي به كارگران از جمله حقوق بالا، زمان براي زندگي خانوادگي و همچنين مراقبت و درمان سالمندان بپردازند. در حال حاضر، اين پايگاه اجتماعي و راي طبقه كارگر از بين رفته است، زيرا كه عضويت كارگران بخش خصوصي در اتحاديههاي كارگري در اروپا به ارقام تك رقمي كاهش يافته است.
حذف طبقه كارگر تبعات گستردهاي در سياستگذاري دارد كه كمترين آن، اين است كه سياستهاي حمايتطلبانهاي كه براي قشر متوسط و پايين جامعه وجود دارد از بين ميرود. چنانكه شاهد آن هستيم امروزه برخلاف گذشته نظام آموزشي تعهد خود را به طبقه متوسط ايفا نميكند. برنامه آموزش مهارت براي افرادي كه به دانشگاه نميروند در شعارهاي سياسي و سياستهاي اجرايي جايي ندارد و برخي افراد بدون مهارت و دانش در جامعه رها ميشوند.
كارشناس اقتصادي