ادامه از صفحه اول
چرا عقبگرد؟
رسيدن به قدرت مبتني بر رانت و نوعي تبعيض كه البته هر دو پيش از آن هم بود، ولي عمق و گستره آن افزايش يافت. اولين عامل افزايش درآمدهاي نفتي بود؛ آن هم چه افزايشي كه هيچ كس در خواب هم نميديد كه سالانه بيش از يك صد ميليارد دلار درآمد نفتي حاصل شود و عقل و هوش را از مديريت دولتي زايل كند. اين وضعي بود كه در دوره شاه هم رخ داد و در سال ۱۳۵۲ و با افزايش شديد درآمدهاي نفتي؛ شاه دور عقلانيت حاكم بر سازمان برنامه و بودجه را خط كشيد و يك تنه به مديريت امور پرداخت و شد آنچه شد. توسعه منطقهاي و نظامي و ريخت و پاش و فساد حرف اول را زد و مسخره كردن كارشناسان برنامه و بودجه و وزرا در دستور كار او قرار گرفت، در اينجا هم مواضع احمدينژاد به همان صورت يا بدتر نمايان شد، مسخره كردن اقتصاددانان و انحلال سازمان برنامه و قرار دادن بودجه در يك جزوه كوچك و كنار گذاشتن برنامه چهارم، همه و همه ناشي از اين وضعيت بود. عامل دوم كه مرتبط با اولي هم بود، كوچك شدن ظرف سياست و حذف و تبعيض به ويژه در مديريتهاي امور و گزينشها بود. نه فقط راه براي مشاركت و حضور ديگران در عرصه سياست محدودتر و بستهتر شد، بلكه رسانهها نيز دچار وضعيتي رانتي شدند و رسانههاي رسمي كه از بودجه عمومي ارتزاق ميكردند، مثل قارچ از زير زمين سر برآوردند و آخرين ميخ را بر تابوت رقابت و مشاركت با قانون مشهور به انتصابات زدند كه در سال ۱۴۰۱ تصويب شد. اين فضا محصول چيست و خودش چه محصولي دارد؟ بياييد از فوتبال مثال بزنيم. اتفاق نظر است كه دو فوتباليست مشهور مسي و رونالدو گرچه رقابت ميكنند و شايد از موفقيت ديگري ناراحت باشند، ولي آنان به نوعي ديگر و ناخواسته يكديگر را تقويت كردهاند. آنها بازيكنان بهترين تيمها بودند. يك لحظه فرض كنيد كه يك تيم دسته دو ايراني ميتوانست پول كلاني داشته باشد و يكي از اين دو بازيكن را در اوج خود و با قيمت گزاف ميخريد، نتيجه چه ميشد؟ او سقوط ميكرد. فقط در بهترين تيمها و در رقابت با بهترين افراد در بهترين ليگهاي فوتبال ميتوانست، بهترين بازيكن باشد. مربي درجه يك، ورزشگاه عالي، ليگ منضبط و به دور از فساد، نظارت عالي، رسانههاي حرفهاي و كارشناسان معتبر فوتبال و گروه تغذيه و پزشكي خبره و... لازم است. اگر دقت كنيم، سطح بازيكنان تيمها كمابيش در يك اندازه است. نميشود شما بهترين فوروارد جهان را با يك دروازهبان بسيار معمولي در تيم خود داشته باشيد. دروازهبان خوب مدافع و هافبك و فوروارد خوب هم ميخواهد و برعكس. تيمهاي سياست در ايران به دليل تبعيضهاي رسانهاي و مالي و ممنوعيتهاي گوناگون به كلي نزول فاحش كردهاند. به جاي آنكه اين ميدان گستردهتر شود، كوچكتر و كوچكتر شده است. مثل اينكه يك نفر تيم بسكتبال درست كند و خودش هم با قد ۱۵۰ سانتيمتر در آن بازي كند و براي آنكه خودش بدرخشد، حضور بازيكنان بالاي ۱۵۰ سانتيمتر را ممنوع كند، تيم خندهدار و مبتذلي خواهد شد. وضعيت سياست حتي بدتر از اين است. زمين بازي و داوري و تمام شرايط ديگر نيز نامتعارف است. در چنين شرايطي بازيكنان بلند قد از ابتدا حذف ميشوند، آنان هم كه بيايند به دليل فقدان رقابت در سطحيترين شكل ممكن باقي ميمانند. تاكتيك و تكنيك غالب آنان خطا كردن و زد و خورد و فحاشي ميشود. ايدهاي براي پيشبرد بازي ندارند، اصولا مربي حرفهاي هم ندارند، مديران كار چاقكن تيم همه كاره هستند! شرطبنديها منبع درآمد و حاشيهاي مسابقات است. خلاصه آنكه تا عوامل تبعيض و رانت از رسانه، داوري و حضور در عرصه عمومي حذف نشود، شاهد رقابتي سازنده كه موجب شكلگيري بازي زيبا و منصفانه و بازيكنان برجسته شود نيز نخواهيم بود. استعدادهاي سياسي و برنامههاي سياسي از دل چنين فضايي بيرون خواهند آمد، ادبيات سياسي ارتقا پيدا ميكند و خشونت كلامي و ادبي كمرنگ شده و نگاه به آينده اميدبخش و ايدههاي خلاق جاي آنها را خواهد گرفت.
پيشنهاد قاضي القضات؛ قضازدايي از جرايم امنيتي
شايعترين جرايم امنيتي كه بسياري از فعالان سياسي- اجتماعي را مبتلاي به دادسرا و دادگاه و زندان ميكند عبارتند از:
۱- جرم تبليغ عليه نظام موضوع ماده ۵۰۰ تعزيرات
۲- جرم اجتماع و تباني عليه امنيت ملي موضوع ماده ۶۱۰ تعزيرات
۳- نشر اكاذيب از طريق تشويش اذهان عمومي موضوع ماده ۱۸ جرايم رايانهاي
۴- توهين به امام و رهبري موضوع ماده ۵۱۴ تعزيرات
۵- همكاري با دول متخاصم موضوع ماده ۵۰۸ تعزيرات
و ۶- اقدام تبليغي و رسانهاي به نفع رژيم صهيونيستي موضوع ماده ۸ قانون مقابله با اقدامات خصمانه رژيم صهيونيستي عليه صلح و امنيت
شايد برخي افراد بر ضرورت «جرمزدايي» از اين دسته از جرايم تأكيد كنند و با بيمهري به پيشنهاد مطرحشده نظر كنند اما به نظر ميرسد واقعگرايان نتيجهگرا از اين پيشنهاد با آغوش باز استقبال خواهد كرد. اگر قرار است پيشنهاد سازنده قاضيالقضات تحقق پيدا كند چه اقداماتي بايد صورت بگيرد؟ پيشنهاد بنبستشكن ايشان ملازمه با آن دارد كه در مرحله پيش از شروع تعقيب و اجراي دعواي عمومي يا پس از تعقيب و پيش از شروع به تحقيق، موضوع به شوراهايي متشكل از قضات و اساتيد و سياسيون كه متخصص و آگاه و مورد اعتماد هستند ارجاع گردد و پس از گفتوگو با شخص مورد اتهام، نسبت به ادامه تعقيب يا ادامه تحقيق تصميمگيري شود يا از وي خواسته شود براي رفع سوءتفاهم و اصلاح اقدام نمايد. رويه فعلي كاملا در تعارض با اين پيشنهاد است؛ برخي ضابطان با رصد دايم فضاي مجازي و غيرمجازي كاملا مترصّدند كه كسي چيزي بنويسد يا بگويد و كمي از نظر ضابطان بلغزد آنگاه سريعا اقدام به اعلام جرم نمايند و متأسفانه معمولا پس از اعلام جرم، دادستانها هزينه تقابل با اين اعلام جرم و عدم تعقيب را نميپذيرند و سريعا پرونده تشكيل ميشود و تبعات فراوان براي شهروندان و دستگاه قضا ايجاد ميشود و كسي نيست كه بگويد مبدأ اين هزينهسازي اساسا متوجه دستگاه قضايي نيست بلكه ضابطان رصدكننده و معمولا ناآشنا به حقوق و قانون جرقه اين آتش را مهيا ميكنند. لازمه پيشنهاد رييس دستگاه قضا آن است كه تدبير امر به دست قضات برجسته، اساتيد متبحر و سياسيون باسابقه و در مورد دانشگاهيان مسوولان دانشگاه يا مسوولان دستگاههاي مرتبط - بهصورت موردي- باشد تا با همفكري با هم و گفتوگو با شهروند به نوعي قضازدايي اقدام كنند و از اساس اجازه ورود شهروند به پروسه قضايي را ندهند و بگير و ببند و تهديد جايش را به نوعي حل اختلاف ميان حاكميت و افراد در شرف اتهام خواهد داد. اگر اين پيشنهاد عملياتي شود ديگر شهروندان با يك اظهارنظر يا يك استوري يا يك اقدام، اسير احضار و صدها مشكل ديگر نخواهند شد و راه ميانهاي براي گفتوگوي حاكميت و فعالان سياسي- اجتماعي گشوده خواهد شد.
پليس راهور، ماموريت اجتماعي، جنگ هيبريدي
بعد از نبرد ۱۲ روزه در قالب و مختصات جنگشناختي و هيبريدي، محسوب ميشود. در زمانهاي كه اينترنت و فضاي مجازي در حال تغيير الگوهاي فكري و عصبي جامعه هستند و فرصت طلايي (سكوت ذهني) جهت تعميق و تقويت روابط انساني را تضعيف كرده است، بازسازي سرمايه اجتماعي، اعتماد عمومي، آرامش رواني، اُميد آفريني و انسجام ملي، راهبرديترين اقدامي است كه فراجا در حال عملياتي كردن آن است. ترميم پنجرههاي شكسته ذهني جامعه يكي از تكنيكهاي موثر در نبرد چندمحيطي جنگ شناختي و تركيبي است. اقدام اين افسر نمونه، برآيند نگاه فرامسالهمحور راهنمايي و رانندگي فراجا به موضوع ترافيك و رويكرد فرانرم مراكز مشاوره پليس به بينظمي اجتماعي است. وقتي كه فشارهاي اقتصادي و افزايش قيمتها، افكارعمومي و تصوير ذهني جامعه را دچار التهاب ميکند و رفتارهاي اجتماعي مردم را تحتالشعاع خود قرار ميدهد، بازآفريني، بازآرايي و بازگويي رفتار سروان سلجوقي به عنوان يك نيروي خادمِ بيادعا، نقش پليس ايران را به عنوان يك كنشگرِ مولف محور در طراحي ساختار (مهندسي رضايت اجتماعي) و در راستاي (جهش ماموريتي) برجسته ميسازد. در زماني كه به صورت محيطي و محاطي درگير يك جنگ هيبريدي از سوي دشمنان وطن جهت كاهش تابآوري چند بعدي ايرانيان قرار داريم (فرهنگ فاخر جانفشاني) نيروهاي پليس از نقطه صفر مرزي تا قلب شهرها، مردم را درخصوص تسلط ميداني، اشراف اطلاعاتي، شرافت و نجابت عملياتي و مهارت ارتباطي فراجا مطمئنتر ميسازد؛ چرا كه، بستر نبرد، جنگشناختي و ابزار درگيري مهارت هيبريدي است؛ نيروهاي پليس به عنوان (افسران جنگ نرم) سرمايه انساني كشورمان محسوب ميشوند. نتيجه فراراهبردي اين ذهنيت، در فضاي خاكستري نه جنگ نه صلح، همراهي همدلانه، هوشمندانه و متمدنانه مردم با خادمان امنيت وطن خواهد بود.
استراتژيست رسانه
فوق دكتراي رسانههاي اجتماعي