• 1404 يکشنبه 25 آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6191 -
  • 1404 يکشنبه 25 آبان

«آ» مثل آب

مهدي دهقان منشادي

آب نخستين و مهم‌ترين الفباي توسعه است كه بدون آن نه آبادي امكان پيدايش دارد و نه آباداني توان استمرار؛ و توسعه‌هاي غير عقلاني و بي‌تدبيرانه مي‌تواند تيشه‌ بر ريشه اين عنصر حياتي زده و اساس آباداني را ويران كند. اخبار نااميد‌كننده رسانه‌ها مبني بر كم‌بارشي و خشكسالي، روح ما را عطشان كرده است. واقع شدن ايران در كمربند خشك و بياباني جهان و تسلط خشكي و كم آبي در بخش وسيعي از آن به آب ارزشي حياتي داده است. سال‌هاست كه الگوهاي اقليمي سرِ سازگاري با سرزمين ايران را نداشته‌اند، لاجرم خشكسالي‌ها مدام از پي هم مي‌آيند و ايران را تشنه‌تر و كم آب‌تر مي‌سازند و تر‌سالي افسانه‌اي شده است كه بايد آن را در روياي مردمان جست‌وجو كرد. در شرايطي كه آسمان بارانش را از دامن ايران دريغ مي‌دارد سال‌هاست كه سياست‌هاي اشتباهِ سياستمدارانِ غلط، حيات مردم و شهرها و روستاها را به بازي گرفته است تا با ورشكستگي منابع آب سطحي و زيرزميني، عملا ايران نگاهش را به آسمان دوخته باشد و چشم به راه بارش باشد: قاصد روزان ابري، داروگ! كي مي‌رسد باران؟
چند سالي است كه بهار ديگر گريه‌هاي شوق‌انگيز خود را ندارد و ابرهاي بهاري، كار گريه كردن را به مردمانِ اسير گراني و گرفتاري سپرده‌اند. تابستان هم كه تكليفش روشن بوده و هميشه دستي دراز در گرفتن رطوبت از سرزمين داشته و بارش، تنها مختص به جريان‌هاي سيل‌آسا و طاقت‌فرساي خورشيد و اشعه‌هاي آن بوده است. اما پاييز و زمستان؛ اين دو فصل در طول تاريخ اين جغرافيا، خسيس و تنبل و كم كار در وظيفه باريدن بوده‌اند و در سال‌هاي اخير ماهيت خود را به كلي از دست داده و كم بارش و بي‌روح اما گاهي گرم مزاج شده‌اند، درست همانند مردي كه شخصيت مردي خود را فرو گذاشته و به مخنثي بي‌بخار بدل گرديده است. در شرايط اقتصادِ بيمار، ريال از ابهت خود فرو افتاد و در شرايط رنجور بودن جغرافيا و خشكسالي‌هاي مداوم، آب سكه رايج كشور شده است. بي‌بارشي و خشكي حاكم بر ايران امروزي ما را به ياد كتاب «خشكسالي» جيمز گراهام بالارد مي‌اندازد كه در آن خورشيدِ بي‌نقاب همچون ديوي فرا ايستاده، با گرماي خود كمر به نابودي سرزمين بسته است. در اين رمان مرگ تدريجي آب و متروكه شدن شهرها و افول تمدن به چشم مي‌آيد و با كم آب شدن درياچه محلي و مرگ پرندگان، خشكسالي به درجه‌اي مي‌رسد كه مردم دسته دسته از شهر كوچ مي‌كنند تا به آب ساحل درياي جنوب برسند و در اين فرآيند حياتي رقابت براي دستيابي به آب ادامه مي‌يابد. بدبيني حاصل از بي‌بارشي‌ها و چه خواهد شد حاصل از آن، ناخودآگاه ما را به رمان «جاده» كورمك مك كارتي مي‌برد كه در آن وقوع فاجعه‌اي اقليمي مردم را روانه‌ جاده‌ها و مجبور به مهاجرت مي‌كند تا براي بقا متوسل به سرزميني ديگر شوند. در آن موقعيت حيات چنان تهي مي‌شود كه مرگ هم كسي را پيدا نمي‌كند كه با خود ببرد. در رمان‌هاي با موضوع بحران اقليمي حال آدميان گرما زده و در بحران قرار گرفته به گونه‌اي است كه هيچ كس دوست ندارد زنده باشد و هيچ كس هم دوست ندارد كه بميرد، مردمان هم از زندگي گريزانند و هم از مرگ. در آخر، بارش باران است كه اميدها را زنده مي‌كند اما آيا باران، اميد را به ما هم برمي‌گرداند؟
ايران خشك در گوشه‌اي از سياره زمين در روال هميشگي خود تلوتلو خوران از كنار خورشيد عبور مي‌كند و تشنه و خسته چشم به كرامت آسمان و برف و بارانش دوخته اما سال‌هاست بي‌تفاوت از كنار توسعه و آباداني عقلاني گذشته است. از وقتي تخصص فداي تعهدهاي پوشالي شد و مديران ناكارآمد و پرمدعاي بي‌تخصص ميدان‌دار شدند ايران تشنه‌تر شد.  طي دهه‌هاي متمادي مديران و سياستمداران بي‌اطلاع از محدوديت‌هاي جغرافيايي و شكنندگي‌هاي زيست محيطي تصميم به راه‌اندازي فعاليت‌هاي بي‌خردانه و توسعه‌هاي ويرانگر گرفتند تا آمار و ارقام عملكردي خود و شمار افتتاح كردن‌هاي مناسبتي را افزايش دهند و گوش‌شان بدهكار هشدارهاي هيچ كارشناس دلسوزي نبود. صنايع، معادن و كشاورزي پرآب‌بر با پايين‌ترين درجه بهره‌وري خود مانند زالويي سرنگ به دست، آب منابع سطحي و زيرزميني را مكيدند و علاوه بر اتلاف منابع گرانبهاي آب، ايران را با فرونشست گسترده زمين مواجه ساختند. در شهرهاي خشك و كويري مانند يزد كه سفره‌هاي زيرزميني با رواناب‌ها و جريان چاه‌هاي دفع فاضلاب تغذيه مي‌شدند، اعتبارات عمراني هنگفتي هزينه شد تا شبكه فاضلاب و تصفيه آب احداث شود و فرآيندي كه مي‌توانست با كمترين هزينه و به‌طور طبيعي انجام شود و به غناي آب‌هاي زيرزميني كمك كند، حجم زيادي از آب را در گوشه‌اي از بيابان جمع كرد و درياچه‌اي مصنوعي پديد آورد تا ضمن تجمع حشرات موذي، منجر به تبخير حجم عظيمي از آب شود و عملا از منابع اعتباري هزينه شد تا منابع آب به ورطه نابودي كشانده شوند.
علاوه بر اين، مديران بي‌تخصص تحت فشارهاي سياسي و به منظور ايجاد اشتغال و با ناديده گرفتن توان اكولوژيك هر منطقه و نيز قابليت سواحل جنوبي ايران، كسب و كارهايي را به وجود آوردند كه هيچ گونه توجيه زيست محيطي نداشتند. استقرار صنايع پرآب خواهي چون فولاد و كاشي و سراميك در فلات مركزي ايران به غير از اينكه منجر به برداشت بي‌رويه بخش بزرگي از منابع آب زيرزميني شدند، به دست درازي به منابع آبي خارج از حوضه هم مبادرت كرده و به ناترازي‌ها و عدم تعادل‌هاي محيطي دامن زدند. در شرايط حكمفرمايي روش‌هاي بهره‌ورانه در دنياي امروز هنوز هم آبياري كشت‌ها و درختان باغات و فضاي سبز شهرها به گونه غرقابي انجام مي‌شود و كشاورزان و شهرداري‌ها آب را از زير زمين مي‌كشند، به پاي گياه سرازير كرده و آب زيادي را به تبخير مي‌كشانند. علاوه بر اين در راستاي افزايش آمار عملكردي مديران كشاورزي و فعالان بازرگاني، كشت‌هاي گلخانه‌اي و غيرگلخانه‌اي خيار و گوجه و هندوانه و... ترويج يافته است تا با صادرات به كشور پرآبي مانند روسيه، آب مجازي را از ايران به خارج صادر كرده و ارزي را در جيب كاسبان واريز كنند. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون