نگاهي به فيلم «كج پيله» به كارگرداني هاتف عليمرداني
اجرای خام یک ايده تازه
فرزانه متين
پيش از آنكه نگارنده به نقد و بررسي فيلم كج پيله -كه اين روزها بر پرده سينماهاست- بپردازد، بايد به نكتهاي اشاره كند: در ميان گونههاي سينمايي جهان، ژانري به نام فانتزي (Fantasy) وجود دارد كه در آن، قوانين دنياي واقعي شكسته ميشود و عناصري چون جادو، موجودات غيرواقعي و دنياهاي خيالي حضور دارند. اين ژانر از كهنترين و خيالانگيزترين گونههاي هنري در ادبيات و سينماست و خود زيرژانرهاي متعددي را در بر ميگيرد. فيلم كج پيله به نويسندگي، كارگرداني و تهيهكنندگي هاتف عليمرداني اثري است كه در واقع بايد آن را در ژانر فانتزي جاي داد، نه كمدي. با اين حال، تبليغات نادرست و برچسب «كمدي» باعث ايجاد انتظاراتي غلط در ميان تماشاگران شده است؛ چراكه جز در يكي، دو صحنه، فيلم موقعيت خندهداري ندارد و حتي در سالن سينما نيز صداي خندهاي از تماشاگران شنيده نميشود. داستان درباره سيما ثروتي (با بازي الناز شاكردوست) است كه در همان آغاز فيلم اعلام ميكند از مردها متنفر است و تمام بدبختيهاي دنيا را حاصل رفتار آنها ميداند، اما در پي يك اتفاق ناگهاني، در يك لحظه تبديل به مرد ميشود. عليمرداني در پي آن است كه با قرار دادن قهرمان زن داستان در قالب يك مرد، به مخاطب يادآوري كند همه مردان بد نيستند و قضاوت عجولانه درباره ديگران امري ناپسند است. اين ايده روي كاغذ آموزنده و اخلاقمدار است، اما در اجرا، كج پيله دچار لكنت ميشود؛ بهگونهاي كه نه تنها پيام خود را منتقل نميكند، بلكه در روايت نيز سردرگم ميماند. هر چند كه اين مضمون در سينماي جهان موضوعي تكراري است، اما از آنجا كه در سينماي ايران براي نخستينبار چنين ايدهاي مطرح شده، برخي آن را كپي فيلم تركي
Oh Belinda دانستهاند. با اين حال، داستان دو فيلم تفاوتهاي بنيادين دارد و نميتوان كج پيله را اثري اقتباسي يا تركيمحور ناميد. با وجود وامگيري غيرمستقيم از آثار خارجي، فيلم از نظر ساختار، كارگرداني، شخصيتپردازي و زيباييشناسي بسيار ضعيف عمل ميكند و گاه به ورطه لودگي ميافتد. اگر در برخي كمديهاي ايراني شاهد شوخيهاي سطحي و تكراري و رقص مردان با پيژامه بودهايم در ابتداي كج پيله نيز شاهد مهماني و رقص با كت و شلوار هستيم كه نه تنها كمكي به پيشبرد داستان نميكنند، بلكه حذفشان نيز لطمهاي به روايت نميزند. عليمرداني كه با فيلمهاي دغدغهمند اجتماعي همچون آباجان، به خاطر پونه، مردن به وقت شهريور و هفت ماهگي شناخته ميشود، در كج پيله نيز تلاش كرده پيامهايي اخلاقي و اجتماعي ـ ازجمله نقد نگاه مردستيزانه ارايه دهد، اما لحن روايت او شتابزده و شعاري است. بازي تصنعي و غيرقابلباور الناز شاكردوست نيز ضربه ديگري به فيلم زده است. شخصيت مردي كه او در قالبش ظاهر ميشود به دليل صداي زنانه و بازي اغراقآميز، باورپذير از كار درنيامده است. همچنين لودگي نعيمه نظامدوست بيش از حد اغراقآميز است و بازي سروش صحت نيز خام و سطحي به نظر ميرسد. در مجموع، بازيگران كج پيله بيش از آنكه شخصيت خلق كنند، در قالب تيپ فرو رفتهاند. ازسوي ديگر، نمايش سبك زندگي ثروتمندان در فيلم نيز بيشتر براي جذب مخاطب عام است تا خدمت به قصه. درنهايت، كج پيله با وجود حضور بازيگران شناختهشده و طرح دغدغهاي اجتماعي، نتوانسته اثري آبرومند بيافريند و بايد آن را از فيلمهاي ضعيف امسال دانست؛ فيلمي كه در كارنامه هنري هاتف عليمرداني، نقطهاي منفي به شمار ميآيد.