• 1404 سه‌شنبه 4 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6198 -
  • 1404 سه‌شنبه 4 آذر

تحلیل اوضاع درگیری در غزه

آتش جنگ و آتش‌بس ناپايدار

عبدالناصر سعيد

هر كسي كه امروز به غزه مي‌نگرد، ممكن است در نگاه اول فكر كند كه جنگ تمام شده و قطعنامه ۲۸۰۳ شوراي امنيت و طرح دونالد ترامپ رييس‌جمهور امريكا در زمينه آتش‌بس در غزه دريچه جديدي را به طرف صلح و بازسازي اين منطقه گشوده است.

اما با نگاهي دقيق‌ به چادرهاي گل‌آلود، بيمارستان‌هاي مخروبه و محله‌هايي كه از نقشه پاك شده‌اند، مي‌توان دريافت آنچه در حال روي دادن است، صلح نيست، بلكه آتش‌بس شكننده‌اي است كه بين جنگي ناقص و راه‌حل‌هاي تحميلي امريكايي-   اسراييلي معلق مانده است.
امروز غزه در آستانه دوراني جديد اما مبهم قرار دارد به اين دليل كه ارتش صهيونيستي هنوز در مناطق وسيعي از آن مستقر بوده و به همين دليل زندگي مردم در گروي تصميمات اين رژيم و گذرگاه‌هايي قرار دارد كه تل‌آويو در غزه ايجاد كرده است. در واقع اين شكنندگي سه علت دارد: اوضاع انساني و امنيتي در غزه، طرح‌هاي سياسي كه واشنگتن سعي دارد از طريق قطعنامه‌هاي شوراي امنيت و طرح ترامپ آن را بر مردم غزه تحميل كند و اوضاع داخلي فلسطيني كه به جاي آنكه به خواست مردم فلسطين متكي باشد مرهون كمك‌هاي مالي خارجي است.
در سطح ميداني، غزه منطقه‌اي فاجعه‌زده است. ده‌ها هزار نفر از مردم آن شهيد يا زخمي شده‌اند، زيرساخت‌هاي بهداشتي، آب و برق ويران شده و تعداد زيادي از آوارگان به علت حضور ارتش صهيونيستي، تجاوزات و ترورهايي كه به بهانه تعقيب رزمندگان مقاومت انجام مي‌شود، قادر به بازگشت به خانه‌هاي خود نيستند. در چنين شرايطي، صحبت از استقرار ثبات يا احياي زندگي عادي در غزه نوعي فانتزي است به اين دليل كه اهالي اين منطقه در زير سقفي زندگي مي‌كنند كه هر لحظه در معرض خطر سقوط قرار دارند در حالي كه آينده آنها در سالن‌هاي مجهز به تهويه مطبوع در آن سوي درياها مورد بحث قرار مي‌گيرد. در سطح سياسي بين‌المللي، طرح ترامپ كه در آخرين قطعنامه شوراي امنيت به تصويب رسيد، بيش از آنكه به اشغال غزه پايان بدهد، پايه‌هاي قيموميت بين‌المللي بر غزه را تقويت مي‌كند. اين قطعنامه مبتني بر طرحي 20 ماده‌اي شامل آتش‌بس، تبادل اسرا و عقب‌نشيني تدريجي ارتش صهيونيستي مشروط به خلع سلاح گروه‌هاي مقاومت و نابودسازي توانمندي جنگي مقاومت و تشكيل دولت انتقالي به رهبري شوراي صلح تحت نظارت مستقيم كاخ سفيد داراي دو بازو به نام‌هاي نيروي تثبيت‌كننده بين‌المللي و تيم تكنوكرات فلسطيني كه امور مدني را مديريت مي‌كند و اصلاحات در ساختار تشكيلات خودگردان فلسطين است. اما اساس اين طرح تامين امنيت رژيم صهيونيستي است و بقيه موارد مانند بازسازي غزه و بازگشايي گذرگاه‌هاي آن منوط به موفقيت شوراي صلح و نيروي ثبات در از بين بردن توانمندي مقاومت مردم فلسطين است. لذا مي‌بينيم كه برخلاف ساير مناطق جهان هيچ جدول زماني مشخصي براي پايان دادن به اشغال و محاصره غزه و هيچ تضميني براي جلوگيري از شروع مجدد تجاوزات اسراييلي به اين منطقه در اين طرح وجود ندارد. لذا حق آزادي و حاكميت مردم فلسطين در طرح مزبور يك موضوع ثانوي است و هدف اصلي در اصل ايجاد محيطي آرام و ايمن نه براي مردم غزه، بلكه براي رژيم صهيونيستي است. ولي اين طرح با چالشي بزرگ مواجه است و آن اينكه حتي در رژيم صهيونيستي اتفاق نظري واحد بر سر آن وجود ندارد به اين دليل كه در كابينه نتانياهو و اطرافيان او برخي اين طرح را اشتباهي راهبردي مي‌دانند و معتقدند دو اصطلاح دولت فلسطين و حق تعيين سرنوشت را هر چند به شكل كلي و مبهم به قاموس سياست بين‌الملل بازمي‌گرداند و آن را به رسميت مي‌شناسد مانند رهبران راستگراي افراطي ديني در رژيم كه آشكارا گفتند هر گونه راهكاري كه باعث ايجاد نظام فلسطيني شود را نخواهند پذيرفت و تهديد كردند كه هر دولتي در تل‌آويو كه با چنين مسيري همراهي كند را سرنگون خواهند كرد. بنابراين آينده غزه در گروي موازنه‌هاي قدرت در كنست و سرنوشت اتحادها در جناح راست اسراييلي و استفاده از مساله فلسطين به عنوان يك ابزار چانه‌زني در درگيري بين احزاب و انتخابات است. از سوي ديگر، گروه‌هاي فلسطيني به ويژه نيروهاي مقاومت در غزه با اين طرح مخالفند به اين دليل كه آن را تلاشي براي احياي قيموميت بين‌المللي بر غزه، خلع سلاح مقاومت و جداسازي غزه از كرانه باختري تحت پوشش يك دولت انتقالي مي‌دانند كه در آن جايي براي اخذ  تصميم ملي مستقل  وجود  ندارد.
به اعتقاد گروه‌هاي مقاومت وقتي كه اشغال فلسطين ريشه واقعي جنگ است تبديل مبارزه آزادي‌بخش به يك بحث اداري درباره شكل و ساختار شوراي صلح، به منزله دور زدن اصل موضوع و تلاشي براي تثبيت پايه‌هاي اشغالگري در يك پوشش قانوني جديد است.
يكي ديگر از مهم‌ترين چالش‌هاي اين طرح آن است كه باعث مي‌شود تشكيلات خودگردان فلسطين به جاي آنكه محور پروژه آزادي‌بخش ملي فلسطيني باشد به هماهنگ‌كننده اداري امنيتي با رژيم صهيونيستي تبديل شود كه بيگانگان وعده مي‌دهند آن را در ازاي امتيازات واهي  به حاكميت  بر غزه  بازگردانند.
كارشناسان معتقدند اين طرح باعث ايجاد شكاف ميان دو ايده مي‌شود، اول برنامه اصلاحات ملي با هدف بازسازي سازمان آزادي‌بخش فلسطين و افزايش تعداد گروه‌هاي مشاركت‌كننده در آن و ايجاد يك اقتصاد مقاومتي فلسطيني و دوم اصلاحات بين‌المللي كه فقط تشكيلات خودگردان را مي‌شناسد و گروه‌هاي مقاومت را به رسميت نمي‌شناسد و مي‌كوشد اين تشكيلات را به يك شريك امنيتي قابل اعتماد براي رژيم صهيونيستي در دوران پساجنگ تبديل كند. در اين زمينه سوالات زيادي مطرح مي‌شود: هدف از اصلاحاتي كه از سوي طرف‌هاي كمك‌كننده مطرح مي‌شود، اما مبتني بر نيازهاي جامعه فلسطين و نيروهاي آن نيست، چيست؟ چگونه مي‌توان مشروعيتي واقعي براي تشكيلات خودگردان فلسطين ايجاد كرد در حالي كه اين ساختار بر اساس هماهنگي امنيتي با رژيم صهيونيستي و وابستگي مالي به قدرت‌هاي خارجي و آموزش و پرورش مبتني بر مخالفت با مقاومت و راه شهدا و مجروحان و آزادگان و اسراي فلسطيني بنا شده است؟ از سوي ديگر چه تضميني وجود دارد كه تجربه سال‌هاي پس از انتفاضه اقصي و ترور ياسر عرفات تكرار نشود، زماني كه تشكيلات خودگردان فلسطين تمام خواسته‌هاي بين‌المللي را محقق كرد، اما خودش هرگز نتوانست روياي تشكيل كشور مستقل فلسطيني را  محقق كند؟
كارشناسان معتقدند كه غزه امروز به ميداني پر از تناقضات براي آزمايش مدل جديدي از حاكميت استعمار نرم همراه با اشغال نظامي صهيونيستي و بازگشت اشغالگري و اعمال قيموميت بين‌المللي در چارچوب قطعنامه‌هاي سازمان ملل متحد و منويات واشنگتن و ايجاد حكومتي محلي تبديل شده كه بايد توانمندي خود را براي كنترل جامعه فلسطيني و مهار مقاومت آن و استقرار نيروي ثبات كه از غيرنظاميان حمايت كند به منصه ظهور رساند، اما همزمان به جاي دشمن صهيونيستي، مقاومت را مهار كند. 
با اين حال نمي‌توان نسبت به اين مساله بي‌توجه بود كه جنگ اخير غزه روايت جهاني و درك عمومي نسبت به رژيم صهيونيستي و مساله فلسطين را به‌طور قابل توجهي تغيير داده است، زيرا تصويري كه از رژيم صهيونيستي پس از پايان جنگ نمايش داده شده ديگر تصوير يك دولت كوچك محاصره شده توسط دشمنان نيست، بلكه تصوير يك قدرت نظامي عظيم است كه خشونتي افراطي را عليه ملتي محاصره شده به كار گرفته  است.
اين در حالي است كه پرچم‌ فلسطين در دانشگاه‌ها و خيابان‌هاي جهان به اهتزاز درآمده و جنگ غزه به نمادي از بي‌عدالتي اسراييلي و مقاومت فلسطيني در برابر آن تبديل شده است. البته اين سرمايه اخلاقي و سياسي را نمي‌توان با قيموميت بين‌المللي بر غزه از بين برد، اما اگر در داخل فلسطين به يك برنامه ملي جامع تبديل نشود، همچنان در معرض خطر نابودي خواهد  بود.
بنا به اين دلايل مي‌توان گفت كه وضعيت امروز غزه نه يك پيروزي آسان براي فلسطيني‌ها و نه يك شكست ذلت‌بار براي رژيم صهيونيستي است، بلكه دوره گذار ناپايداري است كه حاوي دو مسير متناقض است به اين معنا كه يا فداكاري‌هاي مردم غزه باعث تحقق آزادي واقعي و احياي مفهوم يك ملت واحد و يك آرمان واحد فلسطيني خواهد شد يا به شكستي عظيم براي فلسطينيان تبديل مي‌شود كه خيال رژيم صهيونيستي را راحت خواهد كرد و به تغيير ساختار تشكيلات خودگردان فلسطين به نفع اين رژيم خواهد انجاميد و باعث خواهد شد كه اهالي غزه بار ديگر با خون  و زندگي خود  بهاي آن را  بپردازند.
غزه امروز قبل از آنكه به شوراي صلح نياز داشته باشد، به عدالت نياز دارد و پيش از آنكه به نيرويي براي ايجاد ثبات نيازمند باشد، به پايان واقعي اشغالگري صهيونيستي نيازمند است. در غير اين صورت آتش‌بس با توجه به نقض مكرر آن توسط دشمن اسراييلي ناپايدار باقي خواهد ماند.
كارشناس   و تحليلگر  فلسطيني 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون