ولنتاين در عصر هويتهاي معلق
پريسا نقدي
ولنتاين در جامعه امروز ايران تنها يك مناسبت عاشقانه نيست؛ اين روز، همچون آينهاي نمادين، بخشي از تحولات هويتي نسل جوان را بازتاب ميدهد. در دهههاي اخير، جوانان ايراني بيش از هر زمان ديگري در معرض جريانهاي جهاني فرهنگ، سبكهاي مختلف زيست و الگوهاي متنوع ابراز عشق قرار گرفتهاند. اين مواجهه گسترده، در كنار تغييرات پرشتاب اجتماعي و اقتصادي، باعث شكلگيري نوعي «هويت سرگردان» شده است؛ هويتي كه ميان سنت و مدرنيته، ميان خواست فردي و فشار جمعي و ميان ارزشهاي بومي و جذابيتهاي جهاني در نوسان است. ولنتاين براي بسياري از جوانان عرصهاي است براي نمايش و تجربه عشق؛ اما براي برخي ديگر تبديل شده به نوعي بازنمايي اجتماعي كه در آن، ارزش رابطه و احساسات انساني گاه زير سايه مصرفگرايي قرار ميگيرد. هديههاي لوكس، پستهاي شبكههاي اجتماعي و معيارهاي رمانتيك وام گرفته از رسانههاي جهاني، نه تنها تجربه عشق را تجاريسازي، بلكه فشار رواني و هنجاري نيز بر جوانان تحميل ميكند. در چنين فضايي، برخي جوانان براي «ديده شدن» و كسب هويت، به مناسك ولنتاين پناه ميبرند؛ مناسكي كه اگرچه گرمايي نمادين دارد، اما هميشه نميتواند خلأ هويتي را پر كند. با اين حال، ولنتاين براي جامعه ما پيامدهاي مثبت و منفي توأمان دارد. از يكسو، اين روز فرصتي براي تقويت روابط عاطفي، ابراز احساسات و توجه به نيازهاي رواني جوانان است؛ چيزي كه در فرهنگ ما گاهي كمرنگ شمرده ميشود. ولنتاين ميتواند بهانهاي باشد براي گفتوگو، آشتي با احساسات و يادآوري اهميت روابط انساني در جهان پرشتاب امروز. ازسوي ديگر، فشارهاي اقتصادي، نگاه كالايي به عشق و فاصله گرفتن از ارزشهاي بومي، از جمله چالشهايي است كه اين مناسبت در جامعه ما ايجاد كرده يا تشديد ميكند. در مواردي نيز تقليد افراطي از الگوهاي جهاني بدون تطبيق با زمينه فرهنگي ايران، به شكلي از «هويتپريشي فرهنگي» منجر ميشود. اين سرگرداني نتيجه شكافهاي ساختاري گستردهتري است: فشارهاي اقتصادي، رقابتهاي شديد تحصيلي و شغلي، محدوديتهاي ارتباطي و بحرانهاي معنايي كه امكان ساختن و تداوم روابط عاطفي پايدار را براي بسياري دشوار كرده است. ولنتاين به همين دليل گاه به صحنهاي براي بيان ناتواني در برقراري ارتباطات اصيل بدل ميشود؛ جواناني كه ميان روياهاي رمانتيك و واقعيت پيچيده زيست اجتماعي، به دنبال معنايي تازه براي عشق و خودشناسي ميگردند. با اين حال نميتوان نقش ولنتاين را تنها منفي ديد. اين روز، براي بسياري فرصتي است جهت بازانديشي درباره رابطه، توجه به نيازهاي عاطفي و تمرين ابراز احساسات در جامعهاي كه گاه بيان عشق را محدود ميكند، به همين دليل است كه ولنتاين ميتواند، اگر به درستي فهم و مديريت شود، به تقويت سلامت رواني و ارتباطي جوانان كمك كند. آنچه مهم است حمايت از جواناني است كه در ميان اين دوگانگيها به دنبال هويتي معنادار هستند. جامعه بايد فضايي فراهم كند كه جوانان بتوانند بدون فشارهاي بيروني، هويت عاطفي و فردي خود را به صورت اصيل شكل دهند، زيرا هويتِ آرام و تثبيت شده، پيششرط عشق پايدار است؛ عشقي كه فراتر از مناسبتها، بر زندگي روزمره استوار ميشود.
دانشجوي دكتراي جامعهشناسي، عضو انجمن جامعهشناسي ايران