حسينعلي افخمي در نشست زمينههاي تاريخي مطالعات ارتباطات در ايران
زمين تاريخ مطالعات ارتباطي تقريبا بكر مانده است
آيدا آستاني
سومين نشست از سلسله برنامههاي «زيست ارتباطي در جهان معاصر» روز يكشنبه دوم آذر با سخنراني حسينعلي افخمي، استاد برجسته ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايي در سالن شوراي دانشكده علوم ارتباطات اين دانشگاه برگزار شد. افخمي در اين نشست كه با حضور اساتيد، دانشجويان و دبير علمي آن حسين زينالي برپا شد، به زمينههاي تاريخي مطالعات ارتباطات در ايران پرداخت و با مروري بر معناي واژهها و آثار ترجمهشده در اين حوزه تاكيد كرد: از دهه ۱۳۷۰ شمسي تاكنون، كتابشناسي رشته ارتباطات در كشورمان جهشي موثر و قابل توجه داشته و تعداد ترجمهها و تاليفهاي تخصصي بهشكل چشمگيري افزايش يافته است.وي همچنين وضعيت متون موجود در ايران را با كشورهاي پيشرو مقايسه كرد و از كمّي و كيفي شدن روزافزون منابع ارتباطي در دو دهه اخير خبر داد. آنچه ميخوانيد گزارشي از سخنراني دكتر افخمي در اين نشست است.
بازگشت به تاريخ
نميخواهم تاريخ بگويم، اما به هر حال ناگزيريم كه سخنمان را بهصورت تاريخي پيش ببريم. يكي از موضوعاتي كه به نظرم در دانشكدههاي ارتباطات بايد به آن توجه بيشتري شود، «رويكردهاي تاريخي به مطالعه ارتباطات» است. پيش از هر چيز، بگذاريد تعريف خودم را از «ارتباط» و «ارتباطات» بگويم تا به نقطه مشتركي برسيم. در زبان فارسي هر دو واژه «ارتباط» و «ارتباطات» به كار ميروند؛ در انگليسي هم Communication گاهي با «s» نوشته ميشود و گاهي بدون آن. من Communication بدون «s» را معادل «ارتباط» و با «s» را معادل «ارتباطات» ميدانم؛ همانطور كه Information را گاهي «اطلاعات» و گاهي «اطلاع» ترجمه ميكنيم. به نظرم در مفهوم اصلي هيچ تفاوتي بين اين دو نيست. در فارسي هر دو واژه را بهكار ميبريم، اما گاهي كاربرد نادرستي هم داريم؛ مثلا وقتي ميخواهيم صفت بسازيم ميگوييم «ارتباطاتي» كه كمي ثقيل و غيرضروري است؛ «ارتباطي» كاملا مفهوم را ميرساند.
ارتباطات انساني
ما امروز عمدتا درباره «ارتباطات انساني» و مباحث پايهاي آن سخن ميگوييم. در يكي از كتابهاي كلاسيك كه سالها پيش به فارسي ترجمه شد (پويايي ارتباطات انساني يا Dynamics of Human Communication)، شش، هفت ويژگي كليدي براي ارتباطات برشمرده شده است:
1. ارتباط همهجا هست؛ موجود زنده بدون ارتباط نميتواند وجود داشته باشد. انسان در هر حال در حال ارتباط است: يا درونفردي (intrapersonal) يا بينفردي يا با اشيا و محيط يا در قالب ارتباطات جمعي كه ما در اين دانشكده بيشتر با آن سر و كار داريم.
2. ارتباط آغاز و پايان مشخصي ندارد. هميشه بحث «مرغ اول بود يا تخممرغ» پيش ميآيد. مثلا وقتي سلام ميكنيم، شايد فكر كنيم سلام آغاز ارتباط است، اما پيش از آن نگاه، برانداز كردن، اشاره و... وجود داشته. يا منِ استاد سال اوليها را نميشناسم، ولي آنها از قبل از طريق فضاي مجازي يا كتاب و سخن ديگران تصويري از من ساختهاند؛ يعني ارتباط پيش از حضور فيزيكي من شروع شده است. به همين دليل در افكارسنجي و مخاطبسنجي هميشه به دنبال نقطه شروع واقعي ارتباط هستيم.
نويسنده كتاب، ارتباطات را در دو مدل بررسي ميكند:
- مدل خطي (كه شانون و ويور مطرح كردند): پيام از فرستنده بهگيرنده ميرسد.
- اما در جعبه سياه انساني، فقط انتقال پيام نيست؛ «بهاشتراكگذاري معنا» (sharing meaning) است. ما در شبكههاي اجتماعي مدام ميگوييم «شِير كنيد» يعني معنا را به اشتراك بگذاريد.
ويژگيهاي ديگر:
- ارتباطات قابل پيشبيني است؛ علم ارتباطات به ما كمك ميكند پيشبيني دقيقتري داشته باشيم.
- ارتباطات هدفمند است؛ هيچ پيامي «باري به هر جهت» نيست (حتي سرگرمي هم هدف دارد) .
- ارتباطات تعاملي و ترانزكشنال (meraudeاي) است؛ بده- بستان معنا و گاهي سود و زيان.
اين ويژگيها در همه سطوح ارتباطات انساني صدق ميكند، اما ما آنها را در انواع مختلف ارتباطات هم ميتوانيم ببينيم :
- ارتباطات درونفردي و بينفردي (بيشتر حوزه روانشناسي).
- ارتباطات گروهي (كه در كشور ما هنوز خيلي مهجور است، در حالي كه براي توسعه سياسي و سازماني حياتي است).
- ارتباطات جمعي (كه ما آن را گاهي «ارتباطات اجتماعي» ترجمه كردهايم؛ مرحوم دكتر معتمدنژاد از اين ترجمه دل خوشي نداشتند و ميگفتند تحتاللفظي آن «ارتباطات تودهاي» ميشود كه بار سياسي منفي دارد) .
امروز «ارتباطات شبكهاي» (Network Communication) و مفهوم «اتصال» (Connection) هم اضافه شده و مفاهيم متعدد ديگري نيز داريم: ارتباط بهمثابه ديالوگ (باختين)، ارتباط بهمثابه ابراز وجود (مد و فشن)، ارتباط بهمثابه اطلاعات (كه اگر بيش از حد بر آن تاكيد كنيم، روابط عمومي تبديل به صرف «اطلاعرساني يكطرفه» ميشود)، ارتباط بهمثابه اقناع، ارتباط بهمثابه مناسك و آيينها و... .
رويكردهاي تاريخي به مطالعه رسانه و ارتباطات
در 2۰-1۰ سال اخير چند كتاب خوب به فارسي ترجمه شده است. بهطور كلي سه (و گاهي پنج-شش) رويكرد عمده وجود دارد:
1. رويكرد زندگينامهاي (بيوگرافيكال): تمركز بر زندگي افراد برجسته (مثل لاسول، لازارسفلد، لوين، هارولد اينيس، مكلوهان و...) .
- كتاب «تاريخ تحليلي علم ارتباطات» راجرز (ترجمه غلامرضا آذري، ۱۳۸۷) نمونه خوبي است.
2. رويكرد نهادي: تاريخ سازمانها و موسسات (مثل راديو وتلويزيون ايران، روزنامه كيهان، روزنامه اطلاعات و...) .
- متاسفانه ما حتي تاريخ شفاف روزنامه صدساله اطلاعات را درست نميدانيم!
3. رويكرد اجتماعي-فرهنگي: مثل كتاب عالي «تاريخ اجتماعي رسانهها» از پيتر بريگز و آسا بريگز (ترجمه محمدرضا نمكدوست) كه از انقلاب چاپ شروع ميكند و تا همگرايي رسانهها در فضاي سايبر ميرسد.
4. رويكرد تطبيقي: كتاب «درآمدي بر تاريخ تطبيقي رسانهها» جين چپمن؛ مرحوم دكتر معتمدنژاد عاشق مطالعات تطبيقي بودند و هميشه ميگفتند «فقط به ايران نگاه نكنيد».
5. رويكرد ساده و ابزارمحور: «از گيلگمش تا گوگل» (ترجمه بهروز توراني، ۱۳۹۳) كه هفت رسانه اصلي (گرافيك، شفاهي، مكتوب، چاپ، شنيداري، ديداري، ديجيتال) را مرور ميكند.
6. رويكردهاي انتقادي و نظري: مجموعه مقالات «كابوسهايي در ارتباطات» (ترجمه مريم كياني) كه تاريخنگاري ارتباطات را از منظرهاي مختلف (دموكراسي، تكنولوژي، مخاطبان، فرهنگ، ايدئولوژي، فضاي عمومي هابرماس و...) بررسي ميكند.
نسل خوششانس، نسل بدشانس!
وقتي كتابشناسيهاي موجود را نگاه ميكنيم (مثل كتابشناسي ۱۰۰۰ صفحهاي زهرا نظري و احمد پيشگر تا سال ۱۳۹۰)، ميبينيم تعداد كتابهاي ترجمه و تاليف در حوزه ارتباطات از دهه ۸۰ به بعد بهطور چشمگيري افزايش يافته، اما:
- بسياري از آنها رونويسي يا تكرار است.
- در حوزه تاريخ ارتباطات تقريبا هيچ كار جدي ملي يا تطبيقي نداريم.
- در كتابشناسيهاي قديمي (مثل كتابشناسي خانم دستمالچيان در ۱۳۵۶) حتي يك عنوان در حوزه تبليغات يا روابط عمومي پيدا نميكنيد!
در سطح جهاني، از ۱۹۲۰ به بعد مطالعات ارتباطات به سرعت رشد كرد (بهخصوص در امريكا به دليل دو جنگ جهاني و سپس جنگ سرد) . اما در ايران هنوز زمين تاريخ مطالعات ارتباطي تقريبا بكر مانده است. ما هنوز محصول قابل درو نداريم، چون هنوز درست نكاشتهايم. اميدوارم نسلهاي آينده اين خلأ بزرگ را پر كند.