تحليلي جامعهشناختي از سكوت سياستگذاران، اينترنت طبقاتي و فاصله ميان گفتار و كردار در حكمراني ديجيتال
خط سفيد؛ مرز نامریي نابرابري
سيد محيالدين حسينيمقدم
در ايران امروز، ما با پديدهاي روبهرو هستيم كه در ظاهر يك سازوكار فني است، اما در عمل به يكي از بارزترين نمادهاي نابرابري ساختاري تبديل شده: خط سفيد. مفهومي كه دو زمين ارتباطي متفاوت براي شهروندان ميسازد؛ زميني آزاد و بيفيلتر براي گروهي محدود و زميني با ديوارهاي بلند محدوديت و كندي براي اكثريت جامعه. اين واقعيت از مرز تكنولوژي عبور ميكند و به يك مساله اجتماعي، اخلاقي و حكمراني بدل ميشود؛ مسالهاي كه در سكوت مسوولان، هر روز عميقتر ميشود.
در جامعهشناسي، تكنولوژي هرگز خنثي نيست. بورديو ميگويد: «دسترسي گزينشي، توزيع نابرابر قدرت است.» خط سفيد دقيقا چنين ميكند: دسترسي را به امتياز تبديل ميكند و امتياز را به طبقه و نتيجهاش اين ميشود كه ميبينيم: يعني شكلگيري نوعي شهروندي دوگانه؛ شهرونداني با اينترنت بدون فيلتر و شهرونداني با اينترنتي كه به زحمت نفس ميكشد. اين همان طبقاتي شدن ديجيتال است؛ شكافي كه هم سرعت اتصال و هم سرعت حركت جامعه را نيز تعيين ميكند.
اما شايد مهمتر از خود خط سفيد، سكوت ساختاري تصميمگيران درباره رفع فيلترينگ است؛ سكوتي كه به تعبير نظريههاي قدرت، شكل پنهان تصميمگيري است. فوكو سالها پيش هشدار داده بود كه قدرت الزاما با صدا اعمال نميشود؛ گاهي با ناديده گرفتن و به تعويق انداختن. امروز نيز همين مكانيسم تكرار ميشود: مسوولان، گامهاي كوچك و نماديني برميدارند كه بيشتر شبيه نمايش است تا سياستگذاري واقعي. نتيجه آن ميشود كه جامعه با فيلتر دستوپنجه نرم ميكند و ساخت قدرت با سكوت، وضع موجود را تثبيت ميكند. اين شكاف گفتار و كردار، هنگامي برجستهتر ميشود كه به ياد بياوريم مسوولان كشور بارها و بارها حديث اميرالمومنين (ع) را تكرار كردهاند: «آنچه بر خود ميپسندي براي مردم نيز بپسند.» اما اين ارزش اخلاقي تا زماني كه در سياستگذاري بازتاب نيابد، به مرور از اصل بودن فاصله ميگيرد و به تزيين گفتار تبديل ميشود. جامعهشناسان اين وضعيت را گسست هنجاري مينامند: تعارض ميان آنچه گفته ميشود و آنچه تجربه ميشود و هر بار چنين گسستي رخ ميدهد، كمي از سرمايه اعتماد عمومي فرو ميريزد.
به عقيده بنده، پيامدهاي خط سفيد را نبايد فني دانست. اين سازوكار، فرصتهاي اقتصادي را نابرابر ميكند؛ پژوهشگري را از دسترسي به منابع جهاني محروم ميسازد؛ روزنامهنگاري را كند ميكند؛ كسبوكارهاي ديجيتال را زمينگير ميكند و بخش بزرگي از جامعه را به مسيرهاي غيررسمي و غيراصولي سوق ميدهد. آنچه از ديد سياستگذار يك راهحل امنيتي تلقي ميشود، از ديد جامعه به تجربه زيسته تبعيض تبديل ميشود؛ تبعيضي كه نه در گفتار، بلكه در كيفيت زندگي خودش را نشان ميدهد.
با اين وجود بايد گفت كه اينترنت زيرساخت زيست مدرن است و تفكيك دسترسي، تفكيك مشاركت است. خط سفيد يعني يك جامعه با دو سرعت؛ يك بخش در حال تعامل جهاني و بخشي ديگر در حال تلاش براي وصل شدن. اين شكاف، شكاف اتصال نيست، شكاف آينده است. آيندهاي كه براي گروهي بازتر و براي گروهي بستهتر است.
حكمراني ديجيتال، آينه اخلاق قدرت است. اگر عدالت در عمل ديده نشود، عدالت در سخن نيز شنيده نخواهد شد. امروز جامعه ما، نيازمند شفافيت، صداقت، پاسخگويي و بازنگري در سياستهايي است كه به جاي حل مساله، صورت مساله را پنهان ميكنند. بازگشت به اصل ساده اميرالمومنين (ع) - همان اصل كه مسوولان بارها گفتهاند - نه شعار ميخواهد و نه نمايش؛ تنها يك اقدام روشن: آن اينترنتي را كه براي خود ميپسنديد، براي مردم نيز بپسنديد.
كارشناسارشد مطالعات فرهنگي و رسانه