تكليف شعار «تو تنها قدم نخواهي زد» بايد روشن شود
اخراج اسلات از ليورپول؟
اوضاع آرنه اسلات با يكي از گرانترين تيمهاي تاريخ فوتبال اصلا خوب نيست. يك برد كه چند روز قبل به دست آمد در مقابل انبوه شكستها به چشم نيامد و فريادهاي اخراج مربي هلندي از گوشه و كنار شنيده ميشود. تساوي اين تيم برابر ساندرلند يك بار ديگر عمق نااميدي تيم را نشان داد. مساله اين است كه ليورپول اين روزها فقط شكست نميخورد؛ آنها در سه بازي پياپي ۱۰ گل خوردند و تنها يك گل زدند. شكست هميشه در باشگاهي با چنين سطحي از انتظارات دردناك است، اما دو باخت اخير در آنفيلد تحقيرآميز بودهاند؛ جايي كه سرنوشت تمام مربيان (يا در اين دوره، سرمربي) معمولا در آن مشخص ميشود، حتي اگر در اينترنت حرف ديگري زده شود. ناكاميها متوجه بازيكنان و سرمربي شده و حالا عصبانيت به حدي رسيده كه جايگاه آرنه اسلات را در سطح مديريت باشگاه زير سوال ببرد. در اين بخش از دنيا حافظهها كوتاه نيست -چه در موارد خوب و چه بد- و فقط در ماه مه همين امسال بود كه اسلات بيستمين قهرماني ليگ داخلي ليورپول را در همين زمين جشن ميگرفت؛ زميني كه حالا همه چيز روي آن دردناك است.
منطق ساده است: ليورپول چه ميخواهد؟ قهرماني ليگ. خب، آنها مربياي دارند كه فقط براي دومينبار از سال ۱۹۹۰ اين افتخار را كسب كرده؛ آن هم پس از اينكه در فاينورد نيز همين كار را كرده بود و قهرماني ۲۰۲۳ ارديويزه دومين قهرماني آن باشگاه از سال ۱۹۹۹ بود. بعضي منتقدان ميگويند اسلات از تيمي استفاده كرد كه كاملا محصول دوران كلوپ بود، اما انتقاد از او به خاطر قهرماني عجيب است، بهويژه وقتي كلوپ با همين تيم نتوانست قهرمان ليگ شود. كلوپ قبل از «بازسازي»اش در ۲۰۲۰ اولين قهرماني ليگ ليورپول در ۳۰ سال را آورد، بنابراين همه درك ميكنند كه رسيدن به عنوان بهترين تيم كشور چقدر دشوار است. ليورپول امروز فرسنگها با آن سطح فاصله دارد و اگر روند سقوطي تيم ادامه يابد، اين نگرانيها بيشتر خواهد شد. ليورپول اين روزها فاصله چنداني با منطقه سقوط ندارد. با اين حال، محتملتر اين است كه آنها صرفا از جمع تيمهاي بالاي جدول و سهميه ليگ قهرمانان دور بمانند اما با وجود قرار گرفتن در رتبه 9، هنوز فقط 6 امتياز با منچسترسيتي رده دوم فاصله دارند. اين فصل پرتلاطم است و هيچ تيمي جز آرسنال (كه ليورپول در آگوست آن را شكست داد) ثبات كافي نداشته است. هيچ نشانهاي وجود ندارد كه ليورپول -يا بهتر است بگوييم مالكان باشگاه، گروه فنوي اسپورتس- قصد داشته باشند قبل از تبديل شدن مشكل به بحراني جديتر دخالت كنند. با اين حال، تاريخچه آنها نشان ميدهد كه وقتي احساس كنند راه بازگشتي وجود ندارد، تصميم ميگيرند. اگر دوران كلوپ را كنار بگذاريم، FSG طي ۶ سال سه مربي را اخراج كردهاند. فضاي هر جدايي متفاوت بود:
۲۰۱۵: شايد برندن راجرز بيشتر ميماند اگر كلوپ در دسترس نبود.
۲۰۱۲: هواداران خواستار رفتن كني دالگليش نبودند، اما اكثرشان پذيرفتند كه زمانش رسيده است.
۲۰۱۱: دوره روي هاجسون در كوتاهترين زمان ممكن در دوران مدرن ليورپول پايان يافت و اگر تصميم با هواداران بود، حتي زودتر اخراج ميشد.
فرهنگ هواداري ليورپول هرگز بر پايه فشار مستقيم براي اخراج مربي نبوده؛ عمدتا چون زماني طولاني اين باشگاه قدرت اول فوتبال انگليس بود و نيازي به چنين فضاي اعتراضي وجود نداشت. با اين حال، فرهنگ فوتبال تغيير كرده است.
۲۰۰۷: ژوزه مورينيو پس از دو قهرماني پياپي ليگ برتر از چلسي كنار گذاشته شد.
۲۰۱۰: چلسي قهرمان شد، اما كارلو آنچلوتي پس از فصل بعد اخراج شد.
۲۰۱۵: مورينيو چهار ماه پس از تمديد قرارداد چهار ساله اخراج شد.
۲۰۱۶: كلوديو رانيري لستر را به قهرماني معجزهآسا رساند، اما يكسال بعد و در آستانه سقوط اخراج شد.
۲۰۱۸: آنتونيو كونته يكسال پس از قهرماني ليگ بركنار شد.
امروزه مالكان زماني دست به كار ميشوند كه پول در خطر باشد (مثل لستر) يا روابط خراب شود (مثل چلسي).
در ليورپول نيز خطرات مالي عدم راهيابي به ليگ قهرمانان واقعي است. Egoها هم اهميت دارند، اما جايگاه ليورپول به طور تاريخي متفاوت بوده و اخراج اسلات اين ادعا را كه اين باشگاه «خاصتر» از بقيه است، نابود ميكند و هر توهمي درباره معناي واقعي «تو هرگز تنها قدم نخواهي زد» را زير سوال ميبرد.
هرگز در تاريخ ليورپول مربياي كه قهرماني ليگ را آورده باشد در فصل بعد اخراج نشده است، اما هرگز هم پيش نيامده كه مربي قهرمان ليگ با مرگ يك بازيكن فعال تيم روبهرو شود؛ اتفاقي كه اسلات با مرگ ديوگو ژوتا تجربه كرد.
اين موضوع نبايد بهانهاي براي نتايج باشد، اما بايد همواره در تحليل فصل مدنظر قرار گيرد. اين فصل -هرطور كه تمام شود- هميشه با اين واقعيت همراه خواهد بود كه ليورپول بدون شماره ۲۰ خود وارد مسابقات شد.