رويايي از دانشگاه كه بايد اشاعه شود
اصولا نظام آموزشي ايران، گويي مهمترين ماموريت خود را جدا و انقطاع از زمينهها و اشاعه تكلف ميداند. يعني تحصيلكردههاي ايراني نسبت به موضوع كار خود بيشتر تكلف دارند تا اينكه شناخت عميقي نسبت به اوضاع سرزمين و زمينههاي آن داشته باشند. اين وضعيت هم به اين دليل است كه دچار امتناع از زمينه هستند. شرايطي كه اتفاق افتاده اين گونه است. تمام تحصيلكردههاي ايراني اين بيت فردوسي را از بَرند كه «توانا بود هركه دانا بود/ زدانش دل پير برنا بود» اين دانايي، متاسفانه از ابتداي آموزش مدرن در ايران معادل سواد گرفته شده است. در صورتي كه اين دانايي در ذات خود معادل سواد نيست، چرا كه فردوسي در مصرع دوم ميگويد «زدانش دل پير برنا بود...» از سواد دل پيرها، برنا نميشود، بلكه از شعور است كه دل پيران برنا ميشود. دانشگاههاي ايران يك چنين ماموريتي را دنبال نميكنند. به همين دليل، رفته رفته صحنه توليد علم از دانشگاه فاصله گرفته است. هم تربيت شهروند خوب و هم توليد علم از دانشگاه فاصله ميگيرد و بدنه جامعه خود فكري به حال خود ميكند. اين خبر خوشحالكنندهاي براي فعالان حوزه دانشگاهي و آكادميك در ايران نيست. در عين حال برخي ميپرسند عملكرد دولت چهاردهم از ابتداي زعامت بر راس هرم اجرايي كشور در حوزه دانشگاهي چگونه بوده است؟ دولت پرونده دانشجويان ستارهدار را برچيده و زمينه فعاليت دوباره استادان اخراجي و... را نيز فراهم كرده است. اين كارها كارهاي خوبي است. دولت زخمهايي كه در دورههاي قبل وارد شده را مرهم مينهد و پانسمان ميكند. جلوي خونريزي را ميگيرد و رسيدگيهاي فوري را انجام ميدهد. اما دانشگاههاي ايران مشكلات بزرگتري دارند. حتي دانشجويان بيستاره و استادان بر سر كار ايراني هم مشكلاتي دارند كه بايد به آنها توجه شود. البته اطلاع دارم كه مسوولان وزارت علوم تلاش ميكنند شرايط را تغيير بدهند اما زمينههاي لازم فراهم نيست. اگر قرار باشد به دولت چهاردهم توصيهاي داشته باشم، به نظرم ميرسد لازم است روياي دانشگاه خوب را اشاعه بدهند. در اين صورت است كه ميتوان فاصله كنوني با رويايي كه از دانشگاه مطلوب شكل گرفته را تخمين زد. اين رويا، خود يك تقاضاي عمومي و سرمايه اجتماعي شكل ميدهد و كمك ميكند به اينكه دانشگاههاي ايراني حقيقتا دانشگاه شوند. اسمي با مسما كه در خور ايرانيان است.