دموكراسي، تودهها و پوپوليسم
4- رهبريت كاريزماتيك: غالبا در حركتهاي تودهاي، رهبران برگزيده شده نقشي مهم بازي ميكنند. هر چند ممكن است ارتباط بين آنها و تودهها، صرفا احساسي و بر اساس شرايط موجود باشد. اين رهبران اكثرا جذابيت بالا براي تودهها داشته و نسبت به موقعيت، ويژگيهاي متفاوت دارند. اين ويژگيها ممكن است براي همه قابل قبول نباشد مانند ترامپ كه توانسته است بخش مهمي از مردم امريكا را جذب كند.
5- شعارزدگي: يكي از پديدهها در شكلگيري تودهها، ايجاد شعاري واحد است كه ميتواند برگرفته شده از يك ايدئولوژي يا هدف خاص باشد و تبديل به محور حركتي تودهها شود. غالبا انقلابها براساس اين شعارها شكل ميگيرد و در انتخابات نيز موثر است.
6- پوپوليسم: شايد مهمترين بيماري دموكراسيها، به خصوص زماني كه نقش تودهاي ميگيرد، پوپوليسم است. رهبريتي كاريزماتيك با وعدههاي بزرگ ميتواند مسير دموكراسي را به سوي خود منحرف كرده و شرايط را براي انتخابات گسترده فراهم كند.
بزرگترين نظريهپردازان دموكراسي تودهاي (مانند هانا آرنت، گاست، كنت گالبريث و...) معتقدند كه ورود تودههاي بيتجربه به سياست ميتواند به سقوط نهادهاي عقلاني منجر شود و جنبشهاي تودهاي به توتاليتاريسم ختم خواهد شد. گروهي از نظريهپردازان نيز پوپوليسم را زاييده حضور تودهها ميدانند. برخي نيز معتقدند شرايط كنوني جهان به خصوص در امريكا، فرانسه و... به دليل «دموكراسي تودهاي ديجيتال» است.
اما تفاوت دموكراسي كلاسيك يا نخبگي با دموكراسي تودهاي در چيست؟
دموكراسي كلاسيك به دليل داشتن احزاب به عنوان مهمترين بازيگر صحنههاي سياسي، با انجام اقداماتي مانند آموزش، برنامهريزي، هدايت و پاسخگويي، نقش مهمي را در حفظ سلامت و پويايي يك كشور بازي ميكند. هر چند نميتوان وجود برخي احزاب پوپوليست و راديكال را در ايجاد انحراف در دموكراسي ناديده گرفت (به خصوص در جهان كنوني كه موضوعات مهمي مانند مهاجرت، مشكلات اقتصادي و... شرايط نامطلوبي ايجاد كرده است)، با اين وجود قانون اساسي هوشمند و مردمسالاري ميتواند كشورها را از گردنههاي خطرناك عبور دهد. در نظامهاي دموكراتيك، مردم به صورت گسترده به شكل تودهاي حضور ندارند. احزاب تلاش ميكنند تا نظر افراد را جهت حضور در انتخابات جلب كرده و آنها را به پاي صندوقها بكشانند. اگر شعاري دادند و سخني گفته شد، سعي ميكنند واقعي باشد و مسووليت آنها را به عهده ميگيرند. ماهيت نظامهاي كنوني در جهان فارغ از نامهاي متفاوت آنها، توتاليتر يا دموكراتيك است و متاسفانه دموكراسيهاي تودهاي زمينه مساعدي را براي سوق دادن حكومتها به سوي ديكتاتوري فراهم ميكنند. براي گريز از اين شرايط، تنها راه، ايجاد جامعه مدني، تقويت نهادهاي دموكراتيك و تفكيك واقعي قواست. بدين مفهوم كه حاكميت بايد تحت پلوراليسم سياسي به نهادها، سازمانهاي غيردولتي، اصناف و ... فرصت دهد تا براي پيشرفت خود و كشور تلاش كنند و جامعه به همه گروهها فرصتي يكسان براي مشاركت بدهد.