• 1404 چهارشنبه 26 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6216 -
  • 1404 چهارشنبه 26 آذر

گفت‌وگو با شادي مهسا، نقاش

تلاطم و آرامش در دل باغ

طبيعت برايم يك ذهن زنده و منبع الهام است و به من ياد مي‌دهد بين جزييات و كليت آشتي برقرار كنم

پرويز براتي

اواخر نوامبر ۲۰۲۵، در قلب پاريس و در گالري سيمين، ميان پنج روايت ايراني از گل‌ها، باغي بود كه بيش از آنكه از خاك روييده باشد، از حافظه، عاطفه و تلاطم ساخته شده بود؛ باغي كه خالقش شادي مهسا است. تابلوي او نه يك دسته‌گل، كه ديواري از زندگي بود: انبوهي از رنگ‌ها، ضرباهنگ‌ها و ردّ خاطراتي كه انگار از هزار باغِ ديده و ناديده جمع شده‌اند تا در يك لحظه، تمامشان با هم در مقابل چشم مخاطب شكوفه دهند. شادي مهسا، هنرمند ايراني ساكن لندن، مسيري را از تهران تا اروپا طي كرده كه فراتر از جابه‌جايي جغرافيايي است؛ سفري ميان سنت و معاصريت، ميان باغ‌هاي شعر فارسي و گالري‌هاي مينيمال اروپايي. او در آثارش نظريه آشوب را نه به عنوان يك مفهوم خشك علمي، بلكه به‌مثابه زباني براي خواندن طبيعت و انسان به كار مي‌گيرد؛ زباني كه در آن، نظم در دل بي‌نظمي پنهان است و آرامش از ميان تلاطم سر برمي‌آورد. با پشتوانه‌ سال‌ها مطالعه و خلق، از تهران تا دانشگاه چلسي لندن، و حضور در نمايشگاه‌هايي از لندن و تهران تا سيدني و پاريس، زبان تصويري شادي مهسا تبديل به امضايي شخصي شده است: رنگ‌هاي زنده، الگوهاي تكرارشونده و بافت‌هايي كه به مخاطب اجازه مي‌دهند ميان جزييات گم شود و در كليت دوباره خود را بازيابد. در آثار او، گل ديگر فقط گل نيست؛ خاطره است، تلاطم است، شمايلي از روح انسان در مواجهه با طبيعت. او داراي فوق‌ليسانس هنرهاي زيبا با درجه‌ عالي (Distinction) از دانشگاه چلسى لندن است و پيش از آن نيز در كالج كنزينگتون و چلسى در رشته‌ هنرهاي تجسمي تحصيل كرده است. شادي مهسا در ايران نيز در گالري‌هاي اعتماد، سيحون و آران، هم در نمايشگاه‌هاي انفرادي و هم گروهي شركت كرده است. اين گفت‌وگو تلاشي است براي نزديك شدن به ذهن و جهان كسي كه از دل نظريه آشوب، راهي به سوي آرامش مي‌سازد؛ هنرمندي كه باغ‌هايش روي بوم، همزمان يادآور باغ‌هاي ايراني، طبيعت معاصر و شهرهاي شلوغ امروز است. در سطرهاي پيش رو، ميان رنگ‌ها، ريتم‌ها و روايت‌هاي نانوشته، به باغ‌هاي پنهان شادي مهسا سر مي‌زنيم.

   شما از تهران تا لندن، مسيري طي كرده‌ايد كه فقط جغرافيا نيست، بلكه عبور از چند فرهنگ و چند جهان بصري است. كدام بخش از اين سفر بيشترين نقش را در شكل‌دادن به نگاه امروزتان داشته است؟

من هميشه نگاهي بسيار دقيق به جزييات داشته‌ام؛ چه در تهران، چه در لندن. اين دقت باعث مي‌شود حتي كوچك‌ترين بي‌نظمي‌ها را ببينم. اما وقتي از دور به يك كل نگاه مي‌كنم، آرامش و هماهنگي برايم آشكار مي‌شود. همين فاصله گرفتن و بازگشتن به كليت، بخش مهمي از شكل‌گيري نگاه من بوده است.

  نگاه شما به جزييات چگونه است؟

من نگاهي بسيار دقيق به جزييات دارم و حتي در طبيعت به كوچك‌ترين نكات توجه مي‌كنم. وقتي به جزييات نگاه مي‌كنم، نقص‌ها و بي‌نظمي‌هايي مي‌بينم، ولي وقتي از دور به كل تصوير نگاه مي‌كنم، آرامش و هماهنگي را حس مي‌كنم.

  چگونه اين نگاه به جزييات در زندگي شما تأثير مي‌گذارد؟

اين ديدگاه در زندگي شخصي‌ام هم صدق مي‌كند؛ معتقدم نبايد روي ايرادها و مشكلات كوچك تمركز كرد بلكه بايد كل زندگي را ديد و قدردان آن بود.

  اين نگاه در كار هنري شما چگونه نمود پيدا مي‌كند؟

در نقاشي‌ها، از خطوط و اشكال طبيعي استفاده مي‌كنم تا همان آرامش پنهان در دل تلاطم طبيعت را منتقل كنم.

و مهم‌تر از آن، تجربه‌اي شخصي را هميشه با خودم حمل مي‌كنم: وقتي طبيعت را از نزديك نگاه مي‌كنم، پر از جزييات پيچيده و ناهماهنگي‌هايي است كه گاهي به‌نظر درهم و ناقص مي‌آيند. اما وقتي از دور به همان منظره نگاه مي‌كنم، آرامش، نظم و زيبايي عجيبي در آن مي‌بينم. اين نگاهِ «شاهد بودن» به من كمك كرده تا در هنر و زندگي، آرامش را در دل پيچيدگي‌ها پيدا كنم.

   در آثار شما نوعي آگاهي از درهم‌ريختگي ديده مي‌شود. اين نگاه از كجا مي‌آيد؟

هم از تجربه‌هاي شخصي و هم از طبيعت. ياد گرفته‌ام روي نقص‌ها توقف نكنم و نظم پنهان را ببينم. اين الگو به شكل ناخودآگاه وارد كارهايم شده است.

   آيا خود را بيشتر يك مشاهده‌گر علمي طبيعت مي‌دانيد يا يك مفسر شاعرانه نظم‌هاي پنهان؟

شايد بيشتر مفسر شاعرانه. خطوط، ريتم‌ها و فرم‌ها براي من بيش از آنكه علمي باشند، زبان احساسي طبيعتند .

  ساختارهاي تكرار، خود - شباهتي و فركتال‌ها در كارهاي شما ديده مي‌شود. ابتدا فرم را مي‌بينيد يا الگو را؟

همه‌چيز از جزييات شروع مي‌شود، اما در نهايت به الگو و كليت ختم مي‌شود. فرم كوچك مرا صدا مي‌زند و سپس ساختار بزرگ‌تر خودش را آشكار مي‌كند.

  بيشتر به لحظه انفجار فكر مي‌كنيد يا بازسازي پس از آن؟

هماهنگي بعد از تلاطم برايم جذاب‌تر است؛ جايي كه نظم از دل هرج‌ومرج تازه نفس مي‌كشد.

   طبيعت براي شما بيشتر موضوع است يا همكار؟

هر دو. طبيعت برايم يك ذهن زنده است؛ منبع الهام، شريك، آينه. به من ياد مي‌دهد بين جزييات و كليت آشتي برقرار كنم.

  نقطه آغاز نقاشي‌‌هاي شما چيست؟ تصوير؟ حس؟ رنگ؟

معمولا از حس شروع مي‌شود. حسي كه به رنگ، خاطره يا رويداد ذهني تبديل مي‌شود و بعد به تصوير راه پيدا مي‌كند.

  منظره‌هايي كه مي‌كشيد واقعي‌اند يا از ناخودآگاه مي‌آيند؟

اغلب از ناخودآگاه مي‌آيند؛ از تماشاي طبيعت، اما نه بازنمايي آن.

   رنگ در كار شما چه جايگاهي دارد؟

رنگ براي من انرژي است، موجودي زنده كه فضا را مي‌سازد و كار را پيش مي‌برد.

  چرا انسان در اغلب كارهاي شما غايب است؟

اين غيبت آگاهانه است. مي‌خواهم جايگاه انسان در جهان را به‌گونه‌اي نشان دهم كه محو اما پيوسته به طبيعت باشد. اگر روزي انسان وارد آثارم شود، احتمالا در هيبت يك انرژي يا اثري گذرا خواهد بود.

   ريشه‌هاي ايراني چطور در كار شما حضور دارند؟

ريشه‌هاي من در تهران و سنت تصويري ايرانند و اين دو جهان در كارم با هم گفت‌وگو مي‌كنند؛ و مهم‌تر از همه يك حس ديگر كه من به كارهای مينياتور كه بسيار پركار هست و باغ‌های ايرانی سنتی هم خيلی علاقه دارم و سعی مي‌كنم در همه كارهايم به جزييات و ريزه‌كاري‌ها توجه زيادی كنم. در زيرلايه‌هاي كارم همواره رد نگارگري ايراني و اسطوره‌هاي ايراني حضور دارد؛ نه لزوما در فرم، بلكه در روح تصوير و نگاه به طبيعت به عنوان باغي زنده و رازآلود.

  آيا فرهنگ امروز جهان نگاه الهامي ايراني به طبيعت را مي‌پذيرد؟

به ‌نظر من بله؛ اين نگاه امروز بيشتر شنيده مي‌شود و راحت‌تر پذيرفته مي‌شود، چون ميان سنت ايراني و جهان معاصر پلي عميق وجود دارد.

   اگرچه كار شما فيگوراتيو نيست، اما حس روايت‌گري در آن وجود دارد. روايت از كجا مي‌آيد؟

روايت در آثارم نوشته نمي‌شود؛ رخ مي‌دهد. از حافظه، احساس و تلاقي نگاه مخاطب با جهان دروني من.

  در نمايشگاه FLOWERS در پاريس، قرار گرفتن در كنار هنرمندان ديگر چه چيزي به كار شما افزود؟

در اين نمايشگاه بسيار خوشحال و قدردان حضور در كنار هنرمندان ديگر بودم. خانم وارسته و گروه سيمين پنج نگاه متفاوت را چنان كنار هم قرار دادند كه مخاطب هنگام ورود احساس آرامش و توازن مي‌كرد. براي من نمايشگاه گروهي هميشه فرصتي ارزشمند است؛ چون هم جهان خودم را از بيرون مي‌بينم و هم مجموعه نگاه‌هاي متفاوت در كنار هم يك قصه مشترك خلق مي‌كند. اين تجربه با فلسفه نگاه من هماهنگ است: تمركز بر كليت، نه اجزا و يافتن هماهنگي در دل تفاوت‌ها. 

   آيا هنگام كار لحظه‌اي هست كه احساس كنيد تابلو «مقاومت» مي‌كند؟ چگونه اين مقاومت را مي‌شكنيد؟

بله، اين لحظه وجود دارد. تلاش مي‌كنم تابلو را از زوايا و حس‌هاي گوناگون همان روز نگاه كنم. اگر در دو مرحله حس رضايت و كمال پيدا كنم، مي‌فهمم كه تابلو تمام شده است.

   نقش تصادف و لكه‌ها در روند خلق اثر چيست؟

تصادف‌ها و لكه‌هاي ناخواسته بخشي از مسيرند؛ مي‌توانند جهت حركت اثر را تغيير دهند و لايه‌هاي تازه‌اي بسازند.

  وقتي به نخستين نقاشي‌هايتان نگاه مي‌كنيد، تغيير تكنيك پررنگ‌تر است يا تغيير جهان‌بيني؟

هر دو در يك مسير حركت كرده‌اند. از تكرار دوري مي‌كنم، چون مرا خسته مي‌كند. ايده‌ها و سبك‌هاي تازه مرا به وجد مي‌آورند. هميشه دنبال ساختن پديده‌هاي جديد هستم و با كنجكاوي زياد حس‌هايم را تجزيه مي‌كنم تا به شور و هيجان درباره يك موضوع برسم.

   آيا قصد داريد مجموعه‌اي تازه بر اساس نظريه آشوب يا سازوكارهاي علمي جديد بسازيد؟

نمي‌دانم در آينده دقيقا چه مي‌كنم، اما هميشه كارهاي مرتبط با آناتومي و رابطه انسان‌ها برايم جذاب بوده‌اند. فكر مي‌كنم سري بعدي تركيبي از تلاطم طبيعت و آرامشش باشد.

   اگر بخواهيد وارد فضاي تازه‌تري مثل فيگور، مجسمه يا مولتي‌مديا شويد، آن را چگونه تصور مي‌كنيد؟

احتمالا پيوندي خواهد بود ميان بدن انسان، ريتم‌هاي دروني او و آشوب بيروني.

  اگر بخواهيد در يك جمله جوهره كار خود را توضيح دهید، آن جمله چيست؟

«آرامش را در دلِ تلاطم جست‌وجو مي‌كنم و از دلِ جزييات، به هماهنگي مي‌رسم.»

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون