تجربهاي كيوريتوريال بر محور يك اثر واحد
از خيال تا متريال
محمد مروستي
در سالهاي اخير، بحث درباره نقش كيوريتوريال در ارايه آثار هنري، از حاشيه به متن آمده و هنرمندان بيش از گذشته به تجربه كردن اين حوزه گرايش يافتهاند. پروژهاي كه اخيرا در خانه هنرمندان ايران و در كنار نمايشگاه سالانه اعضاي انجمن مجسمهسازان شكل گرفت، نه يك نمايشگاه مرسومِ مجسمه، بلكه تجربهاي آموزشي، فرآيندي و جمعي بود كه در مركز آن تنها يك اثر نهايي قرار داشت. اين پروژه تلاشي بود براي پاسخ به يك پرسش مشخص: آيا ميتوان مسير پيدايش يك اثر هنري را چنان شفاف كرد كه مخاطب، نه فقط محصول نهايي، بلكه دگرديسي اثر و منطق دروني شكلگيري آن را تجربه كند؟ براي رسيدن به اين هدف، تصميم گرفتم روند شكلگيري يكي از مجسمههاي مجموعه اخيرم را از نخستين لحظهها، يعني زماني كه اثر تنها يك يادداشت يا طراحي در دفتر بود تا مراحل مدلاژ مومي، قالبگيري و ريختهگري برنز، در برابر مخاطب قرار دهيم. اين انتخابِ بهظاهر ساده، مستلزم طراحي يك ساختار كيوريتوريال دقيق بود؛ ساختاري كه بهجاي اتكا بر تعدد آثار، بر عمق روايت تمركز دارد. در اين رويكرد، هر مرحله از فرآيند به عنوان بخشي از جهانِ اثر معنا پيدا ميكند: از ماكتهاي اوليه و مدلهاي ناقص گرفته تا ابزارهاي كار و ميزكاري كه در اين سالها بخشي از فضاي استوديوي من بوده و در اين نمايش، به عنوان يك عنصر روايي وارد خانه هنرمندان شد.
در اين مسير، حضور دانشجويان نقش محوري داشت. هدف پروژه صرفا نمايش يك اثر نبود، بلكه تجربه عملي كيوريتوري به عنوان يك فرآيند فكري و اجرايي بود. در بسياري از موارد، كيوريتور تنها به عنوان انتخاب كننده آثار شناخته ميشود، در حالي كه كيوريتوري در معناي دقيقتر خود، طراحي يك روايت و هدايت تجربه مخاطب است؛ فرآيندي كه گاه ميان ايدهها و اشيا، نوعي گفتمان شكل ميدهد. به همين دليل، اين پروژه از ابتدا به عنوان يك تمرين مشترك تعريف شد و دانشجويان در تصميمهاي چيدماني، انتخاب و حذف عناصر، ساماندهي اسناد، تعريف مسير حركت مخاطب، نورپردازي، نحوه نمايش مدلهاي مومي و حتي شكلگيري لحن متون همراه نمايش مشاركت فعال داشتند. تكاثر بودن اين نمايش، يكي از ويژگيهاي مهم آن بود. در تاريخ هنر، نمونههاي ارزشمندي وجود دارد كه تنها يك اثر محوريت يافته و چيدمان كامل، حول آن ساخته شده است؛ زيرا برخي آثار ظرفيت آن را دارند كه در مقام تكصدايي عمل كنند، اما درونيترين لايههاي خود را در قالب چندصدايي فرآيندمحور بگشايند. اثر مروستي نه تنها به عنوان يك شيء نهايي، بلكه به عنوان نتيجه مجموعهاي از تصميمها، آزمونها، توقفها و بازسازيها ارايه شد. مجسمهاي كه در ذات خود به «حركت» اشاره دارد، اما مسير رسيدن به اين حركت، سرشار از سكون، ترديد و تجربههاي موقتي بوده است. نمايش اين تضاد، هسته اصلي ايده كيوريتوريال پروژه را شكل داد.
از نظر فضايي، ارايه اين پروژه در خانه هنرمندان با محدوديتهايي همراه بود: يك اتاق، ويترين و يك مسير ورودي. تصميم ما اين بود كه اين محدوديتها به بخشي از طراحي نمايش تبديل شوند. هيچ عنصري صرفا به دليل جذابيت بصري وارد فضا نشد؛ هر آنچه نمايش داده شد، بخشي از روايتِ «پيدايش» اثر بود. چيدمان بر سه محور اصلي استوار شد: مسير شكلگيري فرم، حضور فيزيكي كار و كارگاه در قالب ميز و ابزار و درنهايت، استقرار اثر نهايي به عنوان نقطه جمعبندي روايت. نسخههاي آسيبديده، سوراخ شده يا در حال پرداخت نيز به عنوان اسنادي از «شكلگيري در زمان» در فضا حضور يافتند. حاصل اين تلاش مشترك، نه يك نمايش تكمجسمه، بلكه يك تجربه روايي بود؛ تجربهاي كه تلاش داشت نگاه مخاطب را از نتيجه، به مسير معطوف كند. براي من و دانشجويانم (پريا چگيني، روژين رفعتي، اسما جمالي و آذري عزيز)، اين پروژه فرصتي بود تا دوباره يادآوري كنيم كه هنر هميشه در محصول نهايي خلاصه نميشود. بسياري از ارزشها، در لايههاي پنهانِ ساخت، خطخوردگيها، اصلاحات، ترديدها و لحظات كشف پنهان شدهاند. اگر كيوريتوري بتواند اين لايهها را آشكار كند، آنگاه نمايشگاه نه فقط محل ديدن، بلكه محل تجربه ميشود. اين پروژه به عنوان بخشي از نمايشگاه سالانه اعضاي انجمن مجسمهسازان ايران، به همت هياتمديره انجمن، در خانه هنرمندان ارايه شد و كوشيد در دل يك رويداد جمعي، امكان تمركز عميق بر يك اثر و يك فرآيند را فراهم كند.
٭ كيوريتور، مجسمهساز و معلم