درباره موزيكالي دلانگيز، يگانه و ماندگار
60 سالگي «اشكها و لبخندها»
پرويز نوري
از جولي آندروز تنها بازمانده فيلم آواي موسيقي «اشكها و لبخندها» كه در سال 1965 به نمايش درآمد، تازگيها درباره 60 سالگي اين موزيكال دلنشين و جانبخش پرسيدهاند و او در حالي كه گويي روحيهاي تازه و شاداب يافته باشد، گفته است: «به نظرم تكهاي شكلات است و شيريني آن هنوز در دهان بسياري كه سالها پيش ديدهاند، باقي مانده و بعد افزوده است: من تا زماني كه به ويلاي اصلي خانواده نرفته بودم، نميدانستم چه اتفاقي واقعا در آنجا رخ داده، بعد احساس كردم كه شيطان در ديوارها رخنه كرده است، البته منظور جولي آندروز از شيطان در حقيقت نازيها بودهاند. من شايد دهها بار اين موزيكال جاندار و سرخوشانه را ديده باشم، اما هر بار همان لذت نخستينبار ديدن آن به من دست داده است. بار اول تماشاي آن را در استوديوي دوبلاژ دماوندِ روبيك كه تازه دوبلهاش تمام شده بود، ديدم و نه تنها خود فيلم، بلكه دوبله تميز و شيرين و شگفت آنچنان به دلم نشست كه هنوز هم پس از سالها نتوانستهام احساس و لذت گذشته را از ياد ببرم.»
اتفاقات فيلم در اتريش سال 1938 ميگذرد و ماجراي آن بازگويي زندگي پرفراز و نشيب مارياست كه ترجيح ميدهد به جاي راهبه بودن به مثابه معلمهاي سرخانه وارد خانه بزرگ و اعياني شود. او دل به بچههاي خانواده ميبندد و پدر مجرد آنها كاپيتان فون تراپ كه همسرش را از دست داده به مرور به او احساس خاصي پيدا ميكند، اما سرانجام بايد رژيم نازيها را بپذيرد در حالي كه ضد نازي است. به همين جهت همراه با ماريا و فرزندان خود تصميم به فرار از اتريش ميگيرند.
«اشكها و لبخندها» در دوم مارس سال 1965 به گونهاي آزمايشي طي چند سينما به نمايش گذاشته شد . واكنش نسبت به آن مخلوطي از خوشايند و ناخشنوديها بود اما اكثريت بر اين عقيده بودند كه فيلم با توفيق تجاري بسيار خوبي روبهرو خواهد شد. بيآنكه تصور كنند خواهد توانست پرفروشترين فيلم تاريخ سينما بشود حتي «بر باد رفته» را هم پشت سر گذارد. نه تنها در امريكا، بلكه در تمامي ممالك جهان ركورد فروش را به دست آورد و به عنوان فيلم محبوب عامه شناخته شد. «اشكها و لبخندها» در مدت چهار سالونيم دو بار به نمايش عمومي درآمد و جمعا فروش آن معادل 283 ميليون در خود امريكا و 286 ميليون در سراسر جهان اعلام شد.
پشت پرده ساخت «اشكها و لبخندها»
«آواي موسيقي» در حقيقت برداشتي از قصه و خاطرات ماريا فون تراپ موسوم به «داستان خانواده آوازخوان تراپ» است كه در سال 1949 پس از مرگ مرد خانواده گيورك به سال 1947 انتشار يافت . تهيهكنندگان هاليوودي توجه اندكي به آن داشتند و ميگفتند بايد عنوان آن تغيير كند ليكن ماريا نپذيرفت و گفت از داستان هم عينا بايد استفاده شود، در سال 1956 تهيهكننده آلماني ولفگانگ نيز امتياز آن را به ارزش 9 هزار دلار خريداري كرد (البته با احتساب ارزش پول كنوني چيزي معادل بيش از 100 هزار دلار ميشود) جورج هر دالك و هربرت راينكر استخدام شدند تا سناريو را بنويسند، همچنين فرانتش گروت هم نظارت بر موسيقي فيلم را كه برداشتي از موسيقي سنتي و فلكلوريك اتريش بود، بر عهده گرفت. فيلم خانواده تراپ در آلمان غربي در 9 اكتبر 1956 با موفقيت بر پرده آمد. دو سال بعد ليبر ناميز كارگرداني دنباله آن به اسم خانواده تراپ در امريكا را به انجام رساند و اين فيلم هم با استقبال خوبي همراه شد. استوديوي پارامونت در سال 1956 امتياز آن را براي امريكا گرفت تا نسخهاي از آن به زبان انگليسي و با شركت آدري هيبرن به نقش ماريا ساخته شود.
استوديو كمي بعد منصرف شد ولي يكي از كارگردانها به نام وينست داناهيو داستان را به شكل يك نمايشنامه موزيكال درآورد و قش اصلي را هم بر عهده مري مارتين گذارد. استوديو به دو نمايشنامهنويس هاوارد ليندسي و راسل كروس كه جايزه پوليتزر را برده بودند، پيشنهاد داد تا با كمك ريچارد راجرز و اسكارهمرستاين موسيقي را براي اين درام موزيكال تهيه و تنظيم كنند، خاصه اينكه توجه به موسيقيهاي محلي و سنتي اتريش در آن حفظ شود.
«آواي موسيقي» به شكل موزيكال در 16 نوامبر سال 1959 در نيويورك و سپس برادوي به نمايش در آمد و چنان موفقيتي يافت كه اصلا تصورش هم نميرفت نمايش شش جايزه توني بگيرد، از جمله بهترين موزيكال سال، در ماه ژوئن سال 1960 هم استوديوي فوكس قرن بيستم امتياز تئاتري آن را به ارزش 1.25 ميليون (با احتساب امروز 13.3 ميليون) به اضافه 10 درصد از فروش را خريداري كرد. به سال 1962 تهيهكننده فوكس، ريچارد زانوك توانست با ارنست ليمن قراردادي براي نگارش سناريو از روي نمايشنامه موزيكال آن به امضا رساند. ليمن عقيده داشت كه فيلم بايد در صحنههاي باز و در فضا و مكانهاي زيباي سالزبورگ و دشتهاي گسترده اتريشي ساخته شود. به عنوان مثال آهنگ «دو.. ر.. مي..» در جاهاي زيباي سالزبورگ فيلمبرداري شود و شخصيتهاي داستان يعني ماريا و بچهها در اين فضاها آواز و رقصها را اجرا كنند. در اوايل سال 1963 مديران استوديو فوكس به تماشاي دو فيلم آلماني كه بر اساس داستان خانواده فون تراپ ساخته شده بود، نشستند. اما هيچ كدام نظر آنها را جلب نكرد، بنابراين تصميم گرفتند كه روي همان نمايشنامه موزيكال آن تاكيد كنند و به خاطرات ماريا بيشتر توجه نشان دهند . همچنانكه ليمن مشغول نگارش سناريو بود، زانوك در جستوجوي كارگرداني مناسب فيلم ميگشت، اولين انتخاب آنها رابرت وايز بود كه به اتفاق ليمن موزيكال بزرگ «داستان وست سايد» را به فيلم برگردانده بودند، وايز در آن زما ن در حال كارگرداني «دانههاي شن» بود. كارگردانهاي ديگر هم مثل استنلي دانن، وينسنت داناهيو، جورج روي هيل و جين كلي هيچ كدام حاضر به ساخت فيلم نشدند. در ژانويه 1963 ليمن از ويليام وايلر كه كارگردان محبوب خود او بود، دعوت كرد تا نمايش موزيكال را در تئاتر، نيويورك ببيند ولي وايلر، وقتي آن را ديد، گفت كه برايش نفرتانگيز است. ليكن پس از دو هفته كه ليمن توضيح و تفسير لازم را درباره سناريو با وايلر در ميان گذاشت، وايلر موافقت كرد تا دربارهاش فكر كند. در اين بين ليمن بيشتر حواسش به رابرت وايز بود و ميخواست او كارگردان فيلم باشد. سرانجام هم وايز وقتي اولين بخشهاي سناريوي ليمن را خواند، اعلام آمادگي كرد. در دوم مارس 1965 استوديوي فوكس از ساخت فيلم با شركت جولي آندروز به نقش ماريا رينر و كريستوفر پلامر به نقش كاپيتان گيورك فون تراپ خبر داد. رابرت وايز هم به عنوان تهيهكننده و كارگردان و ارنست ليمن به عنوان سناريونويس معرفي شدند . موسيقي فيلم به وسيله ريچارد راجرز و اشعار آن توسط اسكار هامر ستاين تنظيم و اجرا شد. آواي موسيقي «اشكها و لبخندها» در دوره سي و هشتم جوايز اسكار بهترين فيلم سال شناخته شد و اسكار گرفت، همچنين رابرت وايز اسكار بهترين كارگرداني را دريافت كرد. اسكارهاي ديگر هم در رشته موسيقي اصيل ايروين كاستال و تدوين ويليام رينو لدز به آنها تعلق گرفت. جولي آندروز هم كه به خاطر مري پاپينز 1924 اسكار دريافت كرده بود، توانست جايزه گلدنگلوب را از آن خود كند. او به مرور صدايش را از دست داد و جراحيها هم نتوانست كمكي كند و دچار افسردگي شد. همچنين كريستوفر پلامر هم بعدا شخصيت محوله را كسلبار خواند و گفت: انگار مثل يك اسب مرده است.