زني كه همسرش را با دمنوش كشت، اعدام شد
حكم قصاص زن ميانسالي كه چهار سال پيش با ريختن دارو در دمنوشهاي روزانه، همسرش را به قتل رسانده بود، اجرا شد.
تلاشهاي تيم صلح و سازش براي بخشش زن شوهركش بينتيجه ماند و پدر و مادر مقتول، عروس سابق خود را قصاص كردند.
آبان ماه سال ۱۴۰۰ وقتي مرد ميانسالي كه ظاهرا سالم و سرحال نبود، ناگهان حالش بدتر شد و در بيمارستان جان باخت، پزشكان بدون هيچ شك و شبههاي، علت مرگ را سكته قلبي اعلام كردند. خانواده او جسد را به زادگاهشان در يكي از شهرهاي غربي كشور منتقل و همانجا دفن كردند. پروين، همسر داغدار او با دو فرزند كوچك، بعد از اين اتفاق زندگياش را ادامه داد؛ اشك ميريخت، اما كسي فكر نميكرد پشت اين مرگ طبيعي، يك قتل برنامهريزي شده، پنهان باشد. دو سال بعد، يك حرف از زبان يك همسايه كنجكاو، همه چيز را زير و رو كرد. تحقيقات جنايي زماني شروع شد كه مادر او براي ديدن نوههايش به تهران آمد و يكي از همسايههاي قديمي او را كنار كشيد و با صدايي آهسته گفت: «خيلي وقت است ميخواستم اين موضوع را به شما بگويم. مدتي است مرد جواني به خانه عروستان رفتوآمد دارد. در زمان زنده بودن پسرتان، اين مرد را هرگز نديده بودم. يكبار درباره آن مرد از عروستان پرسيدم، دستپاچه شد و گفت برادر ناتنياش است، اما دفعه بعد گفت دايياش است. از بچهها كه پرسيدم، گفتند فقط آشناي مادرشان است. رفتارشان خيلي مشكوك است و چون ميدانم چقدر نگران آينده نوههايتان هستيد، گفتم شما را در جريان بگذارم.»
اين حرفها مثل جرقهاي بود كه مادربزرگ كودكان را به آتش كشيد، او كه در آخرين ساعات زندگي پسرش مهمان او بود، بلافاصله به دادسراي امور جنايي تهران رفت و با شكايت رسمي، درخواست نبش قبر پسرش را داد. قاضي محمدجواد شفيعي، بازپرس جنايي شعبه پنجم كه از همان ابتدا به ماجرا مشكوك بود، دستور تحقيقات فوري صادر كرد. كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي پايتخت وارد عمل شدند و ابتدا هويت مرد غريبه را بررسي كردند؛ مردي بدون هيچ نسبت فاميلي واقعي با خانواده زن.
گام بعدي، نبش قبر بود كه نتايجي دلخراش و غيرمنتظره را از جسد مرد ميانسال كه پس از دو سال از خاك بيرون آمد، فاش كرد. كارشناسان پزشكي قانوني پس از آزمايشهاي دقيق و كالبدشكافي به حقيقتي دست يافتند كه تا پيش از آن مخفي مانده بود؛ مرگ نه به خاطر سكته بود و نه بيماري مرموز، بلكه ناشي از مسموميت دارويي طولانيمدت بود، دارويي قوي كه كمكم بدن مقتول را از درون نابود كرد و مرگ را كاملا طبيعي جلوه داد.
همسر او و مرد مورد علاقهاش بلافاصله بازداشت شدند، اما زن ميانسال ابتدا همه چيز را انكار و سعي كرد خودش را بيگناه جلوه دهد، اما وقتي با گزارش پزشكي قانوني و شواهد پليس مواجه شد، سكوتش را شكست. او اعتراف كرد: «با شهروز اختلافات شديدي داشتم. از رفتارهايش خسته شده بودم و ديگر حرمتي بينمان نمانده بود، با طلاق هم موافقت نميكرد. مدتي بود براي فرار از فشارها، در اينستاگرام و تلگرام فعال و با مردي آشنا شدم. درددلها كمكم عميقتر شد و در مورد چيزهايي كه در سرم بود به او گفتم و از او كمك خواستم. به آن مرد گفتم كه ميخواهم از شر شوهرم خلاص شوم. آن موقع بود كه او نقشه را كشيد؛ دارويي خاص تهيه كرد و گفت كمكم داخل دمنوش و چاي بريزم تا كسي شك نكند. من هم دقيقا همين كار را كردم. روز به روز دوز را بيشتر كردم، حتي وقتي مادرشوهرم مهمانمان بود، به بهانه اينكه دمنوش براي بيمارياش مفيد است، روزي چهار، پنج بار دارو ميريختم. حال او بدتر و بدتر شد تا اينكه شب حادثه در وخيمترين حالت او را به بيمارستان برديم و در بيمارستان جان باخت.»
تحقيقات نشان داد پس از قتل، همسر مقتول و آن مرد قصد داشتند با هم ازدواج كنند، به همين دليل يكسال بعد از قتل، رفتوآمد آن مرد علني شد، اما همين علني شدن باعث لو رفتن رازشان شد. درنهايت هر دو به اتهام قتل پاي ميز محاكمه رفتند و قضات دادگاه پس از بررسيهاي دقيق، همسر مقتول را به اتهام مباشرت در قتل عمدي به قصاص نفس و آن مرد را به جرم معاونت در جنايت به حبس طولانيمدت محكوم كردند.
از همان روزهاي اول محكوميت، واحد صلح و سازش دادسراي امور جنايي به سرپرستي قاضي محمد شهرياري وارد ميدان شد تا شايد پرونده ختم بهخير شود. جلسات متعدد برگزار شد؛ گاهي با حضور فرزندان زن قاتل و شوهر مقتولش، گاهي با ميانجيگري بزرگان فاميل و اقوام و گاهي هم فقط با حضور اوليايدم، اما آنها هميشه تصميم را عقب ميانداختند و ميگفتند: «بعدا تصميم ميگيريم.»
سرانجام روز سهشنبه گذشته، آخرين جلسه رسمي در دادسرا برگزار شد، كودكان كه بزرگتر شده بودند دوباره حضور داشتند و با التماس از عمويشان كه به نمايندگي از پدربزرگ و مادربزرگ در جلسه حضور داشتند، خواستند مادرشان را ببخشند، اما عموي آنها گفت كه اوليايدم اعلام كردند تصميم نهايي را به لحظه اجراي حكم موكول ميكنند.
به اين ترتيب سحرگاه روز بيست و ششم آذر ماه جاري، محكوم براي اجراي حكم قصاص آماده شد. تيم صلح و سازش آخرين تلاشها را كرد و فرزندان محكوم هم آخرين تلاش خود را انجام دادند، اما بيفايده بود و پدربزرگ و مادربزرگ آنها به توقف اجراي حكم قصاص رضايت ندادند و حكم اجرا شد.