سياستهايي كه ميتوانند لبخند بسازند
يلداي امسال، در خيلي از شهرها و روستاهاي ايران، با برف و باران نيز درآميخت؛ گويي طبيعت هم خواست در اين جشنِ باستاني شريك باشد. انگار تركيب برف و هندوانه و انار، نشاني بود از همنوا شدنِ طبيعت با روح جمعي مردم. برف، نمادِ پاكي است و يلدا، نمادِ روشنايي در تاريكي و اين پيوند، آرامشي سرشار از معنا در دلِ زمستان كاشت.
يلداي امسال شاهد اين مدعاست كه داشتن جامعهاي با نشاط و همراه با شادي با اقداماتي ساده امكانپذير است. شادي زماني احيا ميشود كه حكمراني، از اقداماتِ بازدارنده دست بكشد و به جامعه «فضا» بدهد. يلدا ۱۴۰۴ ثابت كرد كه با كمهزينهترين و سادهترين ابزارها - حتي يك تاخير دو ساعته در شروع ساعت كاري روز پس از شب يلدا - ميتوان اعتماد را بازيابي كرد، با شادي جامعه همراهي كرد و برانگيخت و جامعه را براي عبور از مشكلاتِ پيچيده، آمادهتر ساخت. در شرايط فعلي ايران، نيازمند سياستهاي معطوف به شادي هستيم. اميد و آرزو از جامعهاي شاد برساخته ميشود. در سياستهاي كلان از «بهزيستي ذهني» رضايت از زندگي، تعادل عاطفي، معناداري و سياستهايي همچون حمايتهاي رفاهي و اجتماعي دخيل است اما، فارغ از اين سياستهايي كه نيازمند سرمايهگذاري است، ميتوان با اصلاح سياستهاي اجتماعي فضاهاي شادي را گسترش داد و از اتخاذ سياستهايي که زيست شاد مردم را مسدود ميكند، خودداري كرد. با همين نگاه ميتوان اين يلدا را الگويي از حكمراني صبورانه دانست. گاهي كارِ دولت نه در «دخالت» كه در «خويشتنداري» است. با اندكي خودداري، با اندكي اعتماد به مردم، شادي خود به جريان ميافتد. اين يلدا نشان داد كه ميان سرماي اقتصاد و گرماي دل مردم، هميشه جايي براي لبخند هست؛ اگر سياست از «قدرت دستور» به «قدرت درك» كوچ كند.