جدايي پرحاشيه كشتيگير سنگينوزن كشورمان
مهاجرت اميررضا معصومي؛ خيانت يا مسيري براي اثبات خود؟
تصميم اميررضا معصومي، ستاره كشتي ايران و دارنده شش مدال طلاي جهاني در ردههاي سني مختلف براي پيوستن به تيم ملي كشتي آذربايجان موجي از بهت و انتقاد را در جامعه ورزش ايران به راه انداخته است.
اميررضا معصومي مدتي پيش در يك برنامه تلويزيوني گفته بود تصميم نهايياش براي كشتي گرفتن زير پرچم كشور آذربايجان را قطعي كرده و به زودي اين اتفاق رخ خواهد داد. اين اظهارنظر درحالي انجام شد كه عليرضا دبير، رييس فدراسيون كشتي گفته بود به هيچ عنوان رضايتنامهاي براي معصومي صادر نميشود. در سمت مقابل و در حاشيه فينال ليگ برتر فردين معصومي، پدر اميررضا كه خودش از عنوانداران جهان و آسيا به حساب ميآمد از دبير خواست مشكل پسرش را حل كند.
اما اين جابهجايي بزرگ كه پس از ماهها كش و قوس و اخبار ضد و نقيض نهايي شد نه تنها يك فقدان فني براي كشتي آزاد ايران محسوب ميشود، بلكه سوالات اخلاقي و حرفهاي بسياري را مطرح كرده است. از يكسو ميتوان تصميم معصومي را كاملا منطقي و مبتني بر واقعگرايي دانست. او كه در وزن سنگين با پديدهاي به نام اميرحسين زارع، دارنده مدالهاي جهاني و المپيك رقابت ميكند به وضوح ميدانست كه شانس او براي پوشيدن دوبنده تيم ملي ايران در مسابقات سطح بالا (به خصوص المپيك) بهشدت كاهش مييابد. هر چند خود اميررضا هميشه معتقد بوده با ناداوري در ديدار رو در رو با زارع در انتخابي تيم ملي نتوانسته به اردوي مليپوشان راه پيدا كند.
اما به هر دليل در دنياي حرفهاي ورزش جايي كه فرصتها كوتاه هستند ماندن پشت سر يك قهرمان تثبيت شده به معناي به خطر انداختن آينده حرفهاي است و معصومي نخواست اين زمان را به خودش بدهد كه در آينده شرايط تغيير كند. اما درخواست رضايتنامه ازسوي پدرش، فردين معصومي و نهايي شدن قرارداد در باكو نشان ميدهد كه معصومي جوان ترجيح داده به جاي تكرار رقابتهاي داخلي كه نتيجه آن بهزعم خودشان از پيش مشخص است به كشوري برود كه مسير او براي كسب افتخارات بينالمللي (شايد زير پرچم آذربايجان) هموارتر باشد. اين ديدگاه، ديدگاهي است كه بسياري از ورزشكاران براي حفظ مسير پيشرفت خود اتخاذ ميكنند. با اين حال، بخش ديگري از جامعه كشتي ايران و برخي از هواداران اين تصميم را به نوعي خيانت به پيراهن تيم ملي تلقي ميكنند. منتقدان معتقدند كه كشتيگيران ايراني بايد تعهد بيشتري نسبت به پرچم كشورشان داشته باشند. براي اين گروه ارزش معنوي پوشيدن پيراهن تيم ملي ايران كه با زحمات و حمايتهاي اين ملت همراه بوده بالاتر از هر دستاورد شخصي يا تضمين موفقيت بينالمللي است.
نقد اصلي اينجاست كه معصومي «پيراهن تيم ملي را به كشور ديگري فروخت!» اين تلقي به خصوص در مورد ورزشكاراني كه از حمايتهاي زيرساختي و مربيگري ايران بهره بردند احساسات شديدي را برميانگيزد. با اين حال، تصميم نهايي معصومي هر چند از منظر فني قابل دفاع است اما از منظر احساسي و ملي زخم عميقي بر پيكره كشتي ايران وارد كرده است.
اما اين تنها چالش پيش روي معصومي نيست. از آنجايي كه هنوز رضايتنامه او توسط فدراسيون كشتي صادر نشده طبق قوانين كشتيگير جوان ايراني فعلا نميتواند براي آذربايجان كشتي بگيرد.
طبق قوانين در صورت تغيير تابعيت و نداشتن رضايتنامه بايد سه سال از آخرين باري كه كشتيگير دوبنده كشور خودش را به تن كرده گذشته باشد به اين معنا كه معصومي تا سال 2028 نميتواند در ميادين بينالمللي كشتي بگيرد. اين مساله شانس حضور اين كشتيگير در مسابقات المپيك لسآنجلس را بهشدت كاهش ميدهد. در واقع اگر بازه زماني سه ساله را براي معصومي در نظر بگيريم او تنها ميتواند در آخرين مسابقه انتخابي المپيك در سال 2028 حاضر شود و اين كار را براي او سخت خواهد كرد.
اما به جز اميررضا، ماجرا بعد ديگري هم دارد. اين اتفاق نحوه مديريت استعدادهاي درخشان و تضمين فرصتهاي برابر براي همه مدعيان در سطح ملي برجسته را هم زير سوال ميبرد. اينكه آيا ميتوان ساز و كاري فراهم كرد كه چنين شرايطي به وجود نيايد؟ اين معضلي است كه برخي فدراسيونها با آن روبهرو هستند. اميد به اينكه ورزشكاران و در كل جوانان ما مجبور به ترك وطن براي اثبات تواناييها و شايستگيهاي خود نشوند.