• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3334 -
  • ۱۳۹۴ شنبه ۱۴ شهريور

از نظم اشياي فوكو تا كثرت وحشي بورخس

مقوله فهرست و اومبرتو اكو

پيام رضايي

ميشل فوكو با به كارگيري يكي از قطعات بورخس در كتاب «نظم اشيا» كه توصيف فشرده‌اي از اوضاع جهان معاصر است، قطعه‌اي از داستان كوتاه او را به نام «زبان تحليلي جان ويلكينز» مي‌آورد: «اين داستان نقلي است از يك دانشنامه چيني كه در آن نوشته شده است: حيوانات تقسيم مي‌شوند به:

الف - متعلق به امپراتور.

ب - موميايي شده.

پ - اهلي.

ت - خوك‌هاي شيرخوار.

ث - جانوران خوش‌صدا.

ج - افسانه‌اي.

چ - سگ‌هاي ولگرد.

ح - مشمول طبقه‌بندي موجود.

خ - ديوانه.

د – شمارش‌ناپذير.

ذ - ترسيم شده با قلم مويي بسيار ظريف از پشم شتر.

ر - از اين قبيل.

ز - آنها كه هم‌اكنون كوزه آب را شكسته‌اند.

ژ - آنها كه از دور مثل مگس به نظر مي‌رسند.

س - فوكوالت و امثال آن»

با وجود طنز نهفته در اين تقسيم‌بندي، اما فوكو «نظم اشيا» را بر اساس همين قطعه نوشت: «ايده اين كتاب از قطعه‌اي از بورخس شروع شد، خنده‌اي در من به وجود آورد كه تمام علامت‌هاي آشناي تفكرم را كه در مهر زمانه و جغرافياي ما جاي دارد در هم ريخت و تمام سطوح منظم و صفحاتي را در هم شكست كه ما با آنها خو گرفته‌ايم تا كثرت وحشي اشياي موجود را رام كنيم و تا مدت طولاني بعد از آن ادامه مي‌يابد تا با فروپاشي تمايز قديمي بين امر همان و ديگري تهديد و آشفته كند.»

اين جملات ساده پرده از اتفاقي برمي‌دارند كه به شكلي ژرف در نهان ذهن و ساختار تفكر ما ريشه دوانده است. همان چيزي كه ميشل فوكو مي‌خواهد با افشاي آن جزميت مفهوم ساخته شده از جهان را فرو بريزد.

در آثار اومبرتو اكو نيز ميل بي‌پاياني به اين فهرست‌سازي مشهود است. فيلسوف نشانه‌شناسي كه در نهايت رمان را سرزمين امن خويش مي‌يابد در عمده آثارش همواره فهرستي بلندبالا را پيش روي مخاطب مي‌گشايد. فهرستي كه بيش از آنكه جنبه جدي داشته باشد جنبه‌اي هجوگونه را با خود حمل مي‌كند. اكو در جاي‌جاي رمان‌هايي نظير «آنك نام گل سرخ» و «آونگ فوكو» علاقه‌مندي‌اش را به اين نوع نوشتار نشان مي‌دهد. از همين رو است كه رمان‌هاي او بيشتر شبيه موزه نام‌ها هستند تا شمايلي معقول و آشنا از رماني كه مي‌شناسيم.

رمان‌هاي اكو آشكارا بيش از آنكه دل در گرو ماهيت ادبي و زباني داشته باشند، در پي تفكر هستند. در حقيقت اكو تلاش مي‌كند تا آنچه را در حوزه نشانه‌شناسي و فلسفه آموخته و انديشيده است در بستري به نام رمان متجلي كند. رويكرد انتقادي او و تبار انديشه‌ورزي‌اش در تك‌تك جملاتش هويداست. اما او از چه چيز انتقاد مي‌كند؟

همان طور كه ميشل فوكو معتقد است دانش بر اساس مجموعه‌اي از توانمندي‌هاي كاملا ساختگي و اختياري ساخته شده است و البته بر اساس منطقي كه آن را آنچنان ازلي و طبيعي مي‌خوانيم كه حاضريم در مقابل ‌آن سر فرود آوريم و ستايش‌اش كنيم؛ كه البته اين ايده را پيش‌تر بورخس مطرح كرده است. اما اين همان نقطه تلاقي بورخس، فوكو و اكو است. اومبرتو اكو نيز بيش از هر چيز همچون فهرست منقول بورخس سعي مي‌كند جهان را در يك طبقه‌بندي جديد به هجو بكشد.

وقتي «آونگ فوكو» را مي‌خوانيم گاه آنچنان با انباشت اين فهرست‌ها مواجه مي‌شويم كه ممكن است از آنها بگذريم زيرا چندان با ذهن تربيت‌يافته ما همخوان نيستند. اما واقعيت اين است كه جهان، همين فهرست‌هاست. هر چيزي در هر جايي متعلق به يك دسته‌بندي است و هر كس و هر چيز سرانجام به گروهي تعلق دارد. گروهي كه شكل انديشيدن را براي زيرمجموعه‌هايش مشخص مي‌كند.

اما نكته ديگري هم در ميان هست. فهرست‌ها با «نام»ها ساخته مي‌شوند. نام‌هايي كه جهان را برمي‌سازند. هگل در جايي گفته است: «ناميدن كشتن است» و به راستي آنچه به نام جهان درك مي‌كنيم موزه‌اي از اجساد اشيا است. اجسادي كه حضور ندارند و تنها نام‌شان در ميان ما و در كلام‌مان در رفت و آمد است. نسبتي كه ميان نام و فهرست در رمان‌هاي اكو برقرار است، مي‌تواند ما را به نكته ديگري كه در رمان‌هاي اين نويسنده ايتاليايي نهفته است، راهنمايي كند و آن هم‌ اينكه جهان نام‌ها، جهان نام‌زده بي‌فعل، جهاني باستاني است. جهان رمزآلود و اسرارآميز كه قصه‌ها و افسانه‌هاي كهن يادگارهاي آن هستند.

بشر در چنين لحظه نخستيني، در ابتداي درك تخيل است. او كودكي است كه اندك اندك درمي‌يابد مي‌تواند جهان را در ذهن خود بازسازي كند و البته از قدرت نام آگاه است. به عبارت ديگر اين همان روزگاري است كه نام هر چيز خود آن چيز است. براي همين است كه نام «لو لو» كودك را مي‌ترساند. ترسي كه هنوز هم هست. باوري كه به شكلي ظريف هنوز هم در ميان مردم رواج دارد. آيين‌هاي اسرارآميز نيز به نوعي ريشه در همين باور دارند. آيين‌هاي سِري عمدتا بر اساس قدرت كلمه شكل مي‌گيرند. قدرتي كه وراي قدرت انسان حضور دارد و انسان گاه بي‌آنكه بداند با صدازدن يك نام يا بيان كلمه‌اي آن نيرو را بيدار يا احضار مي‌كند. اين آيين‌ها و باورهاي سري همان چيزي هستند كه شاكله قصه‌پردازي اكو را مهيا مي‌كنند. در واقع آنچه مي‌خواهد بگويد به‌شدت همخوان با شكل گفتن اوست.

نكته اينجاست كه اين اتفاق آنچنان كه ممكن است به نظر برسد كهنه و منسوخ نيست و همين جاست كه اكوي نشانه‌شناس و فيلسوف نشسته است. اكو با انباشت گاه آزارنده رمان‌هايش از نام‌ها و ساختن فهرست‌ها در دل قصه‌اي با بن‌مايه‌هاي كهن و اسرارآميز، همچنان كه قصه مي‌گويد بنيان دانش امروز را به سخره مي‌گيرد.

اشتياق بي‌پايان مخاطبانش به آثار او نشان از ميل كودكانه آنها به فرو رفتن در جهان رازها و نام‌هاست. كودكي كه قرار است پس از سفري اوديسه‌وار كه به شكلي تمثيلي گذار كودكي انسان و بزرگسالي اوست، به بلوغ برسد. چنان كه خود او در يكي از مصاحبه‌هايش مي‌گويد. «رمان‌هاي تاريخي، براي من، آنقدر‌ها نگارش رويداد تاريخي تصور شده نيست بلكه تخيلي است براي درك تاريخ واقعي. به آميختن رمان‌هاي تاريخي و عوامل رمان‌هاي تربيتي نيز علاقه دارم. در تمام رمان‌هاي من، شخصيتي وجود دارد كه در پي تجربياتي درد آور به بلوغ هويتي مي‌رسد». علاقه‌اي كه خود او شايد بيش از همه به سمت آن جذب مي‌شود. فيلسوفي كه در 48 سالگي تصميم به نوشتن رمان مي‌گيرد و جهان داستاني را برمي‌گزيند، كه با وجود آنچه فلسفه با جديت در پي آن است يعني گذار از افسانه به علم، بازگشتي شكوهمند به كودكي پر از افسانه است.

با اين تفاسير مي‌توان گفت فهرست‌هاي اكو تنها جذابيت داستاني و نوعي فرم جذاب نيستند. بلكه خود جهانند. افسانه جهانند كه تنها در يك لحظه پرنور داستاني جديت بزرگسالي خود را از ياد مي‌‌برند و تخيل كودكانه‌اي را كه مادر آنهاست، افشا مي‌كنند. داستان‌هاي اكو براي نمردن سرشار از فهرست هستند. زيرا در هر فهرست كسي هست كه جهاني تازه را ساخته است. اما جهاني كه واقعي نيست. فهرست‌ها نشانه كودكي انسانند. باورش به جاودانگي و قدرت كلمه. قدرتي كه اومبرتو اكو به تاسي از بورخس و ميشل فوكو با هجو و پررنگ‌كردن آن را به چالش مي‌كشد. اما نبايد از ياد برد كه همچون خود «كودكي»، اين جهان برساخته همچنان تخيلي است، باشكوه نيز هست. شكوهي بازمانده از روزگار پيش از تاريخ و شايد پيش از علم. روزگاري كه طبيعت بيش از آنكه ترسناك باشد، باشكوه و احترام برانگيز بود. همان روزگاري كه ما در آغوش طبيعت بوديم و او را از خلال نام‌ها و لاجرم فهرست‌ها در مي‌يافتيم. نه چون حالا كه طبيعت در دست‌هاي ماست و ما به جاي نام‌ها در افعال فرو رفته‌ايم. شايد باور داريم انسان مدرن بيشتر فعليت است. فعليتي كه دكارت آن را پايه گذارد«مي‌انديشم، پس هستم». غافل از اينكه انديشيدن نوعي فهرست ساختن است. «فهرست مي‌سازم، پس هستم». اكو در پي نشان دادن اين ساحت است.

فهرست‌هاي كودكانه و رندانه اومبرتو اكو همچنان كه اكوي فيلسوف و منتقد را نشان مي‌دهد، در عين حال تصويركننده كودكي است كه دلتنگ روزهاي پرتخيل كودكي است. روزهاي برباد رفته پُر از نام. در سفر به اين كودكي به شكل اجتناب‌ناپذيري بايد از جديت نام‌هاي امروز گذشت. بايد به يادشان آورد كه آنها تنها يك فهرست هستند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون