يك خبر ، سه چهره / ايرانيها دو ساعت و 55 دقيقه در طول روز حضور مفيد كاري دارند
مركز آمار ايران گزارش داده ايرانيها در طول روز، 13 ساعت استراحت ميكنند و فقط دو ساعت و 55 دقيقه كار ميكنند؛ آماري كه نشان از بيكاري و تنبلي مفرط ايرانيها دارد و تبعات خاصي كه اين ماجرا به اجتماع و اقتصاد وارد ميكند. با هادي حقشناس اقتصاددان، غلامعباس توسلي جامعهشناس و حسن موسويچلك روانشناس و رييس انجمن مددكاران ايراني درباره اين خبر صحبت كرديم تا زواياي مختلف آن را دقيقتر بررسي كنيم.
نفت را حذف كنيم
هادي حقشناس
مهمترين اصلي كه در اقتصاد ايران مشهود و مشخص است و حتي به محاسبات پيچيده نياز ندارد، اين است؛ ميزان مصرف با ميزان توليد تناسبي ندارد و مصرف از توليد بسيار بسيار بيشتر است. سوالي كه در ادامه چنين اصلي پيش ميآيد هم اين است؛ اختلاف ميان مصرف و توليد چطور تامين ميشود؟ سوال مهمي كه تنها يك جواب دارد و آنهم «فروش نفت» است. يعني ما كشوري هستيم كه بيش از اندازه به سرمايه ملياش متكي است و در حال مصرف بيش از اندازه ثروت اندوختهاش است. اگر همين حالا نگاهي به زندگي شهروندان ايراني بيندازيم، ميبينيم كه در زندگي آنها هيچ كمبودي از نظر امكانات نسبت به زندگي يك اروپايي وجود ندارد؛ تازهترين وسايل مورد نياز زندگي كه در كشورهاي اروپايي پيشرفته مورد مصرف است، در ايران هم پيدا ميشود و هيچكس هم نميپرسد كه محل تامين اين وسايل از كجا ميآيد و چطور ممكن است كه اين وسايل با توجه به اوضاع اقتصادي به ايران رسيده باشد و بازهم با توجه به اوضاع اقتصادي مردم در خانهها باشد. منبع اصلي همهچيز در ايران، «نفت» است و همين نفت كمك ميكند تا بسياري از كمبودها و نقصهاي اقتصادي ما مشخص نباشد. اما واقعيت اين است كه برخلاف همان كشورهاي پيشرفته اروپايي كه شهروندانش ساعت كاري مفيد دارند و البته درآمد سالانه بالا، ساعت مفيد كاري ايرانيها بهشدت پايين است و به همان ميزان هم تلاش براي رسيدن به زندگي بهتر و نتيجهگيري مفيد، پايينتر. اين معضلات و مشكلات هم از تعريف نادرست نظام اداري ميآيد. نظام اداري برمبناي شايسته سالاري و كاركرد مثبت نيست. در نظام اداري ايران تنها رسيدن افراد به شغل و كار دولتي سخت است و بعد از آن ديگر سيستم پالايشي براي ساعتهاي مفيد كاري وجود ندارد، چون مديران ايراني هيچوقت نتيجهگرا نيستند و اين بحران باعث ميشود تا در ادارات دولتي، كارمندهايي را ببينيم كه ساعتها وقتگذراني ميكنند و بازدهي كاري آنها حتي ممكن است منفي باشد. چنين راه و روشي تا زماني كه «نفت» به عنوان سرمايه ملي و اصلي وجود دارد، چندان آسيبها و بحرانها را نشان نميدهد، اما كافي است «نفت» حذف شود تا متوجه شويم؛ كاهش توليد، كاهش درآمد سالانه، كاهش بهرهوري، اتلاف منابع طبيعي و عقب افتادن از چرخه توسعه در دنيا، دامن همه ما را گرفته.
بحران در راه است
غلامعباس توسلي
ارزش حقيقي كار، اتفاقي است كه در جامعه ايراني تعريف درست و صحيحي ندارد. ايرانيها تعريف درستي از كار و ارزش آن ندارند و از منظر فرهنگي همچنان نگاه روستايي به كار دارند. در حالي كه در كشورهاي توسعهيافته يا كشورهايي كه به دنبال پيشرفت و توسعه هستند، «كار» تعريف دقيق و مشخصي براي شهروندان دارد و نتيجه پذيرش اين تعريف، نقشهاي اجتماعي موثر و مفيد است. اما در ايران، كار به عنوان نقشي اجتماعي و فعاليتي اجتماعي براي شهروندان تعريف نشده و تنها اتفاقي روزمره است كه بايد آن را انجام دهند و فارغ از اينكه چه استعدادي دارند، چه كاري را دوست دارند و تعاريفي از اين دست، تنها به دليل درآمدي روزمره و مطمئن به آن نگاه ميكنند.
در حالي كه مشاغل، تعريفكننده نقش اجتماعي افراد در كشورهاي پيشرفته هستند و هر شهروندي با توجه به آن توانايي و استعدادي كه در خود ميبيند و به انگيزه انجام فعاليت موثر براي جامعه خود، شغلش را انتخاب ميكند و بعد از انتخاب، براي چرخيدن چرخ اقتصاد و اجتماع، فعاليت مثبت و مفيد دارد. اما در ايران كار به عنوان ارزش تلقي نميشود و در كنار تمام اينها، عدم دلبستگي ايرانيها به شغلهاي خود باعث شده تا بيانگيزه و غيرفعال در جامعه
حاضر شوند.
از طرف ديگر منابع نفتي، تا حدود زيادي اين جاي خاليها را پر ميكند و سيستم تحصيلي و اداري ايران هم، آنچنان نادرست و اشتباه تعريف شده كه اين معضلات و بحرانها را نه تنها شناسايي نميكند كه حتي پنهان هم ميكند. اينچنين است در جامعهاي كه آمار بيكاري بسيار بالايي دارد، آنهايي هم كه سركار هستند، نقش مثبت و موثر خود را ايفا نميكنند و اين چرخه نادرست و اشتباه، بدون آنكه مشكلي داشته باشد، ميچرخد و سرنوشت اقتصادي و اجتماعي كشور را به سمت بحران پيش ميبرد. بحراني كه بايد كارشناسي شده و درست به آن نگاه كرد و پايهها را دوباره از اول بنا كرد تا چنين آماري چند سال ديگر دوباره منتشر نشود و زنگ خطرها بيشتر به صدا درنيايد.
بيانگيزگي از بيكاري ميآيد
حسن موسوي چلك
پيام مشخص آمار ارايه شده، ايــن اسـت؛ ايرانيها براي زمــان خــود برنامهريزي مشخصي ندارند و تعريفي از اهميت زمان در زندگي ايرانيها جاي مشخص ندارد. از طرف ديگر، اين آمار ميگويند كه ايرانيها از كار هم تعريف مشخص ندارند و كار براي آنها تنها منبع درآمدي است كه هميشه هم آنها را تامين نميكند و باعث ميشود تا در كلانشهرها، مردماني را ببينيم كه دو،سه شغل دارند. اين دو نكته ناخوشايند، از همين آمار به دست ميآيد و عمق فاجعه زماني معلوم ميشود كه بدانيم، كشوري هستيم در حال توسعه كه براي رسيدن به چشمانداز توسعه سال 1404، ديدن چنين آماري يك نااميدي بزرگ است و نشان ميدهد؛ آن توسعه مدنظر به همين راحتي به دست نميآيد. در كنار اين آمار بايد به آن رقم 13 ساعت استراحت هم دقيقتر نگاه كرد. فشارهاي اجتماعي و اقتصادي، تعريف نادرست كار و ارزشهاي شغلي و كاهش نقش اجتماعي مردم باعث شده تا ايرانيها فشارها را با نياز به تفريح و استراحت جبران كنند و براي مقابله با تمام كمبودها، بيش از اندازه به سمت تفريح و وقتگذراني كشيده شوند. در چنين شرايطي، وظيفه اصلي به گردن مديران است كه به اين آمار حساستر نگاه كنند و با درنظر گرفتن شاخصهايي كه اين آمار را ساختهاند، براي كنترل بحران و رساندن جامعه به وضعيت مفيد و موثر تلاش كنند. جامعهاي كه آمارش نشان ميدهد، موثر و مفيد نيست، در نهايت جامعهاي بيانگيزه و افسرده است كه بايد مورد بررسي قرار بگيرد و هرچه سريعتر راههاي برونرفت از اين بيانگيزگي را پيدا كرد.