شوراي هماهنگي اصولگرايان مقبول همه نيست
شوراي هماهنگي اصولگرايان كار خود را آغاز كرده اما از حزب اسلامي ايران زمين تا به حال براي حضور در جلسات هيچ دعوتي نشده است. تا آنجايي كه اطلاع دارم احزاب ديگري هم هستند كه در فرآيند شكلگيري شوراي هماهنگي با آنها تعاملي نشده و بر اين اساس آنچه كه طراحان اين شورا مطرح ميكنند كه همه احزاب و گروههاي اصولگرا عضويت در اين شورا را پذيرفتهاند منطبق بر واقعيت نيست. وقتي تعداد زيادي از گروههاي اصولگرايي فاقد نماينده در جلسات شوراي هماهنگي هستند، بايد گفت كه شوراي هماهنگي اصولگرايان تشكيل نشده است. آقاي محسن كوهكن اعلام كرده بود كه تمام احزاب و شخصيتهاي اصولگرا با وجود سلايق مختلف به تفاهم رسيدهاند كه شوراي هماهنگي اصولگرايان با محوريت جامعتين تشكيل شود. ما با محوريت جامعتين حرفي نداريم اما اينكه گفته ميشود تمام احزاب و شخصيتهاي اصولگرا به تفاهم رسيدهاند حرفي غلط و غير واقع است. رفقاي اصولگراي ما نام ببرند كه اين احزاب و شخصيتهاي اصولگراكه با آنها رايزني كردهاند چند نفر هستند و چه كساني را شامل ميشوند. شنيدهام كه تعداد آنها بين 10 تا 15 نفر است. مگر طيفهاي اصولگرا فقط به همين تعداد محدود ميشود؟ اينكه اين دوستان بخواهند از جانب همه طيفهاي اصولگرا صحبت كنند و تصميمات جمع محدودي را به حساب همه اصولگرايان بگذارند به لحاظ اخلاقي كار درستي نيست. بهتر است بگويند تعدادي از احزاب و شخصيتهاي اصولگرا با وجود سلايق مختلف دور هم جمع شدهاند. اگر قراربر اين بوده تا همه احزاب و گروههاي اصولگرا در شوراي هماهنگي اصولگرايان حضور داشته باشند و تصميم براي انتخابات، مبتني بر خرد جمعي باشد همه گروههاي اصولگرا بايد در فرآيند تصميمگيري دخيل باشند اما وقتي همه نيستند، نبايد بگويند همه اصولگرايان فرآيند شوراي هماهنگي را پذيرفتهاند. از سوي ديگر بايد توجه داشت كه شوراي هماهنگي اصولگرايان از ابتدا در مقابل شوراي فقاهتي كارش را آغاز كرد. شوراي فقاهتي در گذشته با حضور آيتالله مصباحيزدي، آيتالله تهراني و آيتالله خوشوقت شكل گرفت. پس از اينكه دو عضو از اين سه نفر به رحمت خدا رفتند، دو ضلع از شوراي فقاهتي عملا از گود تصميمگيريها خارج شد. بر همين اساس جبهه پايداري تصميم گرفت تا جاي آن دو ضلع خالي شده را با گزينههاي ديگري پر كند. نهايتا آيتالله موحدي كرماني از جامعه روحانيت و آيتالله يزدي از جامعه مدرسين انتخاب شدند. جبهه پايداري و آيتالله مصباح نظرشان بر اين بود كه كسي بايد تاييد شود و به عنوان نامزد در معرض راي جامعه قرار گيرد كه اصلح نامقبول باشد. بدين معنا كه به عنوان مثال بين پنج نفري كه در يك شهرستان نامزد ميشوند كسي كه اصلح است، انتخاب شود ولو اينكه مقبوليت و راي ندارد. نظر آنها بر معرفي افراد اصلح هر حوزه انتخابيه بود. اگر فرد اصلح مقبول بود كه خوب است و اگر مقبول نبود نيز او بايد معرفي شود. برخي از جمله جبهه پيروان خط امام و رهبري و ما نظرمان اين بود كه مهم اين است فردي كه اصولگرا است با برخورداري از شاخصههاي اصولگرايي انتخاب شود. خوب است به سراغ افراد اصلح برويم اما اگر بين دو نفر، كه يكي اصلحتر از ديگري است مردد مانديم، فردي را بايد انتخاب كنيم كه مقبوليت و راي دارد. ما نظرمان اين بود كه فردي كه كمتر اصلح باشد اما راي بالايي در جامعه داشته باشد بايد به عنوان نامزد معرفي شود. اصلح مقبول بايد در معرض راي قرار گيرد نه اصلح نامقبول و صالح مقبول را به صالح نامقبول ترجيح ميدهيم. بر اين اساس آقاي باهنر و ديگر دوستان جبهه پيروان به اين نتيجه رسيدند كه شوراي هماهنگي اصولگرايان تشكيل شود اما متاسفانه شوراي هماهنگي در دايره خودش محدود ماند و از دايرهاي كه در گذشته ترسيم شده بود، فراتر نرفت. اشكال به شوراي هماهنگي اين است كه چرا از همه احزاب و شخصيتهاي اصولگرا دعوت نكرده ايد. وقتي اين طور است چرا تصميمگيري را به نام تمام احزاب و شخصيتهاي اصولگرا انعكاس ميدهيد؟ ممكن است به اين نتيجه برسند كه وقتي شوراي هماهنگي به تصميماتي رسيد آن جمع بندي و نتيجه را براي تصميم نهايي به آيتالله مصباحيزدي، آيتالله موحدي كرماني و آيتالله يزدي بدهند. اگر چنين اتفاقي هم بيفتد باز نميتوان اميد بست كه در معرفي نامزدها صالح مقبول بر اصلح نامقبول برتري داشته باشد. احتمالا در اين حالت همان نظر جبهه پايداري اعمال خواهد شد كه اين مساله به نفع كشور نخواهد بود. ٭ دبيركل حزب اسلامي ايرانزمين