• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3393 -
  • ۱۳۹۴ يکشنبه ۲۴ آبان

در حدفاصل سكانس‌هاي تعقيب و گريز

 

آيين فروتن/ «مردي از آنكل» فيلم جديد فيلمساز بريتانيايي، گاي ريچي، كه به نوعي اقتباس و بازسازي سريالي است با همين نام در
دهه 60ميلادي، همزمان مي‌تواند ورود وي قلمداد شود به درون مرزهاي ژانر سينماي جاسوسي و صدالبته با رويكردي كمدي به آن؛ رويكردي كه تجربه‌اي ديرآشنا براي سينماي ريچي به شمار مي‌آمده است.

با «مردي از آنكل» (تلفظ صحيح عنوان چنان‌كه در فيلم مي‌شنويم به صورت يكپارچه است و نه هجي كردن آن) اما ريچي تا اندازه زيادي از مولفه آشناي فيلم‌هايش يعني بر طنزهاي كلامي به‌شدت انگليسي و تكيه بر گويش‌هاي بريتانيايي و مشخصا مختصات جغرافيايي و فرهنگي زادگاهش دور شده است تا در‌راستاي مجموعه «شرلوك هلمز» و حتي فاصله از فضاي نسبتا بومي آن به استقبال اقبال تجاري گسترده برود.

تازه‌ترين فيلم ريچي، فيلمي است شوخ‌وشنگ، شيطنت‌آميز و سرگرم‌كننده به سبك و سياق سينماي وي... البته نه چندان! فيلم كمدي/جاسوسي «مردي از آنكل» بيشتر به يك پارودي بدل مي‌شود از «ماموريت غيرممكن» و مجموعه «جيمز باند». فيلمي درباره برخورد و درگيري ميان دو مامور از ايالات متحده امريكا و شوروي در دوران جنگ سرد، كه خيلي زود مجبور مي‌شوند براي مقابله با فاشيست‌ها و جلوگيري از خطر بمب اتم به ايتاليا رهسپار شوند.

ولي مشكل فيلم صرفا به سطح ايدئولوژي دم‌دستي و آشكار آن
باز‌نمي‌گردد كه در مواردي از مامور امريكايي، غالبا جاسوسي باهوش و زيرك و از مامور شوروي، جاسوسي ساده‌لوح و بيشتر متكي بر زور بازو مي‌سازد. ضعف اساسي فيلم ريچي، اتفاقا در سطوح روايي و استتيك است كه نمود و بروز مي‌يابد؛ با همان پرتاب‌شدن آني در آغاز به درگيري‌ها بي‌آنكه مجال مناسبي براي زمينه‌چيني و حتي پرداخت شخصيت‌ها ارايه شود - ضعفي كه در ادامه به واسطه فلش‌بك يا گفتار مي‌خواهد جبران مافات كند؛ اما يك سكانس پرشتاب و برانگيزاننده در همان دقايق ابتدايي به خوبي نشان مي‌دهد كه طي زمان تقريبا دو‌ساعته پيش رو چه چيز خلأ اصلي فيلم
به شمار مي‌آيد.

ريچي مهارت و چيره‌دستي مشخصي در به نمايش گذاشتن صحنه‌هاي پركشش و گيرا از تعقيب و گريز دارد، اين لحظات سرشار از حركت، به همراه ضرباهنگ بالا و تدوين خوب و سريع فيلم با بهره‌گيري از قطعات موسيقي مناسب كه تنش و حرارت را دوچندان مي‌كنند وجه ممتاز «مردي از آنكل» هستند و درست در حدفاصل سكانس‌هاي تعقيب و گريز فيلم است كه ساخته ريچي اغلب دچار ايستايي، عدم جذابيت و به عبارتي «وقت‌ هدردادن» مي‌شود.

در حدفاصل ميان شعله‌ور شدن سوخت فيلم و آدرنالين مخاطب - هرچند در طراحي فضاهاي خارجي‌اي كه بيشتر به بازي‌هاي كامپيوتري شبيه است - ولي صرفا لمحاتي از طنازي و كمدي كلامي و موقعيت ريچي است كه به چشم مي‌خورد؛ سه شخصيت اصلي فيلم (يعني دو مرد جاسوس اهل شوروي و ايالات متحده به همراهي شخصيت جاسوس زن فيلم) با ظاهري كه بيش از آنكه شمايل جاسوسان را داشته باشند بيشتر به جواناني بازيگوش شباهت دارند، در لباس‌هاي فاخر و گرانقيمت كه گويي آنها را از داخل مجلات مد به بيرون انداخته به رم مي‌آيند؛ با مجموعه‌اي تكه‌تكه از ماجراجويي‌ها (همچون درگيري با «دزدان» در شب يا ملاقات با دايي رودي) و خود تقابل‌ها و برخوردها در اين گروه كوچك (اعم از تلاش براي استراق سمع يكديگر يا كشمكش و ستيز عاشقانه) كه بيشتر در قسمي از سردرگمي تا سكانس تعقيب ‌وگريز با قايق براي روي آب به دور خود مي‌گردند.

البته بايد اذعان كرد كه همين لحظه هيجان‌انگيز پس از كشف بمب اتم بدل به بهترين سكانس فيلم مي‌شود، به ويژه لحظه‌اي كه جاسوس امريكايي در داخل ماشين گويي در حال نظاره فيلمي از تعقيب و گريز و كلنجار «رفيق» كمونيست خود با ماموران فاشيست است. در اينجا، ريچي به شكلي طنزآلود با حذف صداي محيط فيلم و جايگزيني موسيقي ايتاليايي قادر است حال و هوايي به‌شدت شيطنت‌آميز و بازيگوشانه خلق كند؛ حال و هوايي از رهايي و لگام‌گسيختگي خلاقانه‌ كه يكسره ممتاز و متمايز از رام‌شدگي و كنترل بر بخش‌هاي ديگر فيلم است و به‌شدت مفرح.

ويژگي منفي ديگر فيلم، نحوه استفاده از شخصيت زن جاسوس (گبي) است كه عملا طي فيلم نقش موثري ندارد مگر استفاده از او به مثابه يك تراشه درون مدار روايي فيلم، كه داستان را در ادامه روند خود دچار يك چرخش تحميلي كند و بعدتر همين تمهيد دوباره به نوعي ديگر تكرار مي‌شود تا اين چرخش را باطل كرده و پاي نيروهاي بريتانيايي را به داستان بازكند.

به هرترتيب، بازي‌هاي بي‌رمق فيلم تا به آخر ادامه مي‌يابد، بازي‌هايي كه نه لزوما پاروديك بلكه در نهايت بلاهت‌آميز جلوه مي‌كنند: از نحوه حل و فصل شدن ماموريت با منهدم كردن كشتي ويكتوريا وينچي‌گرا - و صدالبته نحوه تشخيص نام كشتي با به يادآوردن نام آن از روي عكس توسط مامور امريكايي، ناپولئون سولو - تا به رحم آوردن دل رقيب جماهير شوروي به واسطه بازگرداندن ساعت پدرش به وي و در انتها شيوه پايان‌بندي فيلم كه آن را به احتمال زياد براي قسمت‌هاي بعدي در سال‌هاي آينده محفوظ و ايمن نگه مي‌دارد، آن هم تحت لواي ايدئولوژي بريتانيايي كه به شكلي تصنعي در پايان زمام امور، فيلم و تلاش‌هاي جاسوسان را به دست مي‌گيرد.

با تماشاي فيلم «مردي از آنكل» مي‌توان به اين نتيجه كلي رسيد كه ساخته گاي ريچي قادر بود فيلمي بهتر يا دست‌كم «سرگرم‌كننده»تر باشد، اگر مي‌كوشيد فيلم را از حالت سكون و چرخيدن به گرد خودش به تحرك و شتاب بيشتر وامي‌داشت و اين امري است كه لااقل در بحث كلي از سينماي گيشه‌اي و بلاك‌باستر اكشن امسال نمونه‌اي داشته است كه از اين بابت درخور توجه است.

فيلم «مكس ديوانه» اثر جورج ميلر كه به مراتب بهتر از گاي ريچي آگاه است ديناميسم و حركت مداوم ذات سينماي اكشن است؛ به ويژه اگر با فيلمي مواجه باشيم كه با خلأ ايده‌هاي روايي دست به گريبان است و نمي‌داند (يا نمي‌تواند) حدفاصل‌ها را به‌طور شايسته‌اي ساخته و بپردازد. به هرحال، بعيد برسد در سالي كه قسمت جديد «ماموريت غيرممكن» و «جيمز باند» در آن بسيار جنجال آفريده‌اند، گاي ريچي بتواند با «مردي از آنكل» توجه دوستداران سينماي سرگرمي يا حتي هواداران پروپاقرص‌‌اش را به خود جلب كند و در انتهاي اين نوشته سوال اساسي شايد اين باشد: چرا مردي كه از سازمان آنكل در پايان فيلم سر مي‌رسد (بدون توجه به سريال تلويزيوني دهه 60) و صرفا فيلم را براي قسمت‌هاي بعدي بيمه كرده است بايد عنوان فيلم شود؟!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون