فروغي از نگاه منتقدان
سياستنامه| فروغي مانند هر سياستمدار و پژوهشگر ديگري عدهاي مخالف و منتقد هم دارد. مخالفتها و نقدهايي كه در رابطه با فروغي صورت ميگيرد بر حول چندمحور است.
نقش فروغي در انتقال قدرت به پهلوي؛ عدهاي فروغي را انديشهپرداز سلطنت پهلوي ميدانند. آنها با استناد به نطق فروغي در مراسم تاجگذاري رضاخان، بيان ميكنند كه تمامي عناصر شوونيسم شاهنشاهي و باستانگرايي را، كه بعدها توسط پيروان وشاگردان فروغي پرداخت شد، در اين نطق بوده است. او در نطق خود رضاخان راپادشاهي پاك زاد و ايران نژاد و وارث تاج و تخت كيان و ناجي ايران و احياءگر شاهنشاهي باستان و غيره و غيره خواند. منتقدان فروغي بر اين باور هستند كه نطق وي از سر تملق نبوده است و او ميخواسته به ديگران بياموزد كه از اين پس بايد با رضاخان چگونه سلوك كرد و به رضا خان بياموزد كه از اين پس بايد چگونه به خود بنگرد. ا
فروغي و فراماسونري؛ مخالفان فروغي وي را حلقه واسطه نسل كهن فراماسونهاي عهد قاجار (ملكمها و مشيرالدولهها) با فراماسونهاي نسل بعد ميدانند. آنها بر اين اعتقاد هستند كه او در حلقهاي از متفكران و برجستگان فراماسونري ايران (حسن پيرنيا، تقيزاده، محمود جم، علي منصور، ابراهيم حكيمالملك و...) روح فراماسونري را، از طريق اهرم حكومت و سياست، در كالبد فرهنگ جديد ايران، كه در دوران پهلوي شكل گرفت، دميد.البته قابل ذكر است كه اتهام «فراماسونر بودن» در رابطه با خيلي از رجال سياسي و غير سياسي در تاريخ ايران مطرح شده است كه كمتر كسي توانسته اين موضوع در رابطه با شخص خاصي را نفي يا اثبات كند.