كتابخانه
عليه بيعدالتي
بعيد است كسي باشد كه فكر كند با كارهاي موسوم به خيريه و كمك كردن به فقرا و دستگيري از ايشان ميتوان ريشه فقر را خشكاند و عليه بيعدالتي سا ختاري موجود در جهان مبارزه كرد. اين سخن اما به هيچوجه نبايد به اين باور كلبيمشربانه بينجامد كه كار خير و ياري رساندن به ديگران سراسر عبث و بيهوده است. از قضا آنها كه در خدمت به فقرا راسخ هستند و در آن نام و مقام را نميجويند، به دليل درگير بودن با عينيت و واقعيت ماجرا بهتر از بقيه ميدانند كه فقر و ادبار تا چه ميزان در تار و پود حيات جمعي انسانها ريشه دوانده و به سادگي و با جمع كردن اعانه و صدقه نميتوان با فقر مبارزه كرد. اين آگاهي اما آنها را نااميد نميكند، برعكس، شايد مصرترشان كند براي آنكه راهي كه رفتهاند را ادامه دهند، شايد چون از نزديك شادي كودكي را كه در اثر دستياري آنها شرايطش اندكي بهبود يافته ديدهاند و كاستن از رنج انسانهاي گوشت و خوندار را فهميدهاند. مادر ترزا (1910-1997) راهبه كاتوليك آلبانيايي و تاسيسكننده امور خيريه در هند يكي از اين آدمها بود. زني كه تمام زندگياش را وقف فقرا كرده بود و براي مردم سراسر جهان به نمادي از شفقت و مهر تبديل شد. تعهد عاري از خودخواهي او براي مراقبت از بيماران و انسانهاي رو به مرگ و همچنين هزاران انساني كه كسي آمادگي خدمت به آنها را نداشت، احترام و تحسين همگان را برانگيخت. به تازگي يادداشتهاي شخصي او تحت عنوان مادرترزا با ترجمه پروين اديب به همت نشر پارسه منتشر شده است. اين كتاب ماجراي سفر معنوي مادر ترزا و رازهايي است كه با نزديكانش در ميان گذاشته بود. مادر ترزا به خاطر خدمات انساندوستانهاش در سال 1979 جايزه نوبل صلح را دريافت كرد.
آيين كهن شرقي
خودش را بودا ميناميد، اما اسم اصلياش گوتمه سيذرته بود. ديني را بنياد گذاشت كه آخرين آمارها ميگويد 380 ميليون نفر در دنيا از آن پيروي ميكنند: بوديسم. دربارهاش افسانههايي ميگويند كه به كهن الگو بدل شده و در مورد خيليهاي ديگر ميگويند. اينكه فردي ثروتمند و از اشراف بوده و يك روز بر اساس يك الهام دروني تصميم ميگيرد دنيا را ترك كند و به راه حقيقت گام گذارد. نتيجه دين بوديسم شده است. يكي از كهنترين اديان با ديدگاههاي جامع و متنوع. اين مذهب بيش از دو هزار سال قبل در شمال هندوستان پديد آمد و تاثير عميق و دامنهداري بر زندگي سرزمين مبدا خود گذاشت. مدتها پيش از آنكه در قرن سيزدهم از مرزهاي هندوستان فراتر رود، در چين، ژاپن، جنوب شرقي آسيا و هندوچين، تبت و بعدها در مغولستان هم پيرواني يافت؛ بر فرهنگ اين كشورها تاثير عميقي گذاشت و تا امروز در كنار اهميت خود در مقام فرقهاي مذهبي، خط مشي جديدي را در فلسفه، ادبيات، هنر، سياست و اقتصاد اين كشورها به وجود آورده است. عقايد بودايي به گونهاي فزاينده بر اروپا و امريكا نيز تاثير گذاشته است.
به تازگي نشر پارسه كتابي درباره بودا نوشته فولكر زوتر با نام خودش منتشر كرده است. نويسنده آلماني است و در انستيتو فلسفه دانشگاه وين تدريس ميكند و آثار فراواني در زمينه تاريخ هنر و بوداشناسي دارد. پريوش شهابي آن را ترجمه كرده است. زوتر در اين كتاب كوشيده به زباني ساده آخرين يافتهها را درباره بودا، زندگي و دينش ارايه كند. كتاب با اشاراتي درباره شخص بودا آغاز ميشود. اما در ادامه به آموزهها و فلسفه بودايي ميپردازد. از مسائل اجتماعي و سياسي غافل نيست و به گسترش اين آيين در جهان نيز اشاره ميكند. در بخش پاياني كتاب نيز درباره اين آيين از منظر فيلسوفان و انديشمندان بزرگ مطالبي آورده است. نيچه فيلسوف مشهور آلماني درباره اين آيين ميگويد: اروپاي پيشرفته يا هرچه نامش را بگذاريم، در حوزه مسائل مذهبي هنوز به سادگي آزادمنشانه برهمنان كهن دست نيافته است.
بار ديگر هايدگر
يك زماني هايدگر براي ايرانيان نامي عجيب و غريب بود؛ فيلسوفي غربي كه بر تاثيرگذارترين فيلسوف معاصر ايراني يعني احمد فرديد تاثير گذاشته بود و نامش به مثابه بزرگترين فيلسوف تاريخ در نوشتهها و گفتارهاي شاگردان فرديد تكرار ميشد. در آن زمان هنوز اثري از آثار هايدگر ترجمه نشده بود، سهل است، حتي برخي ميگفتند قابل ترجمه نيست. كساني هم كه جسارت به خرج ميدادند و اثري در حد يك مقاله از او يا نوشتهاي دربارهاش ترجمه ميكردند يا مينوشتند، مورد هجمه متوليان هايدگر قرار ميگرفتند. از اواسط دهه 70 خورشيدي اما به تدريج اين طلسم شكست و به تدريج برخي چهرههاي جوانتر به ترجمه هايدگر خطر كردند و در نهايت در ميانه دهه 80 به همت مترجماني چون سياوش جمادي و عبدالكريم رشيديان و پرويز ضياشهابي و... مهمترين آثار اين فيلسوف دشوارنويس آلماني از زبان اصلي ترجمه شد. طلسم هايدگر شكسته شده بود. موج كتابها بود كه دربارهاش ترجمه و منتشر ميشد. پيشتر بابك احمدي دو جلد كتاب قطور درباره هايدگر نوشته بود. بيژن عبدالكريمي كتابي دربارهاش نوشته بود و يك كتاب نيز ترجمه كرده بود، نوشته والتر بيمل. سعيد حناييكاشاني نيز يك كتاب عالي از مترجم انگليسي هستي و زمان يعني جان مك كواري ترجمه كرده بود. هايدگر به دانشگاهها نيز راه يافت. محمود خاتمي، استادي كه اين روزها دربارهاش خيلي خوب نميگويند، يك كتاب خيلي خوب درباره هايدگر نوشت: جهان در انديشه هايدگر. حالا ديگر ميتوان گفت ادبيات هايدگرپژوهي در فارسي بيلان قابل قبولي دارد، اگرچه هنوز تا نقطه ايدهآل خيلي راه است. البته يك نكته مثبت اين تحول آن است كه حالا هايدگر پژوهي در ايران به مسير درستش افتاده است، يعني هايدگر از بحث هاي روشنفكري رخت بر بسته است و حالا شاهديم كه از او درمحافل آكادميك بحث مي شود. به تازگي نيز نشر پارسه كتابي ديگر درباره هايدگر با همين عنوان چاپ كرده است، نوشته مانفرد گاير با ترجمه ماريا ناصر. كتابي ديگر از مجموعه تكنگاريهاي انتشارات روولت آلمان با عنوان rororo. خواننده با قرائت اين اثر مروري ميكند بر زندگي و انديشه هايدگر. در بخش پاياني نيز مثل ساير مجلدات اين مجموعه نظر ديگر صاحبنظران درباره هايدگر را ميخوانيم. البته چنان كه انتظار مي رود همه اين اظهار نظرها مثبت نيست. يك دليل اصلي آن شخصيت جنجالي هايدگر به ويژه در ماجراي پيوستن او به حزب نازي و حمايت از حزب سوسيال ناسيوناليست آلمان است. بعد از اين ماجرا بسياري از شاگردان و همكاران پيشين هايدگر او را متهم به همراهي با شر زمانه كردند. اين بحث تا به امروز نيز ادامه دارد. اما هانا آرنت شاگرد و دوست هايدگر كه خود از فلاسفه بزرگ قرن بيستم محسوب ميشود درباره او ميگويد: توفاني كه از تفكر هايدگر وزيدن گرفته است، بسان توفاني است كه از هزارههاي پيش از سوي افلاطون به سمت ما وزيدن گرفته است.